eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. «باران بگیرد...» بیا تا این بیابان جان بگیرد بیا تا باز هم باران بگیرد طبیبا درد ما را مرهمی نیست بیا تا درد ما درمان بگیرد غمت شد همره دلهای خسته بیا تا این غمت پایان بگیرد کمند زلفت ای یار دل آرا دل درمانده را هر آن بگیرد بیا تا با همه دل مردگی ها زمین بوی گل و ریحان بگیرد به شمشیر برهنه حاجتی نیست صف مژگان تو صد جان بگیرد گر عمرم رو به پایان است غم نیست بیا بگذار تا پایان بگیرد مپرس احوال این «دلسوز» خسته بیا این خسته دل سامان بگیرد ✍ ‌.
. ای صاحب پرچم امامت وی حافظ صبر و استقامت هم شاهد صحنه‌ی قیامت هم کرده به قتلگه اقامت تو صاحب سِر نینوایی در روضه، امیر کربلایی در اوجِ غمِ پیمبر و آل از قلّه‌ی تَلّ، به خسته احوال افتاد نگاه تو به گودال دیدی تنِ جدِّ خویش پامال دیدی تو ز لابلای نیزه شد کامِ حسین، جای نیزه بی سر شدنِ خدا تو دیدی سرهای به نیزه را تو دیدی تن‌های جدا جدا تو دیدی افتادنِ دست و پا تو دیدی شد کشته حسین، تا تو باشی افتاد حسین، تا تو پا شی تو حمد و ثنای روضه داری در سینه منای روضه داری تو طرحِ بنای روضه داری آهنگِ فنای روضه داری با روضه اگر منا بماند دانشگهِ دین بنا بماند شک نیست اقامه‌ی عزا را رسم است تمام اولیا را نازم شهدای کربلا را راویِ حدیثِ نینوا را این است قیامِ باقرِ دین وحی است کلامِ باقرِ دین ای معدنِ ناله بر دلِ تو درد است چو هاله بر دلِ تو از گلشنِ لاله بر دلِ تو تا داغِ سه‌ساله بر دلِ تو هفتاد و دوتا شهید دادی اما به دلت امید دادی در تنگِ غروب، محشری بود پیچیده صدای مادری بود چشمی به کمینِ دختری بود دستی به سراغِ معجری بود در پیشِ تو ای امامِ باقر فرمانِ هجوم، گشت صادر در حمله‌ی وحشیانه آنشب از شعله که شد حرم لبالب بابای ترا ز بسترِ تب می‌داد نجات، عمه زینب در تاخت و تاز وحشیانه غم بود و فرارِ دخترانه در آنهمه اتفاقِ جانکاه دیدی تو در آن میانه ناگاه فریادِ یتیم و سوزِ صد آه تاریکیِ شب رسید از راه ایتام به شب پناه بردند از ترس به زیر بوته مردند چون پای کشان کشان، کشاندی خود را تَهِ قتلگه رساندی تا صبح کنار عمه ماندی با عمه نماز شکر خواندی یک راز تو با حسین گفتی آنگاه شهادتین گفتی گفتی به حسین ای قرارم با توست شهادت افتخارم بگذار که چون تو جان سپارم من تاقت عمه را ندارم فرداست جسارت و حقیری ناموسِ خدا رود اسیری دیگر نَه عمو کنار ما هست نَه قاسم و اکبرِ شما هست نَه خامسِ آل مصطفا هست نَه مَحرمی از حرم بجا هست این جمع به شام و کوفه راهیست ناموسِ تو همرهِ سپاهیست در دشتِ شبِ منای زهرا شد فاش، صدای پای زهرا شب گریه‌ی بی صدای زهرا خون بود، به ناله‌های زهرا می‌گفت کجایی، ای بُنَیَّ لب تشنه فدایی، ای بُنَیَّ رو سوی تو با نوا و زاری فرمود: اگرچه بی‌قراری اما پسرم، تو یادگاری بر پرچمِ دین طلایه‌داری با مادر، عزا بپا نمودی قصد دهه‌ی منا نمودی ✍ .
