eitaa logo
پرتو اشراق
745 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
13هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌 (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌴 بی هدف در کوچه قدم می زدم. چند روزی می شد که «یار خِرَد پیشه‌ی نورانی» ام را ندیده بودم و از حال و روزش خبر نداشتم. طوری به او عادت کرده بودم که اگر یک روز نمی دیدمش، تمام روز بی قرار بودم. ❤️ او را مثل برادر، حتی بیشتر دوست داشتم. هر چه داشتم از او بود. چیزهای زیادی از او آموخته بودم. 🤝🏻 سر کوچه به « » برخوردم. بعد از سلام و علیک پرسید: + ابوهاشم! بی حالی! نکند خدای نکرده مریض باشی! - نه! حالم خوب است ؛ فقط... + فقط چی؟ بی پولی؟ - نه بابا! تو هم حرف ها می زنی! راستش چند روز است (علیه السلام) را ندیده ام. دلم برایش تنگ شده. فکر می کنم به مسافرت رفته است. + مگر خبر نداری؟ - چه شده؟ + به به! عجب مریدی هستی که از حال مرادت خبر نداری! - چه شده؟ اتفاقی افتاده؟ + حضرت بیمار است. دو روز است که در بستر افتاده و تب شدیدی دارد. همین الآن از عیادت او می آیم. - پس من رفتم. خداحافظ... 👣 با شتاب خود را به خانه ی امام رساندم. هنوز چند دقیقه از نشستنم نمی گذشت که امام فرمود: 🌷 ابوهاشم! 👳🏻‍♂️ بله آقا! 🌷 اگر کاری به تو محوّل کنم، انجام می دهی؟ ✋🏻 حتماً، با کمال میل! 🌷 می خواهم یکی از دوستان را به حرم (علیه السلام) بفرستی تا برای شفای من دعا کند. هزنیه ی سفرش را هم می دهم! 💰 کیسه ی کوچک پول را از زیر متکایش بیرون آورد و به من داد: 🌷 این هم خرج سفر. 👳🏻‍♂️ هاج و واج بودم که چه بگویم. 💰 کیسه را گرفته، بیرون رفتم. 🤝🏻 در راه به « » برخوردم. تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود گفتم و از او خواستم به برود و برای بهبودی امام دعا کند. 🧔🏻 علی بن بلال گفت: با جان و دل حاضرم، ولی حضرت، خودش از حرم امام حسین علیه السلام برتر و بالاتر است. او از آل پیغمبر (ص) است و مسلّماً دعایش از دعای من روسیاه زودتر مستجاب می شود. چرا چنین گفته؟ 👳🏻‍♂️ نمی دانم! حال حاضری بروی یا نه؟ 🧔🏻 گفت که حاضرم، اما ابتدا باید به منزل بروم و به همسر و فرزندانم خبر بدهم، سپس عازم می شوم. 💰 پول ها را به او دادم و خواستم مرا نیز از دعای خیر فراموش نکند. 👣 به منزل حضرت برگشتم تا هم بیش تر ببینمش و هم از قرارم با علی بن بلال آگاهش کنم. 👳🏻‍♂️ جریان را برای امام تعریف کردم و من نیز مثل علی بن بلال تعجبم را از درخواست ایشان ابراز کردم، 🌷فرمود: ! مگر جدّم، (ص) از خانه ی و برتر نبود؟ 👳🏻‍♂️ چرا؟ 🕋 با این حال به گرد خانه‌ی خدا طواف می کرد و حجرالاسود را می بوسید. خدا روی زمین مکان های مقدسی دارد که در آن جا مستجاب است. 🕌 اطراف قبر امام حسین (علیه السلام) نیز یکی از همان مکان ها است. (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. ، باب ۹۰، ص ۴۵۸. 📗 حیات پاکان ۴/ (داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام)، مهدی محدثی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 درخشش نور در کعبه دل ها 💚 روایتی خواندنی از چگونگی (ع) و نامگذاری ایشان 📚 اکثر مُورّخین و محدّثین شیعه و سنّی در روایات و کتاب های خود آورده اند: ⏳چون مدّت حمل به سر آمد و هنگام زایمان او فرا رسید، کنار کعبه الهی آمد و دست نیاز به درگاه باریتعالی بلند نمود و اظهار داشت: 🤲🏻 «ای پروردگار! همانا من به تو ایمان آورده ام، و به تمامی آنچه بر پیامبرانت فرستاده ای، معتقد هستم؛ و نیز آنچه را که جدّم ابراهیم خلیل بیان فرموده، تصدیق کرده ام. 