تو #خون خلق بریزی و روی درتابی
ندانمت چه مکافات این گنه یابی
تَصُدُّ عَنّی فِی الجَوْرِ وَ النّوی لکِن
اِلَیْکَ قَلْبی یا غایَةَ المَنَی #صابٍ
چو عندلیب چه فریادها که میدارم
تو از غرور جوانی همیشه در #خوابی
اِلَی العُداةِ وَصَلْتُمْ وَ تَصْحُبونَهُمُ
وَ فی وِدادِکُمُ قَدْ هَجَرْتُ اَحْبابی
نه هر که #صاحب حسن است جور پیشه کند
تو را چه شد که #خود اندر کمین اصحابی
اَحِبَّتی اَمَرونی بِتَرْکِ ذِکْراهُ
لَقَدْ اَطَعْتُ وَ لکِنَّ حُبَّهُ آبٍ
غمت چگونه بپوشم که دیده بر رویت
همی گواهی بر من دهد به کذابی
مرا تو بر سر آتش نشاندهای عجب آنک
منم در آتش و از حال من تو در تابی
من از تو سیر نگردم که #صاحب استسقا
نه ممکن است که هرگز رسد به سیرابی
#تو_خون_خلق_بریزی_و_روی_درتابی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/179
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد #خوابی
به چه دیر ماندی ای #صبح که جان من برآمد
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه #بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
نفحات #صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
سرم از خدای #خواهد که به پایش اندر افتد
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست #خویش فرمای اگرم کنی عذابی
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم #سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
#سر_آن_ندارد_امشب_که_برآید_آفتابی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/178
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در #دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بِه
که تحیّتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به #دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد بِه از آن که #خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و #زیردستی
گِله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست #سعدی کم #خویش گیر و رستی
#همه_عمر_برندارم_سر_از_این_خمار_مستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/173
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب #عشق آی و از این جمله برستی
ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غایب مشو از دیده که در #دل بنشستی
آرام #دلم بستدی و دست شکیبم
برتافتی و پنجه صبرم بشکستی
احوال دو چشم من بر هم ننهاده
با تو نتوان گفت به #خواب شب مستی
سودازدهای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که #دل از وی بگسستی
در روی تو گفتم سخنی چند بگویم
رو باز گشادی و در نطق ببستی
گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی
ما توبه بخواهیم شکستن به درستی
#سعدی غرض از حقه تن آیت حق است
صد تعبیه در توست و یکی باز نجستی
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی
#یارا_قدحی_پر_کن_از_آن_داروی_مستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/172
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر مانند رخسارت #گلی در بوستانستی
زمین را از کمالیت #شرف بر آسمانستی
چو سرو بوستانستی وجود مجلس آرایت
اگر در بوستان سروی سخنگوی و روانستی
نگارین روی و #شیرین #خوی و عنبربوی و سیمین تن
چه #خوش بودی در آغوشم اگر یارای آنستی
تو گویی در همه عمرم میسر گردد این دولت
که کام از عمر برگیرم و گر #خود یک زمانستی
جز این عیبت نمیدانم که بدعهدی و سنگین #دل
دلارامی بدین #خوبی دریغ ار مهربانستی
شکر در کام من تلخ است بی دیدار #شیرینش
و گر حلوا بدان ماند که زهرش در میانستی
دمی در صحبت یاری ملک #خوی پری پیکر
گر امید بقا باشد بهشت جاودانستی
نه تا جان در جسد باشد وفاداری کنم با او
که تا تن در لحد باشد و گر #خود استخوانستی
چنین گویند #سعدی را که دردی هست پنهانی
خبر در مغرب و مشرق نبودی گر نهانستی