. ای بانی روضه های هل من ناصر گریان اسیران پریشان خاطر آب و گل ما سرشته از طینت توست ما زنده ترینیم به قال الباقر! ✍ .
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍ ................ . بيا به خلوت آيينه ها سرى بزنيم كبوترانه قدم سوى دلبرى بزنيم سكوت مبهم و سردى در اين قفس جارى ست در آسمان بقيعش، بيا پرى بزنيم كجاست شمع و چراغى در آستان بقيع؟ به چلچراغ زيارت، مگر درى بزنيم به لطف روضه چشمان خون فشان، امشب به نقشبندىِ خون، رنگ بهترى بزنيم كنار مرقد باقر(ع)، در انعكاس علوم نفس ميان روايات ديگرى بزنيم براى تسليتى از وراى فاصله ها سرى به مقتل سرخ كبوترى بزنيم كنار خيمه خورشيد، روضه مى خواند اگر مقابل او حرف معجرى بزنيم ▫️ لهوف خاطره ها را زمان ورق زده است به عرش نيزه بيا در منا سرى بزنيم ✍ .
. السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله حال آرامش من از همه پرسوز تر است این سکوتی است که از زمزمه پرسوز تر است گر چه دارم به دلم داغ هزاران فریاد حال خاموشی ام از همهمه پرسوز تر است گر چه با زهر جفا جان ز تنم شعله کشید آن چه شد داغ مرا خاتمه جانسوز تر است همره قافله ای کودکی ام طی شد و رفت خاطرات دل من از همه پرسوز تر است خیمه سوزانِ غم و شام غریبان دیدم شرح آن لحظه ی پر واهمه پرسوز تر است گر چه باشد غم یاران ، همه جانسوز ولی غصه ی داغ یل علقمه پرسوز تر است ماجراهای اسیری همه سخت است ولی غصه ی بی کسی فاطمه پرسوز تر است پنج شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ✍ شب هفتم ذی الحجه ۱۴۴۵ .
. مدح و مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام منم که زنده نمودم خدا پرستی را منم که شیخ و مرادم تمام هستی را منم که زنده نمودم علوم قرآن را کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را منم که زنده نمودم قیام جدّم را منم که زنده نگه داشتم محرّم را در اوج عرش مقامی رفیع دارم من و غربتی چو غروب بقیع دارم من منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری است شمیم غربت من در دل منا جاری است هزار حرف نگفته میان دل دارم هزار درد نهفته میان دل دارم هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسله ها یک به یک قطار شدند به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود علیه السلام .
. | 💠 (علیه‌السلام) «ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیه‌السلام) وَ عَسْكَرِهِ» کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیه‌السلام) و سپاهیانش جان داده است. 📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲ 🔹مرگ در حال انتظار🔹 هر منتظری که دل به ایمان داده‌ست جان بر سر عشق ما به جانان داده‌ست انگار که هم‌رکاب مهدی بوده در لشکر و خیمه‌گاه او جان داده‌ست 📝
. نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست مدینه ای و به کرببلا گریز زدی سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند کنار بستر تو آب را نمی ریزند کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند غروب بود که دیدی حسین را کشتند سری که نابلدانه بریده شد دیدی تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» میان تب، پدرت را غریب سوزاندند دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند صدای هلهله ی دشمنان ترا هم کُشت تو کعب نیزه ... لگد ..‌ مُشت خورده ای از پُشت ز دست بسته ی تو در طناب، بیتابم هنوز از غم و آه رباب، بیتابم میان مردم شام ازدحام، می دیدی میان کاخ، سر و تشت و جام می دیدی ✍ .
