eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
274 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ هشتگ موضوعات •●○●• بروزرسانی میشود •●○●• 🔰 مناجات عزّوجلّ سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰 مولودی سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها 🔰 مدح سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰 مرثیه صلّی‌الله‌علیه‌وآله سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه 🔰 زبان حال سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها 🔰 أعلام سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه 🔰 اماکن 🔰 ایام سلام‌الله‌علیه 🔰 قالب
سلام‌الله‌علیه از روى حسین تا نقاب افکندند در عالم عشق، انقلاب افکندند تبریک به طوفان‌زدگان غم و درد کشتى نجات را به آب افکندند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه در بیابان جهان دریای دنیا آمده ای خلایق، صاحب دینا به دنیا آمده هیچ مخلوقی نبود و نور او تابنده بود در ازل او خلق شد حالا به دنیا آمده او که بر بالای طاق عرش جایش خوب بود پس یقین دارم برای ما به دنیا آمده پیش از آنی که بیاید عاشقانش را خرید از همان اول چنین آقا به دنیا آمده زود بشتابید ای بیچارگان، درماندگان چون که امشب شافع فردا به دنیا آمده جبرئیل امشب به پرّ و بال فطرس رشک بدرد چون شنیده کودک زهرا به دنیا آمده در شب میلاد اشک از چشم هایم جاری است سوم شعبان شد؛ عاشورا به دنیا آمده قصه ی زیبای عشق و عاشقی آغاز شد تا حسین آمد در رحمت به عالم باز شد عشق را در ذیل چشمان تو معنا کرده ام هرچه غیر از نام تو گفتند حاشا کرده ام بی تو شیرینی دنیا نزد من بی مزه است من که کام خویش را با تربتت وا کرده ام در پی ات بوده شنیدم در دلم داری حرم خوش به حالم دوست را در خانه پیدا کرده ام تو مرا با عاشقان روسپیدت می خری گرچه می دانی که خود را بینشان جا کرده ام هر که می پرسد ز من روزی چطوری پیرمرد؟ زود می گویم که قامت پیش تو تا کرده ام بین خیل عاشقان تو شهیدش برتر است بر در این خانه گیسویم سپیدش بهتر است برکه ای بودم دلم را جلوه ی مهتاب برد سجده ام را فکر ابروی تو در محراب برد بگذر از من بی وضو گاهی صدایت کرده ام مستی نامت چنین از خاطرم آداب برد رحمت بی انتها هستی و کشتی نجات دلبرا دل از گنهکاران همین القاب برد خواب دیدم بوسه ای می گیرم از شش گوشه ات ای ضریح عشق رویایت ز چشمم خواب برد گریه کردم تا که نامت را شنیدم یا حسین آنقدر که نامه ی اعمال من را آب برد در صف دوزخ به هم مردم نشانم می دهند دیدی آخر دست نوکر را گرفت ارباب برد تو به قدر عالمی پیمانه داری یا حسین تو چه کردی این همه دیوانه داری یا حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه وحی نازل شده انگار، بر این دفتر من قلمم کاتب و گفتند که: «حا سین یا نون» شده تفسیر تمامی لغات این عشق «هو لیلا و تماماً همه از دم مجنون» من که باشم که بگویم سخن از حضرت عشق؟ واژه‌‌ها باید از آن عالم بالا برسد و توکلت علی الله، قلم، بسم الله قطره می‌گویم و ‌ای کاش به دریا برسد ای که نام تو شده علت دل دادن‌‌ها ای مقیم ابدی دل بی تاب، حسین ای که دستان همه سوی تو باشد دائم ما همه رعیت و تو حضرت ارباب، حسین نخ قنداقۀ تو بال و پر فطرس شد چوب گهواره‌ات آقا که ستون دنیاست خنده‌هایت سبب تابش نور خورشید اشک تو علت هر موج، به قلب دریاست باز هم پشت در خانۀ تو غلغله شد حاجت ما فقط از محضر تو، دیدار است این گدا کاهل و کم خواستنش بی عقلی ست واژۀ کم تو نداری، همه‌اش بسیار است سفره‌ات پهن تر از وسعت عرش است، حسین پای نان و نمکت سیر و نمک گیر شدیم عمرمان پشت در خانۀ تو شد سپری طفلکی بیش نبودیم و همه پیر شدیم شکرلله، که اینجا همگی مشغولیم کارگر‌های تو هستیم و همه پر کاریم و تو آقایی و ما‌ها همه از دم نوکر تو تکی، ما همه پر جمعیت و بسیاریم باز هم مجلستان پر شده از همهمه و این صدای سخن عشق، فقط کرب و بلاست