🔅پس ای خداوند مهربان! تو را به حقّ آن کسی که این کعبه را بنا نموده است، و به حقّ نوزادی که در شکم دارم، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان». 👳🏻‍♂️ یکی از راویان به نام ، در ادامه حکایت گوید: 🌴 «من به همراه عموی پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و جمعی دیگر در کناری نشسته بودیم و حرکات و سَکَنات فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را مشاهده می کردیم و سخنانش را می شنیدیم. 🕋 هنگامی که دعایش پایان یافت، ناگهان دیوار شکافته شد و فاطمه به درون آن وارد شد و از دید نظاره گران ناپدید گشت و سپس دیوار کعبه همچون حالت اوّل، به هم پیوست!! 🗝️ بعد از آن به سمت کعبه رفتیم و هر چه تلاش کردیم تا شاید بتوانیم درب کعبه را بگشائیم و از وضعیّت فاطمه با خبر شویم، ممکن نشد؛ و با کلید هم نتوانستیم قفل درب کعبه الهی را باز کنیم! ☄️ به همین جهت مطمئن شدیم که این جریان از طرف خداوند متعال انجام گرفته است. 🕋 پس از گذشت چهار روز، دوباره مشاهده کردیم که همان دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که قنداقه (صلوات اللّه علیه) را روی دست های خود گرفته بود، از درون کعبه الهی خارج گردید». 👳🏻‍♂️ سپس راوی در ادامه گوید: 🔅«پس از گذشت مدّتی، فاطمه بنت اسد اظهار نمود که من بر تمامی زن های گذشته، برتری و فضیلت دارم؛ چون دختر مُزاحم خداوند را در خفاء و پنهان عبادت می کرد، و دختر عمران با دست خود، درخت خرما را تکان داد تا چند خرما برایش افتاد و او تناول نمود. 🍇🍎 و لیکن من به برکت فرزندم داخل کعبه الهی شدم و تا چند روز از میوه ها و غذاهای بهشتی تناول می کردم؛ و چون خواستم از درون خانه خدا بیرون آیم، ندائی را شنیدم که فرمود: 🔅ای فاطمه! نام نوزاد را «علیّ» قرار ده، چون او بر همه عرشیان و فرشیان برتری دارد». ⚜️ خدای أعلی گوید: 🔅«من اسم این نوزاد را از نام خود برگرفته ام، و او را بر تمامی علوم و اسرار خود آگاه کرده ام. 🕋 او بُت شکن بُت های اطراف کعبه است، او بر بام خانه من اذان گوید و انسان ها را به وحدانیّت دعوت کند. 🔅پس خوشا به حال آن که دوستدار این نوزاد و فرمان بر او باشد، و دوزخ جایگاه دشمنان، و مخالفان او خواهد بود». 📚 همچنین آورده اند: 🔅هنگام ولادت مولای متّقیان علیّ (علیه السلام)، عمر پر برکت خدا (علیه السلام) حدود سی سال بوده است؛ و آن حضرت دستور داد که گهواره این مولود عزیز را کنار رختخواب ایشان قرار دهند تا شخصاً از وی نگه داری و مواظبت نماید. 🌹و حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) این نوزاد گرامی را روی سینه خود می خوابانید و برایش سخن های مناسب مطرح می نمود. 📗 علل الشّرایع، ص ۵۶. 📕 معانی الأخبار: ص ۶۲. 📘 کشف الیقین، ص ۳۱، أمالی صدوق، ص ۸۰. 📓 چهل داستان و چهل حدیث از أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 گناه در کنار کعبه و عنایت (علیه السلام) 🧕🏽در یکی از سالها امام حسین (علیه السلام) به مکه مشرف شده بود. در میان جمعیت مواج اطراف زنی مشغول طواف بود، یکی از جوان های هرزه از پشت سر او را تعقیب می کرد، در حین طواف یک مرتبه خود را به آن زن رساند و دستش را روی دست وی گذاشت!! 