eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.2هزار دنبال‌کننده
74 عکس
10 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول) 🔺 نقل میکند: گروهى از که در آن عصر، جزو افراد دارای اعتبار و احترام توده های مردم بودند، نامه ای اعتراضی به نوشتند. برخی از نویسندگان نامه عبارتند از: 1. حُجر بن عَدىِّ: از اصحاب پیامبر و یاران خاص امیرالمومنین و از بزرگان کوفه که در جمل، صفین و نهروان نقش بسزایی داشت/ البته از مخالفین صلح امام حسن بود که در نهایت توسط معاویه به شهادت رسید. 2. عمرو بن حَمِق: نقش و وضعیت او نیز همانند جناب حجر است./ او نخستین شخصی بود که پس از شهادت، سَرش شهر به شهر گردانده شد. 3. سليمان بن صُرَد: از شیعیان بزرگ کوفه و از صحابی پیامبر و امیرالمومنین بود./ از مخالفین صلح امام حسن بود/ جزو دعوت کنندگان سیدالشهدا به کوفه بود اما در کربلا حاضر نبود ولی بعدا قیام توابین را به راه انداخت و شهید شد. 4. مُسَيَّب بن نَجْبه: از اصحاب حضرت امیر/ از مخالفین صلح امام حسن/ از رهبران قیام توابین که در نهایت در همین نبرد به شهادت رسید. 5. مَعقِل بن قيس: از اصحاب حضرت امیر و از فرماندهان سپاه ایشان در جمل، صفین و نهروان/ از کسانی که در سپاه امام حسن حضور داشت و در نهایت نیز در همین مسیر به شهادت رسید. 6. عبد اللّه بن طُفَيل: از اصحاب پیامبر و حضرت امیر که در جنگ های سه گانه حضرت نیز حضور داشت که حضرت در یکی از نبردها، برای او دعای خیر کرد. 7. مالك بن حبيب: از اصحاب حضرت امیر که در جنگ صفین، حضرت او را جانشین خود در کوفه قرار داد. 8. يزيد بن قيس: از اصحاب حضرت امیر که توسط ایشان به عنوان والی مدائن، و پس از آن ری، همدان و اصفهان منصوب شد. 9. زيد بن حِصن طايى: از اصحاب حضرت امیر بود که پس از ماجرای صفین، جزو سران خوارج شد و در نهروان توسط سپاه حضرت کشته شد. 10. زياد بن نَضْر: از اصحاب حضرت امیر که در جنگ های سه گانه حضرت، نقش ویژه ای داشت و تا آخر هم ثابت قدم ماند. 11. مسلمة بن عبد القارى: اطلاعات خاصی درباره او در منابع ذکر نشده. 12. كعب بن عبده: از اصحاب متاخر حضرت امیر بود که به همراه مالک بن حبیب، یزید بن قیس به عنوان یاران جدید، در زمره گروه بزرگانی مانند ابوذر، عمار، مقداد و... قرار گرفتند. او در نهایت، توسط عمال معاویه به شهادت رسید. 🔺این اصحاب در نامه اعتراضی خود به عثمان نوشتند: ▫️، والی کوفه، درباره گروهى از انسان های با تقوا و درست کار، حرف های غلط و ناصواب میزند و درباره آنها به تو نیز گزارش غلط داده و تو را مجبور کرده تصمیم غلطی درباره آنها بگیری و این تصمیم تو درباره آنها چهره خوبی ندارد. ▫️ما به تو يادآورى كرده و مى‌دهيم كه را در حقّ امّت پیامبر رعايت کرده و را دنبال کنی، چرا كه مى‌ترسيم تباهى و نابودی این امّت، به دست تو باشد؛ چون تو را بر گُرده مردم سوار كرده ای و هرچه قدرت است را به دست آنها داده و از بیت المال آنگونه که میخواهی ولخرجی میکنی. (إنّا نُذَكِّرُكَ اللّهَ في امَّةِ مُحَمَّدٍ؛ فَقَد خِفنا أن يَكونَ فَسادُ أمرِهِم عَلى يَدَيكَ‌؛ لِأَنَّكَ قَد حَمَلتَ بَني أبيكَ عَلى رِقابِهِم) ▫️بدان كه تو ياورانى ستمگر و ناراضيانى ستم‌ديده و دارى و هر گاه ستمگران به يارى‌ات بيايند و ناراضيان از تو انتقاد كنند، ميان دو گروه، جدايى مى‌افتد و عملا در جامعه، كلمه و پيش مى‌آيد. (وَ اعلَم أنَّ لَكَ ناصِرا ظالِما و ناقِما عَلَيكَ مَظلوما، فَمتى نَصَرَكَ الظّالِمُ و نَقَمَ عَلَيك النّاقِمُ تَبايَنَ الفَريقانِ وَ اختَلَفَتِ الكَلِمَة) ▫️پس ای عثمان بدان! تا وقتی كه خدا را اطاعت كنى و در راه مستقيم باشى، امير ما هستى؛ و بدان که به جز خدا، پناه و به جز از سوى او، راه نجاتى نمى‌يابى. 🔺جالب اینکه هیچ یک از این اصحاب، نام خود را ذیل این نامه ننوشتند، چرا که خب روشن بود که عثمان با آنها و خشن میکرد. اما جالب تر اینکه که یکی از نویسندگان نامه بود، جداگانه نیز نامه‌اى از سوى خودش نوشت و نامش را در آن آورد. 🔺کعب یک تازه آشنا شده با (ع) بود که شیوه امثال و را دیده و این مشی را پسندیده بود و این مسیر را حق میدانست، لذا خود را با نوشتن نام خود ذیل نامه، نشان داد. او مثل ابوذر و عمار معتقد بود باید درباریان را فریاد زد تا جامعه شود، هرچند در این مسیر، دچار سختی هایی هم بشویم که نهایت آن، است. ➕ادامه دارد.... 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش اول) 🔺#أنساب_الأشراف نقل م
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 3️⃣ ماجرای یک نامه و رویش یک جوان انقلابی(بخش دوم) 🔺وقتی ، نامه را خواند، به ، والی کوفه، نامه نوشت كه او را به سوى مدینه و نزد من روانه كن. او نيز چنین کرد. 🔺جالب اینکه سعیدبن عاص، مأموریت بردن جناب کعب به مدینه را به یک داده بود اما این باديه‌نشين، وقتی در مسیر حرکت، نحوه نماز و عبادت كعب را ديد و شیفته او شده و به مقامش پی برد و گفت: ➕ای كاش بهره‌ام از بردن كعب اين بود كه مرا و گناهم آمرزيده شود! 🔺هنگامى كه كعب نزد عثمان رسید، عثمان گفت: آوازه‌اش را شنيدن، بهتر از خود او را ديدن است! كعب، و كم‌سال و لاغر بود. عثمان به كعب رو كرد و گفت: ➕آيا تو می خواهی حق و را به من بیاموزى؟ وقتی تو در صُلب ات بودی و هنوز به دنیا نیامده بودی، من ایمان آورده و قرآن مى‌خواندم‌. 🔺كعب نیز به او گفت: ▫️«حكومت بر مؤمنان، تنها به وسيله به تو رسيد، آن هم آنجا که با خدا بستى تا به عمل كنى و در آن، كوتاهى نكنى. ▫️اگر براى بار دوم با ما مردم مشورت میشد و از ما نظر خواسته میشد، قطعا حکومت را از تو میگرفتیم. ▫️اى عثمان! كتاب خدا براى كسى است كه به او برسد و آن را بخوانَد و ما با تو در خواندن آن، شريك هستيم و هر گاه قارى به آنچه در قرآن است، عمل نكند، قرآنْ‌، حجّتى بر ضدّ او مى‌شود. 🔺عثمان وقتی صلابت و را میبیند، ترجیح میدهد مسیر بحث را عوض کرده لذا یک اعتقادات، از کعب میپرسد و میگوید: به خدا سوگند، گمان نمى‌كنم كه بدانى پروردگارت كجاست، آیا میدانی خدا در چه مکانی است؟ کعب نیز زرنگی و میکند و میگوید: خدا در است! 🔺، داماد عثمان که شخصیت بسیار مرموزی است و بارها علیه اصحاب حضرت امیر برخوردهای مرموزانه انجام داده، در اینجا نیز ورود کرده و به عثمان میگوید: ای عثمان! و صبر تو، مانند اين افراد را علیه تو و برانگيخته است. آنها از صبوری تو، سوءاستفاده کرده اند. 🔺لذا عثمان فرمان داد تا كعب را برهنه كنند و به او بزنند. سپس او را به تبعيد كرد. در مسیر تبعید، به برخوردند که او از کسی که مأمور جابجایی کعب بود، پرسید: چرا با اين مرد، چنين شده و اینگونه برخورد کرده اید؟ آن مأمور گفت: چون او است. آن کدخدا پاسخ داد: مردمى كه اين شخصْ، از اشرار آنان باشد، آن مردم، ! این هم از روشن ضمیری آن کدخدا بوده است. 🔺پس از مدتی، عده ای مانند و ، عثمان را به خاطر تبعید کعب میکنند. عثمان وقتی اعتراضات به تبعید کعب را میبیند، از کارش پشیمان شده و مجبور میشود او را بازگرداند. 🔺وقتی کعب نزد عثمان آمد، عثمان جهت تحت تاثیر قرار دادن توده های مردم، پیراهن خود را بیرون آورده و خطاب به کعب گفت: اى كعب! كن. اما کعب او را میکند. 📌پ.ن: ▫️کعب و جوانانی مثل او، جزو رویش های (ع) و شاگردانش بشمار می آیند. مسیر حق، همانگونه که ریزش هایی دارد، اما رویش هایی هم دارد. ▫️همین جوانانی که در دوره عثمان اینگونه مشغول عدالتخواهی بودند، پس از آن، به مرور، هرکدام تبدیل به یکی از در كوفه شدند. ▫️کسانی که در خط اول سپاه حضرت امیر، در جنگ هاى جمل و صفين و نهروان قرار داشتند و حتى پس از شهادت حضرت، هرگز با معاويه نكردند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 چرا نباید در میانه جنگ، دست به تفرقه و اختلاف زد؟ 🔺قرآن کریم در آیه شریفه 46 سوره انفال میفرماید: ➕از خدا و پيامبرش کنید و با يكديگر به نزاع و نپردازید چرا که انرژی و توان شما را خواهد گرفت و مى‌شويد و نتیجه آن، از بین رفتن قدرت، شوكت و اُبُّهَت شماست!پس و استقامت كنيد كه خداوند با صابران است 🔺حضرت امیر ابتدای جنگ های سه گانه ، و ، همین آیه را خوانده و تاکید بر مراقبت برآن دارند(روایت) 🔺جای دیگری حضرت امیر با استناد به همین آیه شریفه و در تفسیر و تطبیق آن میفرمایند:(روایت) ▫️به حكمرانان خود، خيانت نكنيد و از رهبرانتان عیب نگیرید و امامان خود را جاهل و ناآگاه نشمارید. از ريسمان الهىِ‌ خود دست برنداريد كه سست میشويد و اقتدارتان از بين میرود ▫️كارهايتان بايد بر اين پايه بنا شود، و از اين راه جدا نشويد. اگر آنچه را مردگانِ شما مشاهده كردند، شما هم مشاهده مى‌كرديد -كه آنها به آنچه شما به آن فراخوانده مى‌شويد، به مخالفت پرداختند-، ▫️قطعا سراسيمه بيرون شده و فرمان میبرديد امّا آنچه آنان مشاهده كردند، از شما پوشيده است و زود است كه پرده فرو افتد 🔺جالب اینکه درانتهای آیه شریفه، خداوند مومنین را دعوت به صبر میکند. رابطه این صبر با دستورات پیش از آن چیست؟ به نظر میرسد خداوند با ذکر این نکته میخواهند بگویند: 🔺اطاعت از رهبرى و مسئولین جامعه و حفظ ارتباط درونى و اجتماعى، و کار را به تفرقه و اختلاف نکشاندن، خصوصا در میانه جنگ، نیازمند یک است، یعنی چنین کاری هرچند سخت است اما باید یکدیگر را کرد 📍آیات و روایات اجتماعی|عضوشوید📍
💠 تمرکز بر قشر نوجوان 🔺امام صادق(ع) خطاب به اَحْوَل فرمود: «به رفتى‌؟». گفت: آرى. فرمود: «شوق مردم را در گرایش به و پذیرش و امامت ما را چگونه ديدى‌؟». (كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلىٰ هٰذَا الْأَمْرِ، وَ دُخُولَهُمْ فِيهِ؟) 🔺گفت: به خدا سوگند، . كارهايى كرده‌اند؛ امّا كم است. (قَالَ‌: وَ الله إِنَّهُمْ لَقَلِيلٌ‌، وَ لَقَدْ فَعَلُوا، وَ إِنَّ ذٰلِكَ لَقَلِيلٌ‌) 🔺حضرت فرمود: «بر تو باد ؛ زيرا آنان، در پذيرش هر نوع خوبى، بيشترى نشان مى‌دهند». (عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ‌، فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلىٰ كُلِّ خَيْر) 📌پ.ن: تاکید حضرت در این روایت بر معاشرت و رفت و آمد با قشر نوجوان و جوان جامعه است. البته که کار و خصوصا با این قشر، سختی های خودش را دارد، اما چاره چیست؟ کنار کشیدن؟ اینکه توقع داریم همه چیز آماده باشد تا کار کنیم، توقع زیادی است، اساسا یعنی مبارزه با همین سختی ها. اینکه سیستم آموزش و پرورش، ما را خسته کرده و به آنها اجازه کار درست و حسابی نمیدهد، اگر هم درست باشد، اما کنار کشیدن از آن، مانند این است که سربازان در خط مقدم، اسلحه را کنار بگذارند. جهاد یعنی و حرکت در دل همین سختی ها... 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 استقامت درمقابل عذرهای شرعی 🔺يكى از عواملى كه در كارهاى بزرگ، جلوِ انسان را سدّ میكند، است. گاهی انسان باید كار و تكليفى را انجام دهد اما انجام چنین کاری مستلزم یک اشکال بزرگ است، مثلا لازمه چنین کاری عده زیادی است، اینجا آن شخص احساس میكند كه ديگر ندارد. در مقابل امام حسين(ع) از اين‏گونه عذرهاى شرعى كه میتوانست هر انسان ظاهر بينى را از ادامه راه منصرف كند، خیلی زیاد بود: 🔺از اِعراض مردم كوفه و كشته شدن مسلم گرفته تا حادثه کربلا، از شهادت اصحاب گرفته تا اسارت آل الله. امام حسین(ع) میتوانست بگوید شرایط محیا نیست، مردم تحمّل نمیكنند، اقتضا میکند کنار بیاییم. يك‏وقت به كسى میگويند: «اين راه را نرو؛ ممكن است شكنجه یا کشته شوى.» انسانِ قوى میگويد: «شكنجه شوم! کشته شوم، چه مانعى دارد؟» 🔺اما يك‏وقت میگويند: «نرو؛ ممكن است گروهى از ، به‏ خاطر اين حركت تو کشده و شوند.» اينجا ديگر پاى جان ديگران در میان است. مصلحت چه اقتضا میکند؟ مگر دیگر بزرگان اسلام، نکردند؟ 🔺، ، و... چگونه با این مسئله برخورد کردند؟ تمام تلاش خود را کردند تا این مصلحت سنجی خود را بر امام خود نیز تحمیل کنند اما زورشان نرسید. چه اینکه امروز نیز عده ای مشی شان چنین است. 🔺مطلب مهم و اساسی این است که اگر امام حسين(ع) میخواست در مقابل حوادثِ بسيار تلخ و دشواری که برای او پیش آمد با ديدِ يك متشرّعِ معمولى نگاه كند و عظمتِ رسالتِ خود را به فراموشى بسپارد، قدم ‏به ‏قدم می‏توانست ‏نشينى كند و بگويد ديگر تكليف نداريم. در بیعت با یزید است. 🔺اما ایشان چنين نكرد. اين، نشان از او دارد، اما نه استقامت به نحو مرسوم بلکه استقامت در مقابل ، عرفی و عقلی. تحمل این سنخ مشکلات، خیلی سخت تر از دیگر مشکلات است چرا که در ظاهر به نظر می آيد. 🔺کسی میتواند در مقابل این مصلحت سنجی ها و عذرهای به ظاهر شرعی استقامت کند که اوّلًا در حد اعلى داشته و بفهمد چه كار بزرگى انجام میدهد. ثانياً داشته و ضعفِ نفسش او را نگيرد، چنین شخصی دیگر پایش نخواهد لرزید. امام حسين(ع) اين دو خصوصيت را در كربلا به خوبی از خود نشان داد. لذا حادثه‏ كربلا مثل خورشيدى بر تارك تاريخ درخشيد؛ هنوز هم می‏درخشد، و تا ابدالدّهر هم خواهد درخشيد. 🔺 نیز در اين خصوصيت، به طور كامل دنباله ‏رو امام حسين(ع) شد. یک روز به او گفتند با این کارت، حوزه علمیه قم را به تعطیلی میکشانی، روز دیگر گفتند همه علما و مراجع علیه شما تحریک میشوند و بین علما می افتد، روز دیگر گفتند جواب این خون های ریخته شده را چه کسی میدهد؟ 🔺اين طرز فكرهاست که فشار مى ‏آورد و ممكن است هركسى را از ادامه حركت منصرف كند. اما امام، ورزيد و پای او در هیچ کدام از این موارد نلرزيد. عظمت روح او و عمق بصيرتى كه بر او حاكم بود، در اين جاها ديده میشود. 💢 اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان👇 https://eitaa.com/joinchat/1389690894C341de0b3be
آیات و روایات اجتماعی
💠 استقامت درمقابل عذرهای شرعی #مصلحت_سنجی #عقلانیت #شجاعت 🔺يكى از عواملى كه در كارهاى بزرگ، جلوِ ا
📌پ.ن1: ▫️از همان ابتدای انقلاب عده ای از میترسیدند. به مرور در این چهل سال افراد زیادی به این نتیجه رسیدند که نمیشود با امریکا مبارزه کرد، حتی همان هایی که اول انقلاب برای مبارزه با امریکا دو آتیشه بودند. ▫️همان ها که دیروز خود را میدانستند و شعار مرگ بر امریکایشان گوش آدم و عالم را پُر کرده بود اما امروز در روزگار سپری میکنند. آن وقت میکردند و امروز . ▫️بهانه میکنند که تحمل تهاجم امریکا را ندارند، اما حقیقت این است که خود بریده اند. بله قطعا همراهی مردم بسیار مهم و اساسی است اما مشکل ما همیشه در و بوده، نه مردمی که همراه نبوده اند. تمام حرف این است که راه، همان است که خمینی به تبع حسین(ع) رفت. ▫️امروز نیز شنیده میشود که برخی میگویند: دیگر چالش با بس است، بیش از این ماجرا را کش ندهید، با مذاکره مسئله را حل کنید چرا که مردم تحمل سختی و نبرد با اسرائیل را ندارد و... همینقدر ساده و گوگولی... هنوز قائلند که دنیای امروز دنیای و گفتمان است، نه دنیای قدرت و . ▫️انسان حقیقتا تعجب میکند. بله خیلی مهم و اساسی است اما این نگاه بیشتر شبیه به است، تا عقلانیت. میگوید: وقتی تو در حال از خودت هستی و او با تمام توانش به تو ضربه زده، تو نباید کوتاه بیای و باید ضربه محکم تری بزنی تا او عقب بکشد، وگرنه اگر تو عقب بکشی، قطعا او احساس قدرت میکند و مجدد به تو ضربه محکم تری خواهد زد. 📌پ.ن2: ▫️ جزو عناصر مهم و اساسی فقه شیعه و فقاهت حضرت امام است اما قرار نیست به بهانه مصلحت، هر جا که مشکلی پیش آمد، برای پیشبرد کار خود، عَلَم مصلحت به دست گیریم. ▫️البته لازم است به صورت فنی و علمی دنبال شود تا بتوان در چارچوبی صحیح آن را پیاده کرد، اما بدانیم مسئول تشخیص مصلحت، تنها و تنها، است، نه . 💢 اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان👇 https://eitaa.com/joinchat/1389690894C341de0b3be
💠 شیوه حکمرانی اسلام در تربیت اجتماعی 🔺 در خصال، روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که بخشی از آن بین عوام مشهور است، همان ماجرای مسلمانی که یک همسایه و رفیق داشت و بعد از مدتی او را مسلمان کرد اما با خود در اینکه او را شبانه روز به عبادت بست، او نیز مجدد از اسلام به مسیحیت برگشت. (کامل روایت) 🔺اما این روایت قبل و بعدی دارد که کمتر به آن توجه شده است. راوی از حضرت میپرسد: در میان ما برخی مردم قائل به امیرالمومنین(ع) هستند و او را بر دیگر مردم مقدم میدارند اما آنچنان که ما معتقد به ولایت و فضیلت شما هستیم، آنها اینگونه نیستند. آیا آنها را بداریم و از خود بدانیم؟ 🔺حضرت میفرماید: اجمالا آرى. بعد حضرت میفرمایند خداوند اسلام را بر هفت بخش قرار داده: 1. 2. 3. 4. 5. 6. 7. 🔺سپس این موارد را ميان مردم تقسيم كرده و كسى كه همه اين هفت بخش را داشته باشد، او داراى است. اما برخى از مردم دارای يك بخش از آنها بوده، برخی دو بخش، برخی سه بخش و... 🔺سپس حضرت تاکید میکنند: شما به كسى كه دارای يك بخش است، دو بخش را نكنيد و از او چنین توقع زیادتری از وسعش را نداشته باشید. و به كسى كه دو بخش دارد، سه بخش را تحميل نكنيد و... 🔺بعد میفرمایند اگر شما توقع زیاد از وسع هر شخص از او داشته باشید، در اين صورت بار آنان را سنگين کرده و آنها را دچار می‏سازيد اما توصیه من به شما این است که با آنان با مهربانى رفتار كنيد و بر آنان كار را آسان بگيريد. (فَتُثَقِّلُوهُمْ وَ تُنَفِّرُوهُمْ وَ لَكِنْ تَرَفَّقُوا بِهِمْ وَ سَهِّلُوا لَهُمُ الْمَدْخَل‏) 🔺اینجاست که حضرت همان ماجرای معروف را از باب مثال ذکر میکنند. حضرت در اینجا میخواهند اشاره به ، ملاک و شاخصی مهم در اسلامی کنند لذا میگویند: پس شما با آنان سخت نگيريد و بیش از وسع هر شخص بر او تحمیل نکنید. 🔺در ادامه نیز میفرمایند: آيا نمیدانى كه حكومت با ، ، جور و کارش را پیش میبرد اما حكومت ما با ، دلجويى، وقار، ، ، پرهيزگارى و كوشش اهداف خود را دنبال میکند؟ پس شما نیز مردم را به دين خود و راهى كه در آن هستيد، راغب سازيد اما با همین شیوه ای که گفته شد. (أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِي أُمَيَّةَ كَانَتْ‏ بِالسَّيْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِيَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِي دِينِكُمْ وَ فِيمَا أَنْتُمْ فِيهِ) 📌پ.ن: ▫️البته که این روایت به دنبال تقریر نیست بلکه همین دین که اینجا دستور به مهربانی با مردم میدهد، درجای دیگر که لازم است با خاطیان برخورد شود، آن روحیه جلالی و خشن خود را نیز ظهور میبخشد که البته همین برخورد تند نیز از سر رحمت و اوست. ▫️اساسا در ، تاکید اسلام بر این است که «دین برای همه مردم است اما همه دین، برای همه مردم نیست.» این نکته خیلی و مهم است چرا که میخواهد ما را به اختلاف در تربیت و هدایت توجه بدهد. ▫️ای کاش ما انقلابیون نیز در مواضع اجتماعی خود، همین قاعده و اصل را رعایت کرده و آن را ستون خود قرار میدادیم. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 شیوه حکمرانی اسلام در تربیت اجتماعی 🔺#شیخ_صدوق در خصال، روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که بخشی
برخی دوستان میپرسند این روایت و تبیینی که شد، منتهی به میشود. واقع این است که اینگونه نیست، و حاکم، قطعا و است اما گاهی برخی مانع ظهور و بروز رحمت اند لذا در مقابل آنها، ضروری است و خود جلوه ای از است. در ادامه چند نکته خواهد آمد...👇
💠 آیا اسلام با خشونت موافق است؟ (بخش اول) 🔺 در نقل میکند: ▫️«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ أَرْبَعَةً؛ اخْتَارَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ أَرْبَعَةً لِلسَّيْفِ: إِبْرَاهِيمَ وَ دَاوُدَ وَ مُوسَى وَ أَنَا▫️پیامبر اکرم فرمود: خداى تبارك و تعالى از هر چيز چهار چیز برگزيد. از پيامبران، چهار نفر را براى مبارزه با شمشير انتخاب کرد: ابراهيم، داود، موسى و من‏. 🔺براساس این روایت، چهار پیامبر، مامور به با و و بوده اند. برخی از این دست روایات اینگونه استفاده کرده اند که اسلام و شمشیر است و آن را در دنیا ترویج هم کرده اند. در مقابلش نیز را ترویج میکنند که مثلا است. این نکته هم درست است و هم غلط. 🔺غلط است چون ، رحمت و مهربانی است. اما درست است چون اتفاقا یکی از جلوه های همین خشونت و شمشیر است. اساسا این نکته، جزو جنبه های اسلام است. اینکه گاهی برای بسط رحمت الهی، باید دست به شمشیر برد و با خشونت برخورد کرد، وگرنه رحمت خواهد شد. 🔺وقتی در بصره دست به کشتن برخی یاران حضرت امیر زدند، حضرت در موضعی بسیار تند و سخت که در نیز آمده، فرمودند: ▫️آنان به فرماندار من()، و خزانه داران بيت المال مسلمين و مردم بصره هجوم بردند، و عده ای را به یعنی با و به قتل رساندن، و عده ای را نیز با مکر و به شهادت رساندند. (فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً) ▫️به خدا سوگند، اگر آنها تنها يكى از ياران مرا و كشته بودند، براى من حلال و روا بود، (فَوَاللّهِ‌، لَو لَم يُصيبوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إلّا رَجُلاً واحِدا مُتَعَمِّدينَ لِقَتلِهِ بِلا جُرمٍ جَرَّهُ لِحَلَّ لي بِهِ قَتلُ ذلِكَ الجَيشِ كُلِّهِ‌) ▫️چون همه در آن قتل حاضر بودند ولى کسی مانع این اتفاق نشد و مخالفت نکرد و با زبان و دست از دفاع نكردند، تا چه رسد به اينكه آنها به همان تعداد که وارد بصره شدند، به همان تعداد نیز از مسلمانان را به قتل رساندند. ( إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ، دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ اَلْعِدَّةِ اَلَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 آیا اسلام با خشونت موافق است؟ (بخش دوم) 🔺، يعنى كشتن، كتك زدن، زندانى كردن، بداخلاقى كردن، تندى كردن. الآن چند ماه است كه در بعضى از ما دائم دنبال مى‌شود كه خشونت خوب است يا بد است؛ يا فلان‌كس طرف‌دار خشونت است، فلان‌كس مخالف خشونت است؛ يا اسلام خشونت را قبول دارد، يا قبول ندارد! 🔺آيا اين مسئله اين‌قدر مهم و مشكل است‌؟! يا اینکه پشت سر اين قضيه، نيّتهاى ديگرى است‌؟! اسلام در باره‌ى مسأله‌ى خشونت نظر روشن و واضحى دارد. اسلام استفاده‌ى از خشونت را قرار نداده؛ اما در مواردى كه خشونت قانونى باشد، آن را نفى هم نكرده است. 🔺