یک حرم داری و یک عالم و آدم خواهان ما همه گرم طوافیم و وسط، کرب و بلاست باز هم حسرت شش گوشۀ تو داغ دل است اصلا انگار که تقدیر، گره خورده به آن دل ما مثل دخیلی ست، به هر پنجره‌اش مثل قفلی که به زنجیر، گره خورده به آن جای دوری نرود گر بشوم زائر تو رحم کن بر من جامانده و دور افتاده این گدای حرمت را تو بیا و دریاب بغض کرده، و به یک گوشه صبور افتاده @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه دل بیاور! شکوه دلبر را سر بیاور! قدوم سرور را نیک بنگر به سوم شعبان نوه ی دوم پیمبر را فاطمه پاک کرد با دستش اشک شوقی که ریخت حیدر را آب شد قند در دل حسنش دید تا که رخ برادر را عرشیان در کنار هم دیدند جلوه های شبیر و شُبَّر را فطرس آمد شفا بگیرد پس روی گهواره می کشد پر را فیض او اینچنین کند آزاد از حصار قفس کبوتر را آمد اصلا حسین دنیا تا وا کند روی سائلان در را برو پس کربلا زیارت کن شبی آن مرقد مطهر را اینچنین محو کن گناهانِ ما تقَدّم وَ ما تأَخّر را کِی رهایم کند صف محشر آن که دارد هوای نوکر را دارم از یار روزی اشک و دارم از دوست دیده ی تر را آه از آن ساعتی که زینب شد روضه خوانش به ناله ی غرّا نبض قلب عقیله تند شده خنجری کند می بُرد سر را… @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه السلام ای پناه مُلک و مکان در یدِ قدرتت عنان جهان رفته قنداقه‌ات به عرش خدا تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان در طوافت قیامتی شده است می‌رسد هر فرشته با هیجان پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد پر و بالی به فطرس نگران از سرانگشت پاک مصطفوی جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان خواند جدّت «حسینُ منّی» را «وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوی‌ست ای شکوه حماسه‌های عیان در نمازت شبیه فاطمه‌ای بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان چشم‌های تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! یا ابا الأیتام! پدری کن برای عالمیان ای که آقایی تو بی‌حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شمیم سیب حرم منتشر می‌شود کران به کران روضه‌هایت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه‌های کوثر آن «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی» اشک‌ها از غمت همیشه روان السلام ای شهید روز دهم السلام ای امام تشنه‌لبان تا ابد در فراز، پرچم توست خون سرخت همیشه در جَرَیان کربلای تو از ازل بوده‌‌ست مبدأ حرکت زمین و زمان شب سوم رسیده‌ای، ای ماه السلام علیکَ ثارالله السلام ای نگین عرش برین سروِ بالا بلند اُم بنین جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات ماه را می‌کشد به سوی زمین عبد صالح! مُواسِیاً لله! پدر فضل! روح حق و یقین! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبین وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست به روی مرکب حماسه نشین می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم هر کسی آید از یسار و یمین زینبت «إن یکاد» می‌خواند آسمان محو هیبت تو! ببین کاشف الکرب اهل‌بیت نبی! بازوان تو اند حصن حصین ماه من! بازوی رشید تو را که برافراشته‌ست بیرق دین ـ زده بوسه علی به گریه چنان چیده از آن حسین بوسه چنین سائلان تو بی‌شمارند و ... گوشه چشمی به ما! بس است همین شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است السلام ای حقیقت جاری روح تقوا و زهد و بیداری سید السّاجدینِ شهر رسول عبد مسکینِ حضرت باری روزهایت مجاهدت، ایثار نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری در مناجاتت ای صحیفهٔ نور آیه آیه زبور می‌باری همه مجذوب ربنای تواند محوِ این سِیْر و این سبک‌باری گوش کن این صدای داوود است که به شوق تو می‌شود قاری پا برهنه به حجّ که می‌آیی کعبه را هم به وجد می‌آری خطبه‌های تو تیغِ برّانند ثانی حیدری و کرّاری در مصاف تو سهم