🤝🏼 خداوند هر دو دست را در آن فضای معنوی بهم چسبانید!! 🕋 مردم از ماجرا با خبر شدند، قضیه طوری شد که حاجی ها از طواف باز ماندند، هر چه کردند آن دو دوست را از هم جدا کنند ممکن نشد!! ⚖️ پیش قاضی مکه بردند، قاضی فتوا دادند دست این مرد باید بریده شود چون او جنایت کرده است!! 👳🏻‍♂️ امیر مکه پرسیدند: کسی از فرزندان رسول اکرم در نیست؟ 👥 گفتند: چرا امام حسین (علیه السلام) دیشب وارد شده و اکنون در مکه است. 🤲🏻 آن دو مرد و زن را محضر امام حسین بردند، حضرت نگاهی به حال آن دو کرد، سپس روی به کعبه نمود و دست ها را به دعا بر داشت و درباره آنها آن دو نفر دعا کرد. 🌟 خداوند به برکت دعای امام حسین علیه السلام دست های آن دو مرد وزن را از هم جدا نمود. (۱) 🔥 چقدر زشت است گناه، و چقدر زشت تر است انجام آن، در مکان مقدس. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار ج ۴۴، ص ۱۸۳. 📚 داستان های بحارالأنوار، جلد ۶، محمود ناصری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 شفا دادن جوانِ فلج در کنار کعبه توسط اميرالمؤمنين على (علیه‌ السلام) 📗 سُبكى (امام و شيخ الاسلام اهل‌ سنت) در اميرالمؤمنين على (علیه السلام) نقل مي كند: 🌌 اواخر شب بود، (ع) همراه فرزندانش حسنين(ع) كنار كعبه براى مناجات و عبادت آمدند، ناگاه على (ع) صداى جانگدازى شنيد، دريافت كه شخص ‍ دردمندى با سوز و گداز در كنار كعبه دعا مى كند و با گريه و زارى، خواسته اش را از خدا مى طلبد. 🌹اميرالمؤمنين على(ع) به فرزندش فرمود: نزد اين مناجات كننده برو و ببين كيست او را نزد من بياور. 👣 امام(ع) نزد او رفت، ديد جوانى بسيار غمگين با آهى پرسوز و جانكاه مشغول مناجات است، فرمود: 🌷 اى جوان، اميرمؤمنان على (ع) تو را مى خواهد ببيند، دعوتش را اجابت كن! 🧑🏻 جوان لنگان لنگان با اشتياق وافر به حضور على (ع) آمد، اميرالمؤمنين على (ع) فرمود: ❓حاجتت چيست؟ 🧑🏻جوان گفت: حقيقت اين است كه من به پدرم آزار مي رساندم و او مرا نفرين كرده و اكنون نصف بدنم فلج شده است! 🌹امام (ع) فرمود: چه آزارى به پدرت رسانده اى؟ 🧑🏻 جوان عرض كرد: من جوانى عياش و گنهكار بودم، پدرم مرا از گناه نهى مي كرد، من به حرف او گوش نمي دادم، بلكه بيشتر گناه مى كردم، تا اين روزى مرا در حال گناه ديد باز مرا نهى كرد، سرانجام من ناراحت شدم چوبى برداشتم طورى به او زدم كه بر زمين افتاد و با دلى شكسته برخاست و گفت: 👳🏼‍♂️ (اكنون كنار كعبه مي روم و تو را نفرين مى كنم)، كنار رفت و نفرين كرد. 🧑🏻 نفرين او باعث شد، نصف بدنم فلج گرديددر اين هنگام آن قسمت از بدنش را به امام نشان داد - بسيار پشيمان شدم نزد پدرم آمدم و با خواهش و زارى از او معذرت خواهى كردم، و گفتم: مرا ببخش برايم دعا كن... پدرم مرا بخشيد و حتى حاضر شد كه با هم به كنار كعبه بياييم و در همان نقطه اى كه نفرين كرده بود، دعا كند تا سلامتى خود را باز يابم. 🐪 با هم به طرف مكه رهسپار شديم، پدرم سوار بر شتر بود، در بيابان ناگاه، شترم رم كرد و پدرم را بين دو صخره بر زمين زد و از دنيا رفت! 🌹 امام (علیه‌السلام) فرمود: 🔅خداوند از تو راضی مي شود اگر پدرت از تو راضى بوده است. 