هر آن #دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوتخانهای ماند که در در بوستانستی
#اگر_مانند_رخسارت_گلی_در_بوستانستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/171
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
پندارمت از روضه بستان بهشتی
دور از سببی نیست که شوریده سودا
هر لحظه چو دیوانه دوان بر در و دشتی
باری مگرت بر رخ جانان نظر افتاد
سرگشته چو من در همه آفاق بگشتی
از کف ندهم دامن معشوقه #زیبا
هل تا برود #نام من ای یار به زشتی
جز یاد تو بر خاطر من نگذرد ای جان
با آن که به یک بارهام از یاد بهشتی
با طبع ملولت چه کند #دل که نسازد
شرطه همه وقتی نبود #لایق کشتی
بسیار گذشتی که نکردی سوی ما چشم
یک دم ننشستم که به خاطر نگذشتی
شوخی شکرالفاظ و مهی #لاله بناگوش
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی
قلاب تو در کس نفکندی که نبردی
شمشیر تو بر کس نکشیدی که نکشتی
سیلاب قضا نسترد از دفتر ایام
اینها که تو بر خاطر #سعدی بنوشتی
#ای_باد_که_بر_خاک_در_دوست_گذشتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/169
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست #خواهی جنگ #خواهی آشتی
نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان
این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی
دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
جز در این نوبت که دشمن دوست میپنداشتی
خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم
گر چه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی
همچنانت #ناخن رنگین گواهی میدهد
بر سرانگشتان که در #خون عزیزان داشتی
تا تو برگشتی نیامد هیچ خلق اندر نظر
کز خیالت شحنهای بر #ناظرم بگماشتی
هر چه #خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی
هر دم از شاخ زبانم میوهای تر میرسد
بوستانها رست از آن تخمم که در #دل کاشتی
#سعدی از عقبی و دنیا روی در دیوار کرد
تا تو در دیوار فکرش نقش #خود بنگاشتی
#یاد_میداری_که_با_من_جنگ_در_سر_داشتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/168
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی
و گر مه را حیا بودی ز #شرمش در نقابستی
اگر #گل را نظر بودی چو نرگس تا جهان بیند
ز #شرم رنگ رخسارش چو نیلوفر در آبستی
شبان #خوابم نمیگیرد نه روز آرام و آسایش
ز چشم مست میگونش که پنداری به #خوابستی
گر آن شاهد که من دانم به هر کس روی بنماید
فقیر از رقص در حالت خطیب از می خرابستی
چنان مستم که پنداری نماند امید هشیاری
به هش بازآمدی مجنون اگر مست #شرابستی
گر آن ساعد که او دارد بدی با رستم دستان
به یک ساعت بیفکندی اگر افراسیابستی
بیار ای لعبت ساقی اگر تلخ است و گر #شیرین
که از دستت شکر باشد و گر #خود زهر #نابستی
کمال حسن رویت را مخالف نیست جز #خویت
دریغا آن لب #شیرین اگر #شیرین جوابستی
اگر دانی که تا هستم نظر با جز تو پیوستم
پس آنگه بر من مسکین جفا کردن صوابستی
زمین تشنه را باران نبودی بعد از این حاجت
اگر چندان که در چشمم سرشک اندر سحابستی
ز خاکم رشک میآید که بر سر مینهی پایش
که #سعدی #زیر نعلینت چه بودی گر ترابستی
#تعالی_الله_چه_روی_است_آن_که_گویی_آفتابستی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/170
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
طریق وصل گشادی من آمدم تو برفتی
وفای عهد نمودی #دل سلیم ربودی
چو #خویشتن به تو دادم تو میل باز گرفتی
نه دست عهد گرفتی که پای وصل بدارم
به چشم #خویش بدیدم خلاف هر چه بگفتی
هزار چاره بکردم که همعنان تو گردم
تو پهلوانتر از آنی که در کمند من افتی
نه عدل بود نمودن خیال وصل و ربودن
چرا ز عاشق مسکین هم اولش ننهفتی
تو قدر صحبت یاران و دوستان نشناسی
مگر شبی که چو #سعدی به داغ #عشق بخفتی
#ندیدمت_که_بکردی_وفا_بدان_چه_بگفتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/165