دشمن تو چیست غیر از مذلّت و خواری وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سیاهی من گذشت از حدّ تو برایم مگر کنی کاری در نماز شبت دعایم کن تو عزیزی تو آبروداری دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه فطرس رسیده جا به کبوتر نمی رسد حتی فرشته پیش تو با پر نمی رسد پس با وجود این همه شعبان که رفته است دیگر گناهکار به محشر نمی رسد با یاحسین مست ترینیم به مقصدش هر قدر کاه گشت سبک تر، نمی رسد گاهی برای ما نرسیدن، رسیدن است آن جا که دست شاه به نوکر نمی رسد دنیای بی حسین اگر آخر غم است دنیای با حسین به آخر نمی رسد کوهی به کوه نه که در این روزگار پَست دست برادری به برادر نمی رسد در هیچ لحظه ای به جز از لحظه ی اَخا در نقشه ها فرات به کوثر نمی رسد ارث پدر گلوی بریده ست لاجَرَم وقتی که اکبر است به اصغر نمی رسد وقتی که نیستند علی های کربلا انگشترت مگر که به دختر نمی رسد؟ در آخرین دقیقه به داد گلوی تو حتی نه بوسه های پیمبر نمی رسد حق در مَثَل همیشه به حق دار می رسد با این حساب شمر به حنجر نمی رسد با این حساب بر تن او پاره هم شود پیراهن حسین به لشگر نمی رسد این شاکلید قصه ی صحرای کربلاست سر می دهد حسین ولی سر نمی رسد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب زمین و آسمان دارد صفای دیگری قلب تمام عاشقان دارد جلای دیگری درحلقه افلاکیان باشد نوای دیگری آمد مگر در این جهان فرمانروای دیگری سرحلقه عشاق حق محبوب سرمد آمده یعنی حسین بن علی سبط محمد آمده باد صبا آورده با خود ناف مشک ختن یا بوی جانبخش گل نسرین و عطر یاسمن این نفحه میباشد مگراز یوسف گل پیرهن کامشب رها گردد دگر، یعقوب از بیت الحزن چون بوی این گل روضه رضوان کجا دارد سراغ؟ گردیده خیره سوی او، چشم همه گل های باغ زیبا گلی در گلشن هستی شکوفا گشته است امشب زمین چون روضه ی رضوان مصفّا گشته است لعل لب قدوسیان، مانند گل وا گشته است پرونده ی آزادی فطرس هم امضا گشته است چشم تمنا هر کسی، امشب به داور دوخته تا حق به او احسان کند چون فطرس پر سوخته امشب به زهرا و علی، داده خدا خیر التّحف جاریست سیل تهنیت بر مصطفی از هر طرف همراه جبریل امین خیل ملائک صف به صف حوران و غلمان از جنان، آیند با شور و شعف هر یک به کف یک دسته گل با لعل خندان آمده از بهر دیدار رخ تابان جانان آمده چون جلوه گر شد روی او ،عرش خدا پر نور شد موسی مگرآمد ز ره، که عالم همه چون طور شد قلب تمام انبیاء، غرق نشاط و شور شد هر عاشق دلباخته چون مصطفی مسرور شد تابید و الشمس الضحی، از لطف رب العالمین ماهی که از نور رخش، شد خلقت خلد برین از مقدم نورانی، سبط النبیّ المصطفی امشب همه بگرفته جا، در سایه ی لطف خدا ظلمت دگر رفت از میان از نور مصباح الهدی گهواره جنبانش شود، پیک امین کبریا آمد شهنشاهی که از، او هست در هر جا سخن فرمود پیغمبر: منم از او و او باشد ز من آمد حسین بن علی، محبوب ما کان و یکون سوم وصیّ مصطفی هم مَظهر بی چند و چون هم مُظهر امر خدا، هم شاهد غیب مصون هم پیشتاز قافله، در عرصه شمشیر و خون آری شهی آمد که کل ماخلق مدیون اوست گر نخل دین احمدی بگرفته پا، از خون اوست ای زینت عرش خدا، نام نکویت یا حسین وی جسم و جان عاشقان زنده ز بویت یا حسین کی قسمت ما می شود که آییم سویت یا حسین وی توتیای دیده ما خاک کویت یا حسین نام تو و کرببلا، برده قرار از ما، همه زهرا برایت گریه کرد، قربان اشک فاطمه از ابتدای خلقت خود دل به تو بستم حسین وز باده ی عشق و تولای تو سرمستم حسین من هر چه هستم از تو ای آرام جان هستم حسین جان علی اکبر مکش از دامنت دستم حسین ای شمع جمع انجمن پروانه ات هستم حسین من "ملتجی" هستم به تو دیوانه ات هستم حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه جبرئیل آمد از سما امشب می زند از شعف به هم شهپر همه دنبال او ملائکه ها صف زده گرد خانه ی حیدر  هر چه در آسمان ستاره که هست می درخشند کنار یکدیگر نکند حق برای دوم بار کرده کوثر عطا به پیغمبر  که نهیبی به خود زدم گفتم من به بیداریم و یا خوابم که ز گهواره این ندا آمد تو مرا نوکری، من اربابم فُطرس از بعد این همه حسرت صاحب بال و پر شد از کَرَمَش می برد لذت دو عالم را به دو چشمش اگر نهد قدمش  گرچه نا قابلم ولی قلبم شده مشتاق یک نگاه کَمَش به خدا عاقبت به خیر شود پاگذارد هر آنکه در حرمش هر که دارد به سینه مهرش را جایگاهش بود بهشت برین تا قیامت گدای درگاهش پادشاهی کند به عرش و زمین هر چه در چهره اش نگاه کنی چهره اش جلوه ای ز روی علیست از میان ملائکه یکسر با نگاهش به جستجوی علیست  خنده اش مو نمی زند با مادر خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست می گشاید همین که آغوشش بوی خوش می دهد که بوی علیست  به علی رفته هر که می نگرد جود و احسان و هم مرام حسین با دل شیعه می کند بازی از همین کودکی مرام حسین  می کند مثل لاله پیغمبر نوه ی نو رسیده را بویش به چه عشقی و از تمام وجود شانه مادر زند به گیسویش هر چه نور بوده در عالم تابَد از پشت پرده ی رویش اگر این پرده را کنار زند آسمان ها شوند پی جویش  دین و دنیا ببازد آنکس که دوست دارد کسی به غیر حسین از قیامت دگر نمی ترسد هر که دارد به سینه مِهر حسین   به مسیحی بگو بیا و ببین جلوه ای از خدای عیسی را ای یهودی ببین به گهواره باعث معجزات موسی را پیر عیسی بود همین کودک که شفا می دهد مسیحا را به روی دست مصطفی بینید این تجلی طور سینا را هر که شد عاشق حسین هرگز حرفی از عشق دیگری نزند هر که شد گدای کوی حسین در خانه ی دگری نزند  او ردم گر کند خدا نکند یا که از خود جدا، خدا نکند هر چه دارم من از عنایت اوست دل به او بسته ام رها نکند گر چه خوارم اگر چه پَستَم من نکند او مرا دعا نکند شب میلاد می زنم صدا او را جان دهم گر مرا صدا نکند  جمع ما یک شب از عنایت او اگر او از همه رضا باشد سال دیگر ولادت ارباب وعده ی ما به کربلا باشد  نگران بود مادرت تا دید بوسه زد مصطفی به حنجر تو پدرت با خبر از این که شود قطعه قطعه تمام پیکر تو گریه می کرد مجتبی به آن روزی که جدا می شود زتن سر تو سر و جان تمام عالمیان به فدای تن مطهر تو شده از کودکی به هر محفل گریه کردن به تو سعادت من من ز خاک کمترم اگر که شود سر موئی کم از ارادت من @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه فرشته آمده تا دورت ازدحام کند بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل بگو بر این حجر الاسود استلام کند شده‌ست زائر تو زائر خدا در عرش به جبرئیل بگو وصف این مقام کند برو به دوش رسول خدا که میخواهد از این طریق تو را باز احترام کند تو نور چشم خدایی، علیست عین الله خدا بناست که نسل تو را امام کند به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است به شوق روی تو خورشید با سر آمده است بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد بعید نیست ز نامت بلال مست شود به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد بعید نیست که روزی سه بار قبله نما به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت رسول اکرم ما خورد از می دهنت بکش در آینه ای روی دلربایت را برای آنکه ببینیم ما خدایت را گذاشته ست از این شانه روی آن شانه نبی به فخر عوض کرده باز جایت را تو را زمین بگذارد دلش نمی آید به دست باد دهد گرد رد پایت را! گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام و روی دوش دگر عشق مرتضایت را به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک علی گذاشته ای اسم بچه هایت را دل من این دل سرمست باز حیران شد ز نام نامی او شعر من پریشان شد علی امام ابوذر، علی معلم سلمان علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان علی امیر علی شیر حق علی یل میدان دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان به سادگی نرسد کار کارزار به پایان شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان! که خورده است گره جان او به جان ابالفضل چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه امشب شب تبسم و اشک پیمبر است بی‌شبهه از هزار شب قدر بهتر است امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش با جلوۀ حسینی خود نورگستر است جان محمّد است در آغوش مرتضی یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است امشب وجود، گرم نیاز است با حسین امشب ز کائنات رسد بانگ یا حسین امشب خدا ولیمه به خلق جهان دهد امشب خدا به پیکر توحید جان دهد امشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسول روی حسین را به محمّد نشان دهد تنها به یک ملک ندهد باز بال و پر امشب حسین بر همه خط امان دهد «فطرس» به فوج فوج ملک ناز می‌کند دور حسینِ فاطمه پرواز می‌کند ماه رسول، ماه خدا را نظاره کن خورشید آسمان هدی را نظاره کن بر گرد کعبۀ دلِ ختم رسل بگرد سعی آور و صفای صفا را نظاره کن بر روی دست فاطمه با صدهزار چشم رخسار سیدالشهدا را نظاره کن این نفس مطمئنهء قرآن فاطمه است ریحانهء رسول خدا، جان فاطمه است مادر، حسین زاده بر این مادر آفرین این حیدرِ علی است، بر این حیدر آفرین این منظر جمال خداوند سرمد است بر منظرآفرین و بر این منظر آفرین گوهر بوَد حسین و صدف، قلب فاطمه بر این صدف سلام و بر این گوهر آفرین امشب رسول، سورهء والفجر باز خواند امشب علی به شور حسینی نماز خواند ملک وجود بسته به یک تار مـوی او  گل کرده بوسه‌های محمّد به روی او  این است کعبـه‌ای که تمامی کائنات  بگرفته‌انــد دست توسـل به سوی او  هرجــا کـه انبیـا بنشیننـد دور هـم  باشد چراغ محفل‌شان گفت‌وگوی او  او روح انبیا و روان محمد است او دست مرتضی و زبان محمد است خرّم کسی که در دو جهان با حسین زیست  گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست  این است آن امـام شهیـدی که همچنان  بایـد شـب ولادت او هـم بـر او گریست  ایـن کشتـۀ خـداست وگرنــه بــرای او  بعد از چهارده صده این‌ های‌وهو ز چیست؟   یک بنده و هـزار خصـال خدایی‌اش در عین بندگی‌ست جلال خدایی‌اش خوبــان روزگـار همـه خـاک راه او  آزادگی‌ست عبــد غــلام سیــاه او  فرهنگ ما نتیجـۀ صبـر و مقـاومت دانشگــه تمــام مــلل قتلگــاه او   تنهاترین امام بزرگی که بود و هست در عین بی‌کسـی همـه عالم سپاه او  این است آن حسین که آقای عالم است آقایـی تمـامی عالـم بــر او کـم است پوشیده شد به پیکر توحید، جوشنش قرآن مـاست مصحف صدپارۀ تنش  خواهند دیــد روز قیــامت تمام خلق ریــزد بــرات عفــو الهــی ز دامنش  از بس از او کرامت و قدر و جلال دید  کفو کریم خوانـد بـه گودال، دشمنش کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش  با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکبش؟ ما بی‌قـرار او شده‌ایم ایـن قــرار ماست  هرجا که هست خـاک ره او مزار ماست  تا بر حسین، سینۀ خـود سـرخ کرده‌ایم فـردا لبـاس سینه‌زنـی افتخــار ماست  بر سنگ قبـر مـا بنویسید و حک کنید ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست  روز ازل کـه آب و گل ما سرشته‌ شد نامش به صدر لوح دل ما نوشته شد تو از خدا جلال خدایی گرفته‌ای بر عالمی برات رهایی گرفته‌ای در بین انبیا و امامان تو از خدا عنوان سیدالشهدایی گرفته‌ای هم خود فدای دوست شدی با هزار زخم هم روی دست خویش فدایی گرفته‌ای ملک وجود گوشۀ صحن و سرای توست دل‌های انبیا حرم باصفای توست ای بر تن مطهر تو جای نیزه‌ها آوای دلربای تو در نای نیزه‌ها غیر از سر مقدس تو در چهل مقام خورشید را که دیده به بالای نیزه‌ها؟ قرآن بخوان که تا در دروازه‌های شام آیند مرد و زن به تماشای نیزه‌ها از بـس زدنـد بـر تـن پاک تو نیشتر زخمت ز حلقه‌های زره گشت بیشتر ای خون زخم‌های تو فرش عبادتت لطف و کرم، سجیّه و ایثار، عادتت هر چند چهره در مه شعبان گشوده‌ای میلاد توست روز بزرگ شهادتت تا بامداد روز جزا روح انبیا آیند کربلا پی عرض ارادتت تنها نه در طریق تو «میثم» حسینی است عالـم حسینی انـد و خـدا هم حسینی است @poem_ahl