🧑🏻 جوان عرضه داشت به خدا قسم همين گونه است (پدرم از من راضى بود). 🤲🏻 اميرالمؤمنين(ع) برخاسته چند ركعت نماز خواندند و ميان خود و خدايش دعاهايي خواند و فرمود: 🔅اى مبارك بايست؛ آن جوان [مبارك] ايستاد و راه رفت و سلامتيش به او بازگشت. 🌹 اميرالمؤمنين(ع) فرمود اگر سوگند ياد نكرده بودی كه پدرت از تو راضى است، برايت دعا نمي كردم. 📗 طبقات الشافعية الكبرى، تاج الدين عبد الوهاب بن تقي الدين السبكي. ✋🏻 یا امیرالمومنین! 🌹آه ای پدر امت... 💔 این دلِ دست و پا شکسته و بیمار ما هم به شما دل خوش کرده است! ✋🏻 ناامیدمان مکن! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 در کعبه! ⚜️ ابوالفرج می گوید: 🐪🐫 سالی که حضرت صادق (علیه السلام) به مکه به قصد تشریف آورد بود، ایشان را دیدم که زیر ناودان ایستاده و مشغول دعا بود، و سه تن از فرزندان «حسن بن حسن بن علی(ع)» یعنی «عبدالله بن حسن» و «حسن بن حسن» و «جعفر بن حسن» به ترتیب سمت چپ و راست و پشت سر حضرت (علیه السلام) ایستاده بودند. 👳🏻‍♂️ در این حال عباد بن کثیر بصری - که از عباد و زهاد مشهور زمان بود - آمده و گفت: ✋🏻 یا اباعبدالله! 🌹 حضرت (علیه السلام) سکوت فرمود، تا عباد سه بار بدین ترتیب حضرت (علیه السلام) را فراخواند. 👳🏻‍♂️✋🏻 سپس گفت: ای جعفر! 🌹 حضرت (علیه السلام) فرمود: بگو، چه می خواهی؟ 👳🏻‍♂️ عباد گفت: من کتابی دارم که در آن نوشته است که این بنا را مردی سنگ به سنگ متلاشی خواهد کرد! 🌹 حضرت (علیه السلام) فرمود: 🔅«کتابت دروغ می گوید؛ به خدا قسم! من او را می شناسم، پاهایش زرد است و ساق پاهایش زخمی، شکمش بزرگ و گردنش نازک و بزرگ سر است. کنار همین رکن می ایستد - حضرت با دست به رکن یمانی اشاره فرمود - و مردم را از طواف کعبه منع می کند آن چنان که مردم از دیدن او وحشت می کنند». 🌹 آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: 🔅«سپس خداوند مردی از نسل من بر می انگیزد - حضرت با دست به سینه خود اشاره فرمود - و همچنان که قوم عاد، ثمود و فرعون، ذی الاوتاد را کشت، او را می کشد». 👥👤 در این حال، عبدالله بن حسن عرض کرد: قسم به خدا! که امام (علیه السلام) راست می گوید، و بدین ترتیب هر سه نفرشان امام (علیه السلام) را تصدیق کردند. (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۸۷ و ۸۸؛ فیما یتعلق بشهر محرم؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۸ و ۱۴۹. 📕 داستانهایی از (عجل الله تعالی فرجه و الشریف) برگرفته از کتاب بحارالأنوار، حسن ارشاد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
❓از کدام نوع؟ 👳🏼‍♂️ عصایش را به زمین می زد و مراقب بود تا به مانعی بر نخورد. به وسط کوچه رسیده بود که پایش به تکه آجری گرفت و روی زمین ولو شد. دستش را به زمین می مالید و به دنبال عصایش می گشت. پس از کمی جستجو آن را یافت و به کمک عصا از برخاست و دوباره به راه افتاد. 🧔🏻 مردی که از پشت سر می آمد خود را به او رساند، خاک لباس پیرمرد را تکاند و گفت: ابوبصیر، طوری که نشد؟ - نه، خدا را شکر، خدا خیرت دهد. - کجا می روی. - بسمت بازار. - من نیز به همان طرف می روم، با هم می رویم. 👳🏼‍♂️ ابوبصیر سرفه ای کرد و پرسید: اسمت چیست. - همه به من حاجی می گویند، تو هم حاجی صدایم کن. - از کدام نوع حاجی ها هستی. - یعنی چه، مگر چند نوع حاجی داریم. - منظورم این است که حاجی حقیقی هستی یا غیر حقیقی؟ - من که منظورت را نمی فهمم! - می دانی حاجی، سال گذشته که حج بودم صدای ناله و ضجه زیادی شنیدم!! 👳🏼‍♂️✋🏻 به (علیه السلام) گفتم «ماشاالله امسال حاجی، خیلی بیشتر از سال های گذشته است، این طور نیست؟» 🌹 و او جواب داد «اتفاقاً بر عکس، ناله و زاری زیاد است، اما حاجی واقعی کم!!» 👳🏼‍♂️ به او گفتم «سر و صدای زیادی به گوش می رسد، درست است کورم، اما کر نیستم، صداها را می شنوم». 👁️ امام دست مبارکش را بر چشم هایم کشید و علاوه بر چشم سر چشم دلم نیز روشن شد. 🕋 آنچه می دیدم باورم نمی شد، تعدادی حاجی هایی که با شکل انسان به دور طواف می کردند از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کرد، اما آنهایی که به شکل حیوان به دور خانه خدا می چرخیدند تا دلت بخواهد زیاد بودند.!! 👳🏼‍♂️ پس از دیدن آن صحنه چشم هایم به حالت گذشته در آمد. بعدها فهمیدم حج رفتن شرایط زیادی دارد و از همه کس قبول نمی شود. از جمله آن شرایط نخوردن مال حرام و مال یتیم، پرداخت خمس و زکات و حلالیت طلبیدن از کسی که آزرده ای و... است. 🧔🏻 حاجی که تا این لحظه ساکت بود و به دقت گوش می داد با دست به پشت ابوبصیر زد و گفت: نمی دانم، من سعی کرده ام تمام موارد را رعایت کنم، اگر کسی را آزرده بودم از او حلالیت طلبیده ام و با پول حلال به حج رفته ام، دیگر قبول شدنش به لطف خدا بستگی دارد. 🌴 بر سر دو راهی رسیده بودند و باید از هم جدا می شدند. 👳🏼‍♂️✋🏻 ابوبصیر دوباره سرفه ای شدید کرد و گفت: خدا قبول کند، پس ان شاالله از نوع اول هستی. 👳🏼‍♂️🧔🏻 هر دو خندیدند و از یکدیگر خداحافظی کردند، ابوبصیر زمزمه کنان و عصا زنان به راه خود در دنیای تاریکش ادامه داد، در حالی که دلش از روز روشن تر بود! (۱) 📚 پی نوشت: ۱. داستان های شنیدنی، ص ۱۰۷. 📗 حیات پاکان ۳ | داستان هایی از زندگی ، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم (علیهم السلام) مهدی محدثی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕋 معجزه جاوید اميرالمومنين (عليه السلام) ⚜️ مستنداً نقل می فرماید: ⛏️ عبدالله بن زبیر در سال ۶۴ هجری کعبه را که یزید ویران كرده بود، بازسازی کرد. و ابعاد کعبه را وسیعتر کرد و تا آنجا که حجر اسماعیل را در داخل کعبه قرار داد؛ يعنی همان شکل کعبه در زمان جاهلیت، قبل از آنکه سیل در زمان قریش آنرا تخریب کند. 💥 بار دوم، حجاج بن یوسف ثقفی سال ۷۳ هجری بعد از محاصره مکه دستور داد تا شهر و کعبه را با منجنیق تخريب و گلوله باران کنند، حجاج بن یوسف بعد از فتح شهر، دوباره کعبه تخریب شده را به شکل قبل از زمان ابن زبیر ساخت و در ماه شعبان سال ۱۰۳۹ هجری سیلی عظیمی آمد و سه دیوار کعبه را ویران کرد، و فقط دیوار جنوبی ماند و آن را مجدداً ساختند که بنای آن همین کعبه فعلی است. 🕋 خانه چندین بار منهدم شده و از ابتدا بازسازی شده اما هر بار رکن یمانی دوباره شکافته و باز شده اما دشمنان حضرت آن شكاف را با مصالح پر مي كنند اما شكاف باز مشهود است همان رکنی که محل ورود و خروج مادر امیرالمومنین سلام الله علیهما در هنگام ولادت در خانه کعبه است. ⚡ مادر حضرت در حال طواف بود كه درد زايمان گرفت، پس ركن يمانی كعبه شكافته شد و حضرت داخل شدند و كسي قبل و بعد از ايشان در كعبه متولد نشد. ⁉️ آیا تجدید رکن یمانی، قطره ای از معجزات امیرالمومنین (سلام الله علیه) در کعبه نیست که مسلمانان دور آن می گردند و آنرا نمي بينند؟! 📚 تفسیر المیزان ۳/۵۵۵ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
