#⃣ هشتگ موضوعات
•●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
🔰 مناجات
#مناجات_با_خدا عزّوجلّ
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
🔰 مولودی
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مولودی_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_زمان سلاماللهعلیه
#مولودی_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
🔰 مدح
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مدح_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مدح_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
🔰 مرثیه
#مرثیه_حضرت_رسول صلّیاللهعلیهوآله
#مرثیه_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_سجاد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_باقر سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_کاظم سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_جواد سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_هادی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_عسکری سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_سکینه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
🔰 زبان حال
#زبان_حال_امام_علی سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#زبان_حال_امام_حسن سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_حسین سلاماللهعلیه
#زبان_حال_امام_باقر سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_مسلم سلاماللهعلیه
#زبان_حال_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_سکینه سلاماللهعلیها
#زبان_حال_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
🔰 أعلام
#حضرت_ابوطالب سلاماللهعلیه
#جناب_عابس سلاماللهعلیه
🔰 اماکن
#نجف
#کربلا
#بقیع
#مشهد
#قم
#شام
#مجلس_شام
#دیر_راهب
🔰 ایام
#غدیر
#عاشورا
#شب_جمعه
#ماه_رمضان
#حرکت_کاروان
#زیارت_مخصوص_امام_رضا سلاماللهعلیه
🔰 قالب
#حکایت
#دو_بیتی
#تک_بیتی
#ترکیب_بند
#زبان_حال_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم
غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم
خاک پایم سرمه ی چشم تمام عارفان و
لیک خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم
دست بر دامان من دارد هر آن کو مانده در ره
من دخیل چادر بانوی روز واپسینم
هر گرفتاری برایم روضه می گیرد ولی من
روضه خوان خانه ی مولای افلاک برینم
خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد
خود کنیز نوگلان پاک ختم المرسلینم
در مصائب نی فقط سنگ صبور اهل دردم
در شداید محرم راز امام المتّقینم
«مَن أراد الله...» باید راه آل الله پوید
در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم
در دو عالم مرتضی باشد امام الصالحین و
در دو عالم مادر شمس عماد الصالحینم
با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت
من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم
اختر اقبال خود را جست وجو می کردم اکنون
کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشه چینم
کس نرفته ناامید از خانه ی باب الحوائج
منتهای آرزوی دست های سائلینم
خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر
گشت تعبیر همان رؤیا که امروز این چنینم
من رعیت بودم و سلطان عالم با عنایت
انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گِلینم
از همان دم کآمدم در خانه ی زهرا به خدمت
رشک اهل آسمانم، غبطه ی اهل زمینم
گریه کردم پابه پای زینب اما پاک کردم
اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم
من کجا و مادری کردن برای آل عصمت
عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم
دادی از آن مزد عشقم را به پای شیر یزدان
کودکی را که برای نوکری شد جانشینم
چهره اش چون ماه کامل، چشم هایش عین ساحل
کودکی حیدرشمایل، گفت مولا آفرینم
یاوه گویان بعد از آن گفتند بر اولاد زهرا
نیست آن مهر و وفاداری و عشق اولینم
هست در یاد من از این شهر، بی مهری به مولا
نیست از اهل مدینه انتظاری بیش از اینم
قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت
نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم
در حضور پاک اربابان خود آموخت این که
من دوزانو باادب پایین سفره می نشینم
خرده نانِ مانده از آن سفره را دادم به عالم
عالمی حاجت گرفت از سفره ی امّ البنینم
دور آل الله گرداندم گل رعنای خود را
تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم
بود لالایی طفل کوچکم نام حسین و
یاعلی بود آیه ی فاللهُ خیرُ الحافظینم
با اباالفضلم دل آل علی را شاد کردم
من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم
هر زمان دلگیر بود از غم حسینم گفت مادر
اول صبح آمدم عباس را اول ببینم
سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها
زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم
تا علیِ اکبر و قاسم به من گفتند مادر
در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّ البنینم
کاروان جان من راهی دشت کربلا شد
گفتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم
می روی با سید و مولای خود هرجا که او رفت
وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم
وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را
از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم
گفتم عباسم فدای زینبم شد شکر لله
من عزادار شه مظلوم مقطوع الوتینم
تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربه زیرم
کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم
#محمود_کریمی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_عباس سلاماللهعلیه
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
مانند نوری آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
بر آتش عشقش تو را هم مبتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرب و بلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چار فرزند پسر شد
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستاند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250