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون خراباتی نباشد زاهدی
کش به شب از در درآید شاهدی
محتسب گو تا ببیند روی دوست
همچو محرابی و من چون عابدی
چون من آب زندگانی یافتم
غم نباشد گر بمیرد حاسدی
آنچه ما را در #دل است از سوز #عشق
مینشاید گفت با هر باردی
دوستان گیرند و #دلداران ولیک
مهربان نشناسد الا واحدی
از تو روحانیترم در پیش #دل
نگذرد شبهای خلوت واردی
خانهای در کوی درویشان بگیر
تا نماند در محلت زاهدی
گر #دلی داری و #دلبندیت نیست
پس چه فرق از #ناطقی تا جامدی
گر به خدمت قائمی #خواهی منم
ور نمیخواهی به حسرت قاعدی
#سعدیا گر روزگارت میکشد
گو بکش بر دست سیمین ساعدی
#چون_خراباتی_نباشد_زاهدی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/163
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای باد بامدادی #خوش میروی به شادی
پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی
شاد آمدی و خرم فر#خنده بخت بادی
تا من در این سرایم این در ندیده بودم
کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی
چون #گل روند و آیند این #دلبران و #خوبان
تو در برابر من چون سرو بایستادی
ایدون که مینماید در روزگار حسنت
بس فتنهها بزاید تو فتنه از که زادی
اول چراغ بودی آهسته #شمع گشتی
آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی
خواهم که بامدادی بیرون روی به صحرا
تا بوستان بریزد #گلهای بامدادی
یاری که با قرینی الفت گرفته باشد
هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی
گر در غمت بمیرم شادی به روزگارت
پیوسته نیکوان را غم #خوردهاند و شادی
جایی که داغ گیرد دردش دوا پذیرد
آن است داغ #سعدی کاول نظر نهادی
#ای_باد_بامدادی_خوش_میروی_به_شادی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/162
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد #عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
با تو مجال آن که بگویم حکایتی
چندان که بی تو غایت امکان صبر بود
کردیم و #عشق را نه پدید است غایتی
فرمان #عشق و عقل به یک جای نشنوند
غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی
ز ابنای روزگار به #خوبی ممیزی
چون در میان لشکر منصور رایتی
عیبت نمیکنم که خداوند امر و نهی
شاید که بندهای بکشد بی جنایتی
زان گه که #عشق دست تطاول دراز کرد
معلوم شد که عقل ندارد کفایتی
من در پناه لطف تو #خواهم گریختن
فردا که هر کسی رود اندر حمایتی
درماندهام که از تو شکایت کجا برم
هم با تو گر ز دست تو دارم شکایتی
#سعدی نهفته چند بماند حدیث #عشق
این ریش اندرون بکند هم سرایتی
#ای_از_بهشت_جزوی_و_از_رحمت_آیتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/164
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سست پیمانا به یک ره #دل ز ما برداشتی
آخر ای بد عهد سنگین #دل چرا برداشتی
نوع تقصیری تواند بود ای سلطان #عشق
تا به یک ره سایه لطف از گدا برداشتی
گفته بودی با تو در #خواهم کشیدن جام وصل
جرعهای #ناخورده #شمشیر جفا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو #خود خاطر ز ما برداشتی
لعل دیدی #لاجرم چشم از شبه بردوختی
در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی
شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر
گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی
دوست بردارد به جرمی یا خطایی #دل ز دوست
تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی
عمرها در #زیر دامن برد #سعدی پای صبر
سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی
#سست_پیمانا_به_یک_ره_دل_ز_ما_برداشتی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/167
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدار تو حل مشکلات است
صبر از تو خلاف ممکنات است
دیباچهٔ صورت بدیعت
عنوان کمال حسن ذات است
لبهای تو خضر اگر بدیدی
گفتی: «لب چشمه حیات است!»
بر کوزهٔ آب نه دهانت
بردار که کوزهٔ نبات است
ترسم تو به سحر غمزه یک روز
دعوی بکنی که معجزات است
زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طیبات است
چون روی تو صورتی ندیدم
در شهر که مبطل صلات است
عهد تو و توبهٔ من از #عشق
میبینم و هر دو بیثبات است
آخر نگهی به سوی ما کن
کاین دولت حسن را زکات است
چون تشنه بسوخت در بیابان
چه فایده گر جهان فرات است
#سعدی غم نیستی ندارد
جان دادن عاشقان نجات است
#دیدار_تو_حل_مشکلات_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/166
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مپرس از من که هیچم یاد کردی
که #خود هیچم فرامش مینگردی
چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
غمت #خوردند و کس را غم نخوردی
چرا ما با تو ای معشوق طناز
به صلحیم و تو با ما در نبردی
نصیحت میکنندم سردگویان
که برگرد از غمش بی روی زردی
نمیدانند کز بیمار #عشقت
حرارت بازننشیند به سردی
ولیکن با رقیبان چارهای نیست
که ایشان مثل خارند و تو وردی
اگر با #خوبرویان مینشینی
بساط نیک #نامی درنوردی
دگر با من مگوی ای باد #گلبوی
که همچون #بلبلم دیوانه کردی
چرا دردت نچیند جان #سعدی
که هم دردی و هم درمان دردی
#مپرس_از_من_که_هیچم_یاد_کردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/160
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مکن سرگشته آن #دل را که دست آموز غم کردی
به #زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
قلم بر بیدلان گفتی نخواهم راند و هم راندی
جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی
بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی
سگم #خواندی و خشنودم جزاک الله کرم کردی
چه لطف است این که فرمودی مگر سبق اللسان بودت
چه حرف است این که آوردی مگر سهو القلم کردی
عنایت با من اولیتر که تأدیب جفا دیدم
گل افشان بر سر من کن که خارم در قدم کردی
غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای #دل
پس از چندین تحملها که #زیر بار غم کردی
شب غمهای #سعدی را مگر هنگام روز آمد
که تاریک و ضعیفش چون چراغ #صبحدم کردی
#مکن_سرگشته_آن_دل_را_که_دست_آموز_غم_کردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/159
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدی که وفا به جا نیاوردی
رفتی و خلاف دوستی کردی
بیچارگیم به چیز نگرفتی
درماندگیم به هیچ نشمردی
من با همه جوری از تو خشنودم
تو بی گنهی ز من بیازردی
خود کردن و جرم دوستان دیدن
رسمیست که در جهان تو آوردی
نازت ببرم که #نازک اندامی
بارت بکشم که #نازپروردی
ما را که جراحت است #خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی
گفتم که نریزم آب رخ #زین بیش
بر خاک درت که #خون من #خوردی
وین #عشق تو در من آفریدستند
هرگز نرود ز زعفران زردی
ای ذره تو در مقابل #خورشید
بیچاره چه میکنی بدین خردی
در حلقه کارزار جان دادن
بهتر که گریختن به #نامردی
#سعدی سپر از جفا نیندازد
گل با گیه است و #صاف با دردی
#دیدی_که_وفا_به_جا_نیاوردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/161
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرو چمن پیش اعتدال تو پست است
روی تو بازار آفتاب شکستهست
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشستهست
توبه کند مردم از گناه به شعبان
در رمضان نیز چشمهای تو مست است
این همه زورآوری و مردی و شیری
مرد ندانم که از کمند تو جستهست
این یکی از دوستان به تیغ تو کشتهست
وان دگر از عاشقان به تیر تو خستهست
دیده به #دل میبرد حکایت مجنون
دیده ندارد که #دل به مهر نبستهست
دست طلب داشتن ز دامن معشوق
پیش کسی گو کش اختیار به دست است
با چو تو روحانیی تعلق خاطر
هر که ندارد دواب #نفسپرست است
منکر #سعدی که ذوق #عشق ندارد
نیشکرش در دهان تلخ کبست است
#سرو_چمن_پیش_اعتدال_تو_پست_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/155
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتم آهن #دلی کنم چندی
ندهم #دل به هیچ #دلبندی
وان که را دیده در دهان تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهست
با تو آمیزشی و پیوندی
به #دلت کز #دلت به در نکنم
سختتر #زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نه
تا برآساید آرزومندی
همچنان پیر نیست مادر دهر
که بیاورد چون تو فرزندی
ریش فرهاد بهترک میبود
گر نه #شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از #دل و جان
نکند خدمت خداوندی
#سعدیا دور نیک #نامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی
#گفتم_آهن_دلی_کنم_چندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/157
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه باز در #دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
و گر نه بر سر کویت به آرزومندی
دری به روی من ای یار مهربان بگشای
که هیچ کس نگشاید اگر تو در بندی
مرا و گر همه آفاق #خوبرویانند
به هیچ روی نمیباشد از تو خرسندی
هزار بار بگفتم که چشم نگشایم
به روی #خوب ولیکن تو چشم میبندی
مگر در آینه بینی و گر نه در آفاق
به هیچ خلق نپندارمت که مانندی
حدیث #سعدی اگر کائنات بپسندند
به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی
مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد
مگر امید به بخشایش خداوندی
#چه_باز_در_دلت_آمد_که_مهر_برکندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/158
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا وقت آن آمد که #دل با مهر پیوندی
که ما را بیش از این طاقت نماندهست آرزومندی
غریب از #خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی
بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی
تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید
که ما را همچنین باشد شکیبایی و خرسندی
نگفتی بیوفا یارا که از ما نگسلی هرگز
مگر در #دل چنین بودت که #خود با ما نپیوندی
زهی آسایش و رحمت نظر را کش تو منظوری
زهی بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی
شکار آن گه توان کشتن که محکم در کمند آید
چو بیخ مهر بنشاندم درخت وصل برکندی
نمودی چند بار از #خود که حافظ عهد و پیمانم
کنونت بازدانستم که #ناقض عهد و سوگندی
مرا #زین پیش در خلوت فراغت بود و جمعیت
تو در جمع آمدی #ناگاه و مجموعان پراکندی
گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر میخواهم
که از من خدمتی #ناید چنان #لایق که بپسندی
ترش بنشین و تیزی کن که ما را تلخ ننماید
چه میگویی چنین #شیرین که شوری در من افکندی
شکایت گفتن #سعدی مگر باد است نزدیکت
که او چون رعد مینالد تو همچون برق میخندی
#نگارا_وقت_آن_آمد_که_دل_با_مهر_پیوندی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/156
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلاف #شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
که حسن طلعت #خورشید را بپوشیدی
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت #خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت
که گرد #عشق مگرد ای فقیر و گردیدی
تو را ملامت رندان و عاشقان #سعدی
دگر حلال نباشد که #خود بلغزیدی
به تیغ میزد و میرفت و باز مینگریست
که ترک #عشق نگفتی سزای #خود دیدی
#خلاف_شرط_محبت_چه_مصلحت_دیدی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/154
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
که روی چون #قمر از دوستان بپوشیدی
من از جفای زمان #بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا #صبح میخروشیدی
قضا به #ناله مظلوم و #لابه محروم
دگر نمیشود ای #نفس بس که کوشیدی
کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر
که #شربت غم هجران تلخ نوشیدی
به مقتضای زمان اقتصار کن #سعدی
که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی
#مگر_دگر_سخن_دشمنان_نیوشیدی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/153
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین #خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
ز ابروی زنگارین کمان گر پرده برداری عیان
تا قوس باشد در جهان دیگر نبیند مشتری
بالای سرو بوستان رویی ندارد #دلستان
خورشید با رویی چنان مویی ندارد عنبری
تا نقش میبندد فلک کس را نبودهست این نمک
ماهی ندانم یا ملک فرزند آدم یا پری
تا #دل به مهرت دادهام در بحر فکر افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محرابم دری
دیگر نمیدانم طریق از دست رفتم چون غریق
آنک دهانت چون عقیق از بس که #خونم میخوری
گر رفته باشم #زین جهان بازآیدم رفته روان
گر همچنین دامن کشان بالای خاکم بگذری
از نعلش آتش میجهد نعلم در آتش مینهد
گر دیگری جان میدهد #سعدی تو جان میپروری
هر کس که دعوی میکند کاو با تو انسی میکند
در عهد موسی میکند آواز گاو سامری
#آخر_نگاهی_باز_کن_وقتی_که_بر_ما_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/152
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
آنجا که باد زهره ندارد خبر بری
ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم
پیغام دوستان برسانی بدان پری
آن مشتری خصال گر از ما حکایتی
پرسد جواب ده که به جانند مشتری
گو تشنگان بادیه را جان به لب رسید
تو خفته در کجاوه به #خواب #خوش اندری
ای ماهروی حاضر غایب که پیش #دل
یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری
دانی چه میرود به سر ما ز دست تو
تا #خود به پای #خویش بیایی و بنگری
بازآی کز صبوری و دوری بسوختیم
ای غایب از نظر که به معنی برابری
یا #دل به ما دهی چو #دل ما به دست توست
یا مهر #خویشتن ز #دل ما به در بری
تا #خود برون پرده حکایت کجا رسد
چون از درون پرده چنین پرده میدری
#سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی
دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
#ای_برق_اگر_به_گوشه_آن_بام_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/250
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