✊🏻 دفاع قهرمانانه ابوطالب از محمد(ص) 🕋 (آغاز سالهای پیامبر (ص) بود، مشرکان با شدیدترین برخورد، در برابر پیامبر(ص) صف کشیده بودند و مانع دعوت و گسترش اسلام می شدند). 🐪 روزی (ص) که لباس نو در تن داشت، کنار (طبق معول برای عبادت و دعوت) آمد، مشرکان کینه توز، شکمبه شتری را برداشته و به طرف آن حضرت افکندند، و همین موجب آلوده شدن لباس پیامبر(ص) گردید، پیامبر (ص) با ناراحتی شدید نزد عمویش ابوطالب آمد و گفت: ▪️«یا عم کیف تری حسبی فیکم: ای عمو! حسب (ارزش و موقعیت)؛ ▪️مرا در نزد خود چگونه می بینی؟» ✋🏻 : ای برادرزاده مگر چه شده است؟ 👌🏻پیامبر (ص) ماجرای گستاخی مشرکان را برای ابوطالب، بازگو کرد. 🗡️ ابوطالب، برادرش (ع) را طلبید، و شمشیر به دست گرفت، و به حمزه (ع) فرمود: شکمبه را بردار. 👥👤 آنگاه همراه حمزه و ابوطالب (سه نفری) نزد مشرکان که در کنار کعبه بودند، رفتند، و مشرکان ابوطالب را که آثار خشم از چهره اش آشکار بود، دیدند، ابوطالب به حمزه(ع) گفت: 👈🏻 شکمبه را بر سبیل همه این مشرکان بمال! 👤 حمزه با کمال دلاوری، این دستور را اجرا کرد، و سبیل همه آنها را آلوده نمود، آنگاه ابوطالب متوجه پیامبر(ص)، شد و گفت: ▪️«یا ابن اخی هذا حسبک فینا»: ▪️ای برادرزاده! این است موقعیت تو در نزد ما (۱) 📚 پی نوشت: ۱. همان، حدیث ۳۰، ص ۴۴۹ - ج ۱- ابوطالب هنگام بعثت، ۷۵ سال داشت، و در سال ۹ یا ۱۰ بعثت در سن حدود ۸۵ سالگی از دنیا رفت، بنابراین دوران مبارزات و قهرمانی های او در دفاع از پیامبر(ص)، در سنین پیری بوده است). 📗 داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد اول، محمد محمدی اشتهاردی‏ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ نامگذاری شیعه 📖 در میان آیاتی که در مدح علی (ع) نازل گشته است، این آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾؛ سوره بینه، آیه ۷ 🔅«همانا کسانی که گرویدند، و کردار شایسته انجام دادند، خود بهترین آفریدگان هستند». 📚 و حدیث پیغمبر اکرم(ص) درباره آن، که در کتابهای تفسیر و تاریخ اسلامی مذکور است، بسیار جلب نظر می کند. چون علمای اهل تسنن در شأن نزول آن، از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی جلیل، کرده اند که می گفت: 🌴 در حضور پیغمبر بودیم که علی بن ابیطالب رسید. 🌹 پیغمبر فرمود: برادرم بر شما وارد شد. 🕋 آنگاه دست به زد و فرمود: 🔅«به خدایی که جانم در دست اوست «ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة»، همانا فقط این مرد و شیعیانش در روز پاداش رستگارند. او نخستین کسی است که به من گرویده و از همه شما در پیمان خدا پایدارتر و در امر خدا استوارتر است، و نسبت به مردم عادلتر و در تقسیم، مساوات جوتر، و مزیتش پیش خداوند از همگان افزونتر است». ✨ آنگاه آیه مذکور نازل گشت. (۱) 📚 نیز روایت کرده اند که هنگام فرود آمدن این آیه، پیامبر بزرگ فرمود: 🔅«انت یا علی وشیعتک»، «این کسان که گرویدند، و کردار شایسته انجام دادند، و بهترین آفریدگانند، تو و شیعیانت هستید. (۲) 📚 محدثان و مفسران اهل تسنن که این حدیث را در بیان نزول آیه مذکور نقل کرده اند، نامها و کتابهایشان در الغدیر یاد شده است. ✅ نتیجه: ⚜️ (پیروان علی) را خود پیامبر اکرم و بانی اعظم اسلام، به این اسم نامیده است. و حتی مدتها پیش از صحنه فروزان ، شیعه وجود داشته، و در زمان حیات پیغمبر به این نام خوانده می شده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وی بوده اند که نتیجه اصلی و منظور نهایی دین را - که رستگاری در جهان جاوید و روز پاداش است - بدانان منحصر کرده است. و از اینجا به تاریخ پیشینیان شیعه و نامگذاری آنان کاملا آگاه می شویم، و هم به غرض ورزی برخی از نویسندگان و بی اطلاعی برخی دیگر پی می بریم، که این حقایق را درست مطرح نکرده اند. 📚 پی نوشت ها: ۱. الغدیر، ج ۲،ص ۵۷ - ۵۸. ۲. الغدیر، ج ۲، ص ۵۷ - ۵۸. 📗 داستان غدیر، جمعی از دبیران‏ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
⁉️ پنداشتى که تو را نمى بينم؟! 👳🏻‍♂️ حسن بن وجناء نصيبى مى گويد: 🕋 پنجاه وچهار بار به سفر حجّ مشرّف شده بودم. سفر آخرى بود، شبى زير ناودان در سجده مشغول دعا و تضرّع بودم که شخصى مرا تکان داد و گفت: برخيز! ى . 🧕🏽هنگامى که برخاستم، کنيز رنگ پريده و نحيفى را ديدم که حدوداً چهل سال يا بيش تر سن داشت. ❓در اين فکر بودم که او کيست؟ واز من چه مى خواهد؟ 👳🏻‍♂️ ناگاه در مقابل من به راه افتاد، من نيز بى اختيار بدون اين که از او سؤالى کنم به دنبال او به راه افتادم. 🌴 به اتّفاق به خانه (عليها السلام) رسيديم. وارد حياط شديم، در يک طرف، اتاقى بود که درِ ورودى آن وسط حياط قرار داشت و از سطح زمين کمى بالاتر بود. او با عبور از چند پله چوبى که از جنس ساج بودند، وارد اتاق شد. ⏳چند لحظه بعد صدايى مرا فرا خواند: اى حسن! بيا بالا! 👁️ وقتى از پله ها بالا رفتم و در آستانه در قرار گرفتم، چشمم به جمال عالم آرى يوسف زهرا (عليهما السلام) افتاد. 🌹 حضرت (عليه السلام) فرمود: 🔅اى حسن! چنين مى پندارى که تو را نمى بينم؟ به خدا قسم! در تمام اوقاتى که در حج بودى، من با تو بودم. 🕋 آنگاه يک به يک تمام حالات و لحظات و کيفيّت اعمال مرا در طول حجّ برشمرد. 👁️ چنان که من از شنيدن آن ها بيهوش به خاک افتادم... نمى دانم چقدر آن حال به طول انجاميد که لذّت تماس دست هاى حضرت (عليه السلام) را احساس کردم. برخاستم و دوباره به سير جمال بى مثال محبوب گمشده خويش پرداختم. 🌹امام (عليه السلام) فرمود: اى حسن! به مدينه برو و در خانه امام جعفر صادق (عليه السلام) ـ که خالى از سکنه است ـ بمان و فکر خوراک و پوشاک هم نباش، که به تو خواهد رسيد! 📖 آنگاه دفترى به من عنايت فرمود که در آن و دستور نماز آن مندرج بود. 🌹فرمود: اين گونه دعا کن و براى من نماز بخوان! آن را به کسى غير از شيعيان حقيقى من نشان مده! خداوند تو را موفق نمايد. ✋🏻 عرض کردم: مولا جان! آيا بعد از اين شما را نمى بينم؟ 🌹فرمود: چرا، اگر خدا بخواهد. 🐪🐫 با اين همه، امتثال امر ولايت کردم، و دل به فراق و هجران نهاده بازگشتم. 🌴 به مدينه رفتم ودر خانه (عليه السلام) ماندم. روزها بيرون خانه مشغول بودم. 🍶🍪 هنگام شب که برى افطار باز مى گشتم ظرف چهار گوشى را که هميشه آن جا بود پر از آب گوارا مى يافتم، و کنار آن قرص نانى که روى آن هر غذايى که در طول روز هوس نموده بودم، نهاده شده بود. 🌤️ وقتى به قدر کافى سير مى شدم مابقى را شبانه به فقرا صدقه مى دادم که مبادا کسى متوجّه شود. همين طور لباس تابستانى ام هنگام تابستان، و لباس زمستانى ام را هنگام زمستان مى رسيد. 🍶 بعد از افطار مى خوابيدم، هر روز هم قبل از خارج شدن از خانه، آب آورده و اطراف را جاروب مى کردم و کوزه آب را خالى مى کردم. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. کمال الدين، ج ۲، ص ۴۴۳ و ۴۴۴، من شاهد القائم (عليه السلام)، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱ و ۳۲. 📕 داستانهایی از امام زمان(عج) از کتاب بحارالأنوار، حسن ارشاد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🪓 شباهت امام علی (ع) با حضرت ابراهیم (ع) در شکستن بت‎ها‎ 📚 در روایات شباهت‎های زیادی بین (علیه السلام) و انبیای الهی ذکر شده است. 🕋 یک نمونه آن شکستن بت‎های کعبه است. 👣 پیامبر (صلی الله علیه و آله) از علی (علیه السلام) می‎خواهد که پا بر دوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) بگذارد و بت‎ها را بشکند و پس از انجام آن طبق نقل مسند احمد، خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: 🔅«یا علی انه أول من کسّر الاصنام جدّک ابراهیم (علیه السلام) ثمّ انت یا علی آخر من کسّر الاصنام»؛ [۱] 🔅ای علی اولین کسی که بت‎ها را شکست، جدّ تو ابراهیم و سپس تو آخرین کسی هستی که بت‎ها را شکستی». 📚 حدیث فوق در منابع مشهور دیگر اهل سنت نیز نقل شده است، که تاریخ بغداد [۲]، مناقب ابن مغازلی [۳] و کنزالعمال [۴] نمونه‎هایی از آنهاست. 🔺در ماجرای فوق دو نکته قابل توجه است؛ ❓اول اینکه حکمت شکستن مخفیانه بت‎ها چه بوده است؟ 🔆 قطعا یکی از حکمت‎های آن آمیخته شدن منطق و احساس است. گرچه عقل به راحتی بی‌اثری بت‎ها را درک می‎کند، ولی این کار حضرت ابراهیم (علیه السلام) و امام (علیه السلام) سبب شد که مشرکین به چشمان خود ببینند که بت‎ها از خودشان نمی‎توانند دفاع کنند تا چه رسد به دیگران! 🔆 نکته دوم اینکه چطور در این آمده که این کار مخفیانه و در نتیجه قبل فتح مکه بوده و پس از آن نیز دیگر بتی در داخل نماند، در حالیکه می‎دانیم بت‎های کعبه در فتح مکه نیز شکسته شد؟ 🕋 جواب آن است که ظاهرا چنانکه در خود روایت هم ذکر شده فقط بت‌های داخل کعبه مراد بوده است و سایر بت‌های روی آن و اطرافش، در فتح مکه برچیده شده است. 👣به ‎هر حال، این کار که توسط امام علی (علیه السلام) و آن هم با پا بر دوش نبی (صلی الله علیه و آله) گذاشتن صورت پذیرفت و آن تشبیهی که در نهایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بین عمل امام علی (علیه السلام) و حضرت ابراهیم (علیه السلام) نمود، قطعا از فضایل اختصاصی مولایی است که حتی پیش از اسلام لحظه‎ای دامان ایمانش به لوث شرک و پرستش بت‎ها آلوده نشد. 📚 پی‎نوشت ها: ۱. احمد بن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۸۴. ۲. خطیبِ بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۰۲، طبع قاهرة. ۳. ابن مغازلی، المناقب، ص ۲۰۲ و ۴۲۹. ۴. متقی هندی، کنز العمال ج ۱۵، ص ۱۵۱. 📚 آدرس‎ها از کتاب سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام): ج ۲، ص ۶۰، نشر ولاء المنتظر. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq