چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز #بلبلان برآمد فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
یا خلوتی برآور یا بُرقَعی فروهِل
ور نه به شکل #شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است #زیر دامن یا #گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی #دلفریبت
تو در میان #گلها چون #گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این میکِشد به زورم وآن میکُشد به زاری
ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد
در بند #خوبرویان #خوشتر که رستگاری
ز اول وفا نمودی چندان که #دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری
هر درد را که بینی درمان و چارهای هست
درمان درد #سعدی با دوست سازگاری
#چون_است_حال_بستان_ای_باد_نوبهاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/134
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
انصاف میدهم که لطیفان و #دلبران
بسیار دیدهام نه بدین لطف و #دلبری
زنار بود هر چه همه عمر داشتم
الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
از #شرم چون تو آدمیان در میان خلق
انصاف میدهد که نهان میشود پری
شمشیر اختیار تو را سر نهادهام
دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با صورت بدیع تو کردن برابری
ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود
بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
صید اوفتاد و پای مسافر به #گل بماند
هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
صبری که بود مایه #سعدی دگر نماند
سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری
#هر_نوبتم_که_در_نظر_ای_ماه_بگذری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/135
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای کآب زندگانی من در دهان توست
تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال
در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست
گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی
با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
هر روز خلق را سر یاری و #صاحبیست
ما را همین سر است که بر آستان توست
بسیار دیدهایم درختان میوهدار
زین به ندیدهایم که در بوستان توست
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم
منعی که میرود گنه از باغبان توست
بسیار در #دل آمد از اندیشهها و رفت
نقشی که آن نمیرود از #دل نشان توست
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان #دل من مهربان توست
#سعدی به قدر #خویش تمنای وصل کن
سیمرغ ما چه #لایق زاغ آشیان توست
#ای_کآب_زندگانی_من_در_دهان_توست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/133
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند #دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا #خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو به از من بتر از من بکشی بسیاری
غم #عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند
حال افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست #خوابش نبرد تا نکند آزاری
#سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که #خود را ننهی مقداری
#خبر_از_عیش_ندارد_که_ندارد_یاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/132
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا #دلیست گرفتار #عشق #دلداری
سمن بری صنمی #گلرخی جفاکاری
ستمگری شغبی فتنهای #دل آشوبی
هنروری عجبی طرفهای جگرخواری
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
همای فری طاووس حسن و طوطی نطق
به گاه جلوه گری چون تذرو رفتاری
دلم به غمزه جادو ربود و دوری کرد
کنون بماندم بی او چو نقش دیواری
ز وصل او چو کناری طمع نمیدارم
کناره کردم و راضی شدم به دیداری
ز هر چه هست گزیر است و #ناگزیر از دوست
چه چاره سازد در دام #دل گرفتاری
در اشتیاق جمالش چنان همینالم
چو #بلبلی که بماند میان #گلزاری
حدیث #سعدی در #عشق او چو بیهده است
نزد دمی چو ندارد زبان گفتاری
#مرا_دلیست_گرفتار_عشق_دلداری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/128
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
و گر نه فتنه ندیدی به #خواب بیداری
زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری
سپهر با تو چه پهلو زند به غداری
معلمت همه شوخی و #دلبری آموخت
به دوستیت وصیت نکرد و #دلداری
چو #گل لطیف ولیکن حریف اوباشی
چو زر عزیز ولیکن به دست اغیاری
به صید کردن #دلها چه شوخ و #شیرینی
به خیره کشتن تنها چه جلد و عیاری
دلم ربودی و جان میدهم به طیبت #نفس
که هست راحت درویش در سبکباری
گر افتدت گذری بر وجود کشته #عشق
سخن بگوی که در جسم مرده جان آری
گرت ارادت باشد به شورش #دل خلق
بشور زلف که در هر خمی #دلی داری
چو بت به کعبه نگونسار بر زمین افتد
به پیش قبله رویت بتان فرخاری
دهان پر شکرت را مثل به نقطه زنند
که روی چون #قمرت #شمسهایست پرگاری
به گرد نقطه سرخت عذار سبز چنان
که نیم دایرهای برکشند زنگاری
هزار #نامه پیاپی نویسمت که جواب
اگر چه تلخ دهی در سخن شکرباری
ز خلق گوی لطافت تو بردهای امروز
به #خوبرویی و #سعدی به #خوب گفتاری
#دو_چشم_مست_تو_برداشت_رسم_هشیاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/130
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
که #خوش بود ز عزیزان تحمل #خواری
به هر سلاح که #خون مرا بخواهی ریخت
حلال کردمت الا به تیغ بیزاری
تو در #دل من از آن #خوشتری و #شیرینتر
که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دعات ارادت بود و گر دشنام
بگوی از آن لب #شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر #دلِ رنجورِ #عشق، بیماری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به #شرط آن که به دست رقیب نسپاری
تو میروی و مرا چشم و #دل به جانب توست
ولی چه سود که جانب نگه نمیداری
گرت چو من غم #عشقی زمانه پیش آرد
دگر غم همه عالم به هیچ نشماری
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری
حکایت من و مجنون به یکدگر ماند
نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال #سعدی اگر چاره وصالت نیست
که نیست چاره بیچارگان به جز زاری
#من_از_تو_روی_نپیچم_گرم_بیازاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/127
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و #گل به بوستان آری
هنوز در #دلت ای آفتاب رخ نگذشت
که سایهای به سر یار مهربان آری
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد #خواب
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری
ز حسن روی تو بر دین خلق میترسم
که بدعتی که نبودهست در جهان آری
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند ولی تاختن نهان آری
جواب تلخ چه داری بگوی و باک مدار
که شهد محض بود چون تو بر دهان آری
و گر به #خنده درآیی چه جای مرهم ریش
که ممکن است که در جسم مرده جان آری
یکی لطیفه ز من بشنو ای که در آفاق
سفر کنی و لطایف ز بحر و کان آری
گرت بدایع #سعدی نباشد اندر بار
به پیش اهل و قرابت چه ارمغان آری
#اگر_به_تحفه_جانان_هزار_جان_آری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/125
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر #دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر #دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در #دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو #بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد #سعدی
کاو را در انتظارت #خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
#عمری_به_بوی_یاری_کردیم_انتظاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/129
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
عهد و پیمان و وفاداری و #دلبندی و یاری
زخم #شمشیر اجل به که سر نیش فراقت
کشتن اولیتر از آن کهم به جراحت بگذاری
تن آسوده چه داند که #دل خسته چه باشد
من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری
کس چنین روی ندارد تو مگر حور بهشتی
وز کس این بوی نیاید مگر آهوی تتاری
عرقت بر ورق روی نگارین به چه ماند
همچو بر خرمن #گل قطره باران #بهاری
طوطیان دیدم و #خوشتر ز حدیثت نشنیدم
شکر است آن نه دهان و لب و دندان که تو داری
ای خردمند که گفتی نکنم چشم به #خوبان
به چه کار آیدت آن #دل که به جانان نسپاری
آرزو میکندم با تو شبی بودن و روزی
یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری
هم اگر عمر بود دامن کامی به کف آید
که #گل از خار همیآید و #صبح از شب تاری
#سعدی آن طبع ندارد که ز #خوی تو برنجد
خوش بود هر چه تو گویی و شکر هر چه تو باری
#نه_تو_گفتی_که_به_جای_آرم_و_گفتم_که_نیاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/126
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان برکناری
هر که را با #دلستانی عیش میافتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری
راحت جان است رفتن با #دلارامی به صحرا
عین درمان است گفتن درد #دل با غمگساری
هر که منظوری ندارد عمر ضایع میگذارد
اختیار این است دریاب ای که داری اختیاری
عیش در عالم نبودی گر نبودی روی #زیبا
گر نه #گل بودی نخواندی #بلبلی بر شاخساری
بار بی اندازه دارم بر #دل از سودای جانان
آخر ای بی رحم باری از #دلی برگیر باری
دانی از بهر چه معنی خاک پایت مینباشم
تا تو را ننشیند از من بر #دل #نازک غباری
ور تو را با خاکساری سر به صحبت درنیاید
بر سر راهت بیفتم تا کنی بر من گذاری
زندگانی صرف کردن در طلب حیفی نباشد
گر دری #خواهد گشودن سهل باشد انتظاری
دوستان معذور دارند از جوانمردی و رحمت
گر بنالد دردمندی یا بگرید بیقراری
رفتنش #دل میرباید گفتنش جان میفزاید
با چنین حسن و لطافت چون کند پرهیزگاری
عمر #سعدی گر سر آید در حدیث #عشق شاید
کاو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری
#خوش_بود_یاری_و_یاری_بر_کنار_سبزه_زاری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/131
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر #صبحدم نسیم #گل از بوستان توست
الحان #بلبل از #نفس دوستان توست
چون خضر دید آن لب جانبخش #دلفریب
گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست
یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
هر شاهدی که در نظر آمد به #دلبری
در #دل نیافت راه که آنجا مکان توست
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهای
کاو را نشانی از دهن بینشان توست
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
این باد روحپرور از انفاس #صبحدم
گویی مگر ز طرهٔ عنبرفشان توست
صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمر در میان توست
گفتند میهمانی عشاق میکنی
#سعدی به بوسهای ز لبت میهمان توست
#هر_صبحدم_نسیم_گل_از_بوستان_توست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/122
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
دوم به لطف نگویم که در جهان داری
گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو
گناه توست که رخسار #دلستان داری
جمال عارض #خورشید و حسن قامت سرو
تو را رسد که چو دعوی کنی بیان داری
ندانم ای کمر این سلطنت چه #لایق توست
که با چنین صنمی دست در میان داری
بسیست تا #دل گم کرده باز میجستم
در ابروان تو بشناختم که آن داری
تو را که زلف و بناگوش و خد و قد اینست
مرو به باغ که در خانه بوستان داری
بدین صفت که تویی #دل چه جای خدمت توست
فراتر آی که ره در میان جان داری
گر این روش که تو طاووس میکنی رفتار
نه برج من که همه عالم آشیان داری
قدم ز خانه چو بیرون نهی به عزت نه
که #خون دیده #سعدی بر آستان داری
#حدیث_یا_شکر_است_آن_که_در_دهان_داری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/123
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کس از این نمک ندارد که تو ای #غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری
ملکا مها نگارا صنما بتا #بهارا
متحیرم ندانم که تو #خود چه #نام داری
نظری به لشکری کن که هزار #خون بریزی
به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری
صفت رخام دارد تن نرم #نازنینت
دل سخت نیز با او نه کم از رخام داری
همه دیدهها به سویت نگران حسن رویت
منت آن کمینه مرغم که اسیر دام داری
چه مخالفت بدیدی که مخالطت بریدی
مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری
به جز این گنه ندانم که محب و مهربانم
به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری
گله از تو حاش لله نکنند و #خود نباشد
مگر از وفای عهدی که نه بر دوام داری
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
که تو در #دلم نشستی و سر مقام داری
سخن لطیف #سعدی نه سخن که قند مصری
خجل است از این حلاوت که تو در کلام داری
#کس_از_این_نمک_ندارد_که_تو_ای_غلام_داری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/124
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این چه رفتار است کآرامیدن از من میبری
هوشم از #دل میربایی عقلم از تن میبری
باغ و #لالستان چه باشد آستینی برفشان
باغبان را گو بیا گر #گل به دامن میبری
روز و شب میباشد آن ساعت که همچون آفتاب
مینمایی روی و دیگر باز روزن میبری
مویت از پس تا کمرگه #خوشهای بر خرمن است
زینهار آن #خوشه پنهان کن که خرمن میبری
دل به عیاری ببردی #ناگهان از دست من
دزد شب گردد تو فارغ روز روشن میبری
گر تو برگردیدی از من بی گناه و بی سبب
تا مگر من نیز برگردم #غلط ظن میبری
چون نیاید دود از آن خرمن که آتش میزنی
یا ببندد #خون از این موضع که سوزن میبری
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی
کآبروی دوستان در پیش دشمن میبری
عیب مسکینی مکن افتان و خیزان در پیت
کآن نمیآید تو زنجیرش به گردن میبری
#سعدیا گفتار #شیرین پیش آن کام و دهان
در به دریا میفرستی زر به معدن میبری
#این_چه_رفتار_است_کآرامیدن_از_من_میبری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/119
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی #خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
که در بهشت نباشد به لطف او حوری
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم اندام
اگر چه سرو نباشد بر او #گل سوری
درشتخویی و بدعهدی از تو نپسندند
که #خوب منظری و #دلفریب منظوری
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر
چنان که در شب تاریک پاره نوری
اگر به حسن تو باشد طبیب در آفاق
کس از خدای نخواهد شفای رنجوری
ز کبر و #ناز چنان میکنی به مردم چشم
که بی #شراب گمان میبرد که مخموری
من از تو دست نخواهم به بیوفایی داشت
تو هر گناه که #خواهی بکن که مغفوری
ز چند گونه سخن رفت و در میان آمد
حدیث عاشقی و مفلسی و مهجوری
به #خنده گفت که #سعدی سخن دراز مکن
میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست
مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
#تو_در_کمند_نیفتادهای_و_معذوری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/118
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که #خواهی میکن که #دلپذیری
در دست #خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانستهام ولیکن #خونخوار #ناگزیری
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بیگنه بسوزی ور بی خطا بگیری
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینهات بگوید پنهان که بینظیری
آن کاو ندیده باشد #گل در میان بستان
شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
ای باد #صبح بستان پیغام وصل جانان
میرو که #خوش نسیمی میدم که #خوش عبیری
او را نمیتوان دید از منتهای #خوبی
ما #خود نمینماییم از غایت حقیری
گر یار با جوانان #خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
#سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه
رندی روا نباشد در جامه فقیری
#هر_سلطنت_که_خواهی_میکن_که_دلپذیری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/116
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
یا مه به صفای رخ #زیبا که تو داری
گر #شمع نباشد شب #دلسوختگان را
روشن کند این غره غرا که تو داری
حوران بهشتی که #دل خلق ستانند
هرگز نستانند #دل ما که تو داری
بسیار بود سرو روان و #گل خندان
لیکن نه بدین صورت و بالا که تو داری
پیداست که سرپنجه ما را چه بود زور
با ساعد سیمین توانا که تو داری
سحر سخنم در همه آفاق ببردند
لیکن چه زند با ید بیضا که تو داری
امثال تو از صحبت ما ننگ ندارند
جای مگس است این همه حلوا که تو داری
این روی به صحرا کند آن میل به بستان
من روی ندارم مگر آن جا که تو داری
#سعدی تو نیارامی و کوته نکنی دست
تا سر نرود در سر سودا که تو داری
تا میل نباشد به وصال از طرف دوست
سودی نکند حرص و تمنا که تو داری
#هرگز_نبود_سرو_به_بالا_که_تو_داری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/121
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بی تو به #دل بر نزدیم آب صبوری
چون سنگدلان #دل بنهادیم به دوری
بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم
گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری
خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن
ما از تو گریزان و تو از خلق نفوری
جز خط #دلاویز تو بر طرف بناگوش
سبزه نشنیدم که دمد بر #گل سوری
در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق
گویند مگر باغ بهشت است و تو حوری
روی تو نه روییست کز او صبر توان کرد
لیکن چه کنم گر نکنم صبر ضروری
#سعدی به جفا دست امید از تو ندارد
هم جور تو بهتر که ز روی تو صبوری
#ما_بی_تو_به_دل_بر_نزدیم_آب_صبوری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/117
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری
در کس نمیگشایم که به خاطرم درآید
تو به اندرون جان آی که جایگاه داری
ملکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
به کدام جنس گویم که تو اشتباه داری
بر کس نمیتوانم به شکایت از تو رفتن
که قبول و قوتت هست و جمال و جاه داری
گل بوستان رویت چو شقایق است لیکن
چه کنم به سرخ رویی که #دلی سیاه داری
چه خطای بنده دیدی که خلاف عهد کردی
مگر آن که ما ضعیفیم و تو دستگاه داری
نه کمال حسن باشد ترشی و روی #شیرین
همه بد مکن که مردم همه نیکخواه داری
تو جفا کنی و صولت دگران دعای دولت
چه کنند از این لطافت که تو پادشاه داری
به یکی لطیفه گفتی ببرم هزار #دل را
نه چنان لطیف باشد که #دلی نگاه داری
به خدای اگر چو #سعدی برود #دلت به راهی
همه شب چنو نخسبی و نظر به راه داری
#تو_اگر_به_حسن_دعوی_بکنی_گواه_داری #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/120
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
که بار دیگرم از روی لطف بنوازی
چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد
ضرورت است که با روزگار در سازی
جفای #عشق تو بر عقل من همان مثل است
که سرگزیت به کافر همیدهد غازی
دریغ بازوی تقوا که دست رنگینت
به عقل من به سرانگشت میکند بازی
بسی مطالعه کردیم نقش عالم را
ز هر که در نظر آید به حسن ممتازی
هزار چون من اگر محنت و بلا بیند
تو را از آن چه که در نعمتی و در #نازی
حدیث #عشق تو پیدا نکردمی بر خلق
گر آب دیده نکردی به گریه غمازی
زهی سوار که صد #دل به غمزهای ببری
هزار صید به یک تاختن بیندازی
تو را چو #سعدی اگر بندهای بود چه شود
که در رکاب تو باشد #غلام #شیرازی
گرش به قهر برانی به لطف بازآید
که زر همان بود ار چند بار بگدازی
چو آب میرود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبیست که از وی سبق برد تازی
#امیدوارم_اگر_صد_رهم_بیندازی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/114
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی؟
تا کی ای #نالهٔ زار از جگرم برخیزی؟
تا کی ای چشمهٔ سیماب که در چشم منی
از غَمِ دوست به روی چو زَرَم برخیزی؟
یک زمان دیدهٔ من ره به سوی #خواب برد
ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی
ای #دل از بهر چه #خونابه شدی در بَرِ من؟
زود باشد که تو نیز از نظرم برخیزی
به چه دانش زنی ای مرغ سحر نوبت روز
که نه هر #صبح به آه سحرم برخیزی
ای غم از همنفسی تو ملالم بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی
#تا_کی_ای_آتش_سودا_به_سرم_برخیزی؟ #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/112
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که همآواز #شما در قفسی افتادهست
به #دلارام بگو ای #نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با #نفسی افتادهست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
هیچکس عیب #هوس باختن ما نکند
مگر آنکس که به دام #هوسی افتادهست
#سعدیا حال پراکندهٔ گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادهست
#اتفاقم_به_سر_کوی_کسی_افتادهست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/111
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو #خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی
وصال ما و #شما دیر متفق گردد
که من اسیر نیازم تو #صاحب #نازی
کجا به صید ملخ همتت فرو آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی
به راستی که نه همبازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که میکند بازی
ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان
نمیبرد که من از دست ترک #شیرازی
و گر هلاک منت درخور است باکی نیست
قتیل #عشق شهید است و قاتلش غازی
کدام سنگدل است آن که عیب ما گوید
گر آفتاب ببینی چو موم بگدازی
میسرت نشود سر #عشق پوشیدن
که عاقبت بکند رنگ روی غمازی
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
چه دشمنیست که با دوستان نمیسازی
من از فراق تو بیچاره سیل میرانم
مثال ابر #بهار و تو خیل میتازی
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
که گر به قهر برانی به لطف بنوازی
تو همچو #صاحب دیوان مکن که #سعدی را
به یک ره از نظر #خویشتن بیندازی
#تو_خود_به_صحبت_امثال_ما_نپردازی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/113
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت #زیبا
به سرو و #لاله و #شمشاد و #گل نپردازی
کدام باغ چو رخسار تو #گلی دارد
کدام سرو کند با قدت سرافرازی
به حسن خال و بناگوش اگر نگاه کنی
نظر تو با قد و بالای #خود نیندازی
غلام باد صبایم #غلام باد صبا
که با کلاله جعدت همیکند بازی
بگوی مطرب یاران بیار زمزمهای
بنال #بلبل مستان که بس #خوش آوازی
که گفته است که صد #دل به غمزهای ببری
هزار صید به یک تاختن بیندازی
ز لطف لفظ شکربار گفته #سعدی
شدم #غلام همه شاعران #شیرازی
#اگر_کلاله_مشکین_ز_رخ_براندازی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/115
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