eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
90 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
این بوی روح‌پرور از آن است وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است ای باد بوستان مگرت در میان وی مرغ آشنا مگرت در پر است بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست یا کاروان که گیتی منور است این قاصد از کدام زمین است مشک‌بوی وین در چه داشت که عنوان معطرست بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند یا در آن زمین که تویی خاک عنبر است بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه‌دار بر الله اکبر است دانی که چون همی‌ گذرانیم روزگار روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است گفتیم را به صبوری دوا کنیم هر روز بیشتر و صبر کمتر است صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر دیدار در حجاب و معانی برابر است در نیز چند بگنجد حدیث کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است همچون درخت بادیه به برق شوق سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است آری است وقت حریفان به بوی عود وز سوز غافلند که در جان مجمر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/46 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی اگر تو بر آشفتگان ببخشایی ز روزگار من آشفته‌تر چه می‌خواهی به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد جفا ز حد بگذشت ای پسر چه می‌خواهی ز دیده و سر من آن چه اختیار تو است به دیده هر چه تو گویی به سر چه می‌خواهی شنیده‌ام که تو را التماس شعر رهیست تو کان شهد و نباتی شکر چه می‌خواهی به عمری از رخ تو برده‌ام نظری کنون غرامت آن یک نظر چه می‌خواهی دریغ نیست ز تو هر چه هست را وی آن کند که تو گویی دگر چه می‌خواهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/47 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را نتوان گفت که است دگر و دگر است نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است هر که در آتش نبود طاقت سوز گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است گر من از دوست بنالم نیست خبر از دوست ندارد که ز باخبر است آدمی صورت اگر دفع کند شهوت آدمی شود ور نه همان جانور است شربت از دست چه و چه تلخ بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر است من از لبت فهم سخن می‌نکنم هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست خصم آنم که میان من و تیغت سپر است من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر بند پایی که به دست تو بود تاج سر است دست به جفا نگسلد از دامن دوست ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/44 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب یاران و دوستان هنر است سخن دشمنان نه معتبر است مهر مهر از درون ما نرود ای برادر که نقش بر حجر است چه توان گفت در لطافت دوست هر چه گویم از آن لطیف‌تر است آن که منظور دیده و ماست نتوان گفت یا است هر کسی گو به حال باشید ای برادر که حال ما دگر است تو که در بوده‌ای همه شب چه نصیبت ز سحر است آدمی را که جان معنی نیست در حقیقت درخت بی‌ثمر است ما پراکندگان مجموعیم یار ما غایب است و در نظر است برگ تر خشک می‌شود به زمان برگ چشمان ما همیشه تر است جان فدای صحبت یار شرم دارم که نیک مختصر است این قدر دون قدر اوست ولیک حد امکان ما همین قدر است پرده بر نمی‌توان پوشید ای برادر که پرده در است از بارگاه قربت دوست تا خبر یافته‌ست بی‌خبر است ما سر اینک نهاده‌ایم به طوع تا خداوندگار را چه سر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/45 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است بی روی چو ماه آن نگارین رخسارهٔ من به نگار است خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است درد من ز حد گذشته‌ست جانم ز فراق بی‌قرار است کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است از دست زمانه در عذابم زان جان و همی فکار است چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/43 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشرت است و بر طرف جوی می بر سماع عیش است بر کنار سمن‌زار ؟ نی، در کنار یار سمن‌بوی خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد بر بستر شقایق روی از جمال دوست به صحرا مکن که روی در روی همنشین وفاجوی آواز چنگ مطرب گو مباش ما را حدیث همدم گر شاهد است سبزه بر اطراف بر عارضین شاهد آب از نسیم باد زره‌روی گشته گیر مفتول زلف یار زره‌موی گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی ! جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟ تحصیل کام به تکاپوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/41 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چشمت و بر اثر طعم دهانت از شکر زنهار از آن تبسم که می‌کنی کز شکوفه سیراب شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم حاجت به نیست که مهتاب دوش آرزوی بود یک زمان امشب نظر به روی تو از در عاشق سر بر کنار دوست کیمخت خارپشت ز سنجاب زان سوی بحر آتش اگر به لطف رفتن به روی آتشم از آب ز آب روان و سبزه و صحرا و زار با من مگو که چشم در احباب زهرم مده به دست رقیبان تندخوی از دست بده که ز جُلّاب دگر به گوشه وحدت نمی‌رود خلوت و صحبت اصحاب هر باب از این کتاب نگارین که برکنی همچون بهشت گویی از آن باب ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/42 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی را نمی‌پسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را حال نیازمندی در وصف می‌نیاید آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را بازآ و جان از من ستان به خدمت دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را نه ملک پادشا را در چشم وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را قلم به سختی رفتست و نیکبختی پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/40 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست دل به روی تو ز روی تو طربناکترست دگر از حربه‌ی اجل نندیشم که نه از غمزه‌ی تو چست بودست مرا کسوت معنی همه وقت باز بر قامت تو چالاکترست نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند دامن دوست بحمدالله از آن پاکترست تا روی تو در باغ لطافت بشکفت پردهٔ صبر من از دامن چاکترست پای بر دیده‌ی نه اگر بخرامی که به صد منزلت از خاک درت خاکترست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/39 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امشب به راستی شب ما روز روشن است عید وصال دوست علی رغم دشمن است باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ یا نکهت دهان تو یا بوی است هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر چشمم که در سرست و روانم که در تن است گردن نهم به خدمت و گوشت کنم به قول تا خاطرم معلق آن گوش و گردن است ای پادشاه سایه ز درویش وامگیر ناچار چین بود آن جا که خرمن است دور از تو در جهان فراخم مجال نیست عالم به چشم تنگ چشم سوزن است عاشق گریختن نتواند که دست شوق هر جا که می‌رود متعلق به دامن است به در نمی‌رود از خانه بی رقیب داند شکر که دفع مگس بادبیزن است جور رقیب و سرزنش اهل روزگار با من همان حکایت گاو دهلزن است بازان شاه را حسد آید بدین شکار کان شاهباز را نشیمن است قلب رقیق چند بپوشد حدیث هرچ آن به آبگینه بپوشی مبین است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/31 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار جهنم است هر دم که در حضور عزیزی برآوری دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست بس دیو را که صورت فرزند آدم است آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی یا لطف صورتی‌ست، دگر حشو عالم است هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام جز بر دو روی یار موافق که در هم است آنان که در به صحرا نمی‌روند بوی ربیع بر ایشان محرم است وان سنگ‌دل که دیده بدوزد ز روی پندش مده که جهل در او نیک محکم است آرام نیست در همه عالم به‌اتفاق ور هست در مجاورت یار محرم است گر تازه می‌رود از ریش اهل دیدار دوستان که ببینند مرهم است دنیا است و مال عزیز است و تن لیکن بر همه چیزی مقدم است مُمسِک برای مال همه‌ساله تنگ‌دل به روی دوست همه‌روزه خرم است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/33 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیده از دیدار برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست یار گر هزارت وحشت از وی در بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست آن که در چاه زنخدانش بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست دوستان معذور داریدم که پایم در باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست آن که می‌گوید نظر در صورت خطاست او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافلست ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست چارپایان بار بر پشتند و ما را بر گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان منزلست آسانست با هر کس گرفتن دوستی لیک چون پیوند شد باز کردن مشکلست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/120 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که عاشق و بود مگر سنگ است ز تا به صبوری هزار فرسنگ است برادران طریقت نصیحتم مکنید که توبه در ره آبگینه بر سنگ است دگر به خفیه نمی‌بایدم و سماع که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است به یادگار کسی دامن نسیم صبا گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است بکش چنان که توانی که بی مشاهده‌ات فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است ملامت از فرونشوید سیاهی از حبشی چون رود که است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/38 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پای سرو بوستانی در است سرو ما را پای معنی در است هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبل است نیکخواهانم نصیحت می‌کنند خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است ای برادر ما به گرداب اندریم وان که شنعت می‌زند بر ساحل است شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با دعوی باطل است نسبت عاشق به غفلت می‌کنند وآن که معشوقی ندارد غافل است دیده باشی تشنه مستعجل به آب جان به جانان همچنان مستعجل است بذل جاه و مال و ترک و ننگ در طریق اول منزل است گر بمیرد طالبی در بند دوست سهل باشد زندگانی مشکل است عاشقی می‌گفت و می‌گریست جان بیاساید که جانان قاتل است نزدیک رای عاشقان خلق مجنونند و مجنون عاقل است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/37 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی پرخمست غم ز نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست تنها منست گرفتار در غمان یا در این زمانه شادمان کمست زین سان که می‌دهد من داد هر غمی انصاف ملک عالم مسلمست دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت آیا چه جاست این که همه روزه با نمست خواهی چو روز روشن دانی تو حال من از تیره شب بپرس که او نیز محرمست ای کاشکی میان منستی و پیوندی این چنین که میان من و غمست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/34 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب از دست سلسبیلست و گر میخواران سبیلست نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست همی‌ بینم که خرما بر نخیلست نه وسمست آن به خضیبست نه سرمست آن به جادویی کحیلست سرانگشتان نه در حنا که در قتیلست الا ای کاروان محمل برانید که ما را بند بر پای رحیلست هر آن شب در فراق روی لیلی که بر مجنون رود لیلی طویلست کمندش می‌دواند پای مشتاق بیابان را نپرسد چند میلست چو مور افتان و خیزان رفت باید و گر ره به پای پیلست حبیب آن جا که دستی برفشاند محب ار سر نیفشاند بخیلست ز ما گر طاعت آید و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست بدیل دوستان گیرند و یاران ولیکن شاهد ما بی‌بدیلست سخن بیرون مگوی از سخن و دیگر قال و قیلست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/35 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است ای مجلسیان راه خرابات کدام است هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است دام نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانهٔ دام است با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت گر باده خمر بهشتی نه حرام است با محتسب شهر بگویید که زنهار در مجلس ما سنگ مینداز که جام است غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت تا خلق ندانند که معشوقه چه است دردا که بپختیم در این سوز نهانی وان را خبر از آتش ما نیست که خام است مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/32 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این باد بوستان است یا بوی وصال دوستان است دل می‌برد این خط نگارین گویی خط روی است ای مرغ به دام گرفتار بازآی که وقت آشیان است شب‌ها من و می‌گدازیم این است که سوز من نهان است گوشم همه روز از انتظارت بر راه و نظر بر آستان است ور بانگ مؤذنی میاید گویم که درای کاروان است با آن همه دشمنی که کردی بازآی که دوستی همان است با قوت بازوان سرپنجهٔ صبر است بیزاری دوستان دمساز تفریق میان جسم و جان است نالیدن دردناک بر دعوی دوستی بیان است آتش به نی قلم درانداخت وین حبر که می‌رود دخان است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/30 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این خط از آن بنان است وین نقل حدیث از آن دهان است این بوی عبیر آشنایی از ساحت یار مهربان است مهر از سر برگرفتم گفتی که سر است قاصد مگر آهوی ختن بود کش مشک در میان است این چه عبارت لطیف است وین چه کفایت بیان است معلوم شد این حدیث کز منطق آن شکرفشان است این خط به زمین نشاید انداخت کز جانب ماه آسمان است روزی برود روان کاین عیش نه عیش جاودان است خرم تن او که چون روانش از تن برود سخن روان است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/28 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را من نیز چشم از بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب‌خوش بگفتم را هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم در بند جان گر وی به تیرم می‌زند اِستاده‌ام نُشّاب را مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد غرقاب را گر بی‌وفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را «! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم او می‌کشد قلاب را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/29 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه روی است آن که پیش کاروان است مگر به دست ساروان است سلیمان است گویی در عماری که بر باد صبا تختش روان است جمال ماه پیکر بر بلندی بدان ماند که ماه آسمان است بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است خداوندان عقل این طرفه بینند که به سایبان است چو نیلوفر در آب و مهر در میغ پری رخ در نقاب پرنیان است ز روی کار من برقع برانداخت به یک بار آن که در برقع نهان است شتر پیشی گرفت از من به رفتار که بر من بیش از او بار گران است زهی اندک وفای سست پیمان که آن سنگین است تو را گر دوستی با ما همین بود وفای ما و عهد ما همان است بدار ای ساربان آخر زمانی که عهد وصل را آخرزمان است وفا کردیم و با ما غدر کردند برو که این پاداش آن است ندانستی که در پایان پیری نه وقت پنجه کردن با جوان است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/27 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت رنجور بی‌قرار منست به در نرود چشم بخت من همه عمر گرش به ببینم که در کنار منست اگر معاینه بینم که قصد جان دارد به جان مضایقه با دوستان نه کار منست حقیقت آن که نه در اوست جان عزیز ولیک درخور امکان و اقتدار منست نه اختیار منست این معاملت لیکن رضای دوست مقدم بر اختیار منست اگر هزار غمست از جفای او بر هنوز بنده اویم که غمگسار منست درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد برو که هر که نه یار منست بار منست به و نمی‌رود من که یاد دوست و منست ستمگرا بسوخت در طلبت دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست و گر مراد تو اینست بی‌مرادی من تفاوتی نکند چون مراد یار منست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/25 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هزار سختی اگر بر من آید آسان است که دوستی و ارادت هزار چندان است سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت است و ریحان است اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست و گر تو داغ نهی داغ نیست درمان است نه آبروی که گر بخواهی ریخت مخالفت نکنم آن کنم که فرمان است ز عقل من عجب آید صوابگویان را که به دست تو دادن خلاف در جان است من از کنار تو دور اوفتاده‌ام نه عجب گرم قرار نباشد که داغ هجران است عجب در آن سر زلف معنبر مفتول که در کنار تو خسبد چرا پریشان است جماعتی که ندانند حظ روحانی تفاوتی که میان دواب و انسان است گمان برند که در باغ را نظر به سیب زنخدان و پستان است مرا هرآینه خاموش بودن اولی‌تر که جهل پیش خردمند عذر است و ما ابرئ و ازکیها که هر چه نقل کنند از بشر در امکان است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/26 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز من مپرس که در دست او چونست ازو بپرس که انگشت‌هاش در وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند فتاده در پی بیچاره‌ای که مجنونست خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست چنین موزون و قد که تو راست به ترک تو گفتن نه طبع موزونست اگر کسی به ملامت ز برگردد مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست نه پادشاه منادی زده‌ست می مخورید بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست کنار از آن روز کز تو دور افتاد از آب دیده تو گویی کنار جیحونست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/24 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با همه مهر و با منش کینست چه کنم حظ بخت من اینست شاید ای تا دگر نکنی پنجه با ساعدی که سیمینست ننهد پای تا نبیند جای هر که را چشم مصلحت بینست مثل و چنبر طفل و مار رنگینست دردمند فراق سر ننهد مگر آن شب که گور بالینست گریه گو بر هلاک من مکنید که نه این نوبت نخستینست لازمست احتمال چندین جور که محبت هزار چندینست گر هزارم جواب تلخ دهی اعتقاد من آن که مرد اگر شیر در کمند آرد چون کمندش گرفت مسکینست تن به نیستی درده چاره با سخت بازوان اینست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/23 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