. گنجینه علوم ای روشنای مهر،منظومه ی نجوم ای مالک وجود، ای کاشف الغموم هم بحررحمتی،هم باقرالعلوم ای آن که نورعلم تابد زنام تو ای کعبه ی امید، ای حُرمت حرم ای چشمه ی کمال،گنجینه ی حکم ای سید کریم، ای منبع کرم جوشیده برهمه فیض مدام تو ای آن که داده اند،برتو زمام ها باشد مقام تو، فوق مقام ها ای گفته مصطفی،برتو سلام ها هرلحظه برنبی، بادا سلام تو ای خادمان تو،ارباب معرفت با حُب تو خوشند، احباب معرفت بعداز هزار سال، اصحاب معرفت دارند صحبت از قدر و مقام تو ای برتر ازملک، ای باعث وجود پیوسته ازخدا ، برحضرتت درود هرکس که مهرتو ،رشته به تاروپود با معرفت نهد، سررا به گام تو ای آن که دیده ای از کودکی بلا ای برغم والم، گردیده مبتلا تصویرعشق را، دیدی به کربلا آن جا شروع شد ،سعی تمام تو گاهی به مقتل وگاهی به علقمه دیدی به روی خاک ، گلهای فاطمه رفتی به سوی شام، باکودکان همه هرگز نگشته روز ازغصه شام تو باآنکه جان تو، ازغصه خسته شد باآنکه فلب تو، ازغم شکسته شد با انکه دفتر، عمرتو خسته شد پاینده تا ابد، باشد قوام تو ای آن که سرنوشت، باشد مطیع تو تکیه زده به عرش ،قدررفیع تو عطر جنان دهد،خاک بقیع تو شد قبله گاه دل، دارالسّلام تو ای سُرمۀ ملک، ازخاک تربتت آگه بود خدا، ازقدروحُرمتت سوزد دل همه، از درد غربتت نالد کبوتر، دلها به بام تو با نورمهرتو، در روشنائیم داده ولایتت، ازغم رهائیم ازخادمان تو، همچون وفائیم روکرده بردرت، مولا غلام تو ✍ .
. شرر زهر گرچه آتش به دل شعله ورم افتاده شرر زهرستم ،برجگرم افتاده یادم از کرب وبلا آمد و یک بار دگر انقلابی به دل شعله ورم افتاده آه از آن گلشن خونین ،که به چشمم دیدم گل پرپر، همه جا دور و برم افتاده ثمری از شجرطیبه هستم ، امّا آتشی برهمه ی برگ و برم افتاده از تن جّد غریبم چه بگویم، وقتی به سوی قتلگه او گذرم افتاده کودکی بودم و دیدم که به پیش نظرم غل و زنجیر به پای پدرم افتاده از همان روز که خورشید به نی جلوه نمود سایه ای ازغم و محنت به سرم افتاده دیده ام از اثر ضربت سنگ بیداد ز روی نی سر شمس وقمرم افتاده عمه ی کوچک من پیش نگاهم جان داد درد این بار گران برکمرم افتاده آه دیگر ز فلک پیک شهادت آمد زین خبر اشک ز چشم پسرم افتاده ای «وفایی» همه جا درغم ما گریه کنید لخته های دلم از چشم ترم افتاده ✍ .
. مدح و مرثیه (ع) آیات محکمات خدا باقرالعلوم نور زمین و نورسما باقرالعلوم استاد درس علم وسخا باقرالعلوم ای یادگار کرببلا باقرالعلوم ای سایه ات به روی سرشیعه مستدام ازانبیاء و خالق وخلقت تورا سلام ای مفتخرزمقدمتان اول رجب شیرین تراست بردن نام تو ازرطب داری زمجتبی و زخون خدا نسب هم نام مصطفایی وباقر تورا لقب مرآت حسن وجه خداوند سرمدی تو پنجمین امامی و دوم محمدی ((ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام))* علمت برای دشمن حق تیغ درنیام هرعالمی به پیش قدومت کند قیام داده تورا زسوی نبی جابرت سلام انوارحق به صورت ماه تو منجلی است خلق و خصال و هیبت تو همچنان علی است دیدی به کودکی غم جانکاه کربلا عمری به سینه ات شرر آه کربلا دیدی به روی نیزه سرماه کربلا دیدی به زیرپا بدن شاه کربلا آن روضه ای که دردل تو پر عذاب بود طشت طلا و زینب و بزم شراب بود ماییم خاک پای تو آقای مهربان قربان قبر خاکی ات ای پادشاه جان شمع و چراغ قبرغریبت ستارگان روزی زند برای مزار تو سایبان مهدی فاطمه که همه افتخارماست روز ظهور منجی عالم (بهار) ماست ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍ *مصرع داخل پرانتز از استاد عزیزم حاج غلامرضا سازگار(میثم) می باشد* .
. دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق حتی نمانده یک نفر بعد از نماز امشب با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب آنقدر اینجا بی وفایی دیده می گوید در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب تنها برای غربت خورشید می گرید ای کاش برگردد از این راه بلا یارب لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب .
❤️ محراب امام حسین علیه السلام در خیمه گاه 🥀 گروه متضمن البکاء مخصوص ارسال متون مقتل با سند و سوال از مقتل امام حسین ع و معصومین علیهم السلام می باشد. لینک گروه متضمن البکاء در ایتا http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 آی دی ارسال @m_h_tabemanesh
. هم موسم بخشش است روز عرفه هم لحظه ی رویش است روز عرفه بیچاره کسی که جای خالق از خلق محتاج گشایش است روز ✍ .
. مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‏شوند امیرالمومنین،علی علیه السلام 📚«دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص294» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 فرموده امیر جان،«مُدیلُ الدّولات» مولای جهان علی(ع) که بر او صلوات یک دسته گناه مردم این دنیا بخشیده نمی شوند جز در عرفات .
🔶راه مسلم بن عقیل مسیر سیّد ما راه مسلم بن عقیل است گر آه میکشد او !، آه مسلم بن عقیل است همین که گفت (دلم سوخت)!! داشت طُرفه پیامی نگاه او به گذر گاه مسلم بن عقیل است نه یک علی، همه ایران سفیر دولت عشق اند شهید منطقه همراه مسلم بن عقیل است حریم مسجد الاقصی منای چند ذبیح است ؟ کجاست آنکه دل آگاه مسلم بن عقیل است تو کربلایی و، این کربلا و، یار به مکه سخن ، ز غربت جانکاه مسلم بن عقیل است پس از شهادت هانی ز اهل کوفه شنیدم که دل خجل ز رخ ماه مسلم بن عقیل است تو را ز غفلت امروز ، حسرتی است به فردا همین، وصیت کوتاه مسلم بن عقیل است سر‌ امام زمان شد دمی که وارد کوفه ندا رسید که این شاه مسلم بن عقیل است بخوان خلاصه مطلب ببین اسارت زینب کجاست شیعه؟ که خونخواه مسلم بن عقیل است ✍️کلامی زنجانی-خرداد ١۴٠٣ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
هدایت شده از 
4_5940784538895517040.pdf
1.82M
🌺  متن کامل دعای عرفه امام حسین (ع) تلگرام @ZiarateAminAllah1 ایتا https://eitaa.com/joinchat/2395013167Cdd29461dd7
. بعدِ آن شب‌ها که با امید غفران آمدم بار دیگر محضرت العفو گویان آمدم فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟ نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم من تو را که می‌شناسم، تو نمی گیری به دل.. گیرم اصلا با گناهان دو چندان آمدم این غرورم را نبین! رَدَّم کنی دق می‌کنم بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم خواستی راهم‌ نده اما نگو "در" هم نزن تو‌ که می بینی دم این خانه حیران آمدم میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم من دلم شور محرم می‌زند کاری بکن.. از تو پنهان نیست تا این جا پریشان آمدم تازه فهمیدم که قدرِ روضه را نشناختم سال‌ها در روضه‌ی آقا چه آسان آمدم کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است به هوای قافله سوی بیابان‌ آمدم مسلمش روی قناره، او خودش صحرانشین کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم من خبر دارم که ارباب مرا بد می‌کشند به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم یک نفر با شمر می گوید که ذبحش مال تو شمر می گوید که جسمش را بچرخان! آمدم! آی مردم ذبح نه! والله آقا نحر شد بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم .
. مثل ملکند، حاجیان عرفه از فیض پر است آسمان عرفه نومید نمی‌رود ز درگاه خدا جاری است شفا ز ناودان عرفه ✍ .
. گل کرد به لب ، دوباره نام عرفه سرمست شدم ز وصل جام عرفه لبریز گناه بودم و خالق من؛ بخشید مرا به احترام عرفه... ✍ .
. ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ عهـد کردم اگر امسـال رسَـم  تا ، عرفه دست بر دامـن زهـــرا بــزنم  با ، عرفه بزنــم دست  تـوســل  به نـخ چـــادر او متبـرک شــود  از چــادر  زهــــرا ، عرفه  آبــروی دو جهـان از  کـَرَم فاطمـه است شک ندارم که به نامش شودامضاعرفه عـرفه بــادهٔ هشیـاریِ مستـان خـداست کند از باده ، مطهــر،دل و جان را عرفه نیست در بیـن دعاها که بگیــرد ، امروز بار سنـگیــن غــم از شــــانه ام اِلّا عرفه آمدم تا که دلم زنده شـود با دَمِ عشـق بدمد جان به تنم همچو مسیحا ، عرفه شستشویی دهم این جانِ به لب آمده را تا کند جان مــرا ، پاک و مُصفّــا ، عرفه زمزم و سعی وصفا برده دل وجان مرا که نمـوده ست مرا غـرق تماشا ، عرفه در پیِ راه نجــات  آمده ام تا عــرفـــات بی پناهی چو مرا خوانده به اینجا عرفه پِیِ آب آمـده ام  تا که به  دریا برســم قطره اینجا منم و وسـعت دریا ، عرفه دل به دریا زده ام تا که از اعمـاق دعــا برسـاند به دلــم ، گوهــر یکــتــا ، عرفه سخن از ذبح منیّات و هواهای دل است نُـه ذی الحجـه مِـنا گشته بپا یا عرفه ؟ عـرفه در دل خود غــربت سنگیـن دارد که خبر می دهد از یک غم عظما ، عرفه خبر از کوفه و یک مرد غـــریب آوردند سوخت از این خبر تلـخ ، سراپا ، عرفه و از این داغ به هــم ریخت ابا عبـدالله پـر شـد از زمـزمـهٔ غــربت مــولا ، عرفه چه فراز و چه فرودیست دراین زمزمه ها با نواهای حسینـی شـــده معنــا ، عرفه بغضها ناله شد و اشک به صحرا بارید زیر باران چه غریب است خدایا عرفه کاروان می رود و پشت سرش می بارد اشـک بر گـونهٔ خشکیـدهٔ صحـرا ، عرفه حاجیِ کعبه پیِ کرب وبلایی شدنست می شـود کرب و بلا دشت مِنـا با عرفه ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) .
. دوبیتی دریا خجل از رحمتِ بسیارِ حسین عالَم مُتِحَیِّر است در کار حسین روز عرفه، خدا عنایت دارد پیش از عرفاتیان به زوّار حسین ✍ .
. «نفختُ فیه مِن روحی» مرا از خویش جان دادی مرا در بهترین دل‌ها -دل مادر- مکان دادی برای گفتن حرفم، برای لقمۀ نانم برای بازدم‌هایم، زبان، دندان، دهان دادی خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی مرا با دست‌هایش بین گهواره تکان دادی تو با آرامش دریا، تو با کوه و گل و صحرا خودت را به تمام بنده‌های خود نشان دادی زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی برای بال پروازِ پرنده، آسمان دادی به قدر قطره‌ای از لطف‌های تو نخواهد شد اگر یک عمر بشمارم، از این دادی، از آن دادی اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم تو بودی که درون سینه‌ام آتشفشان دادی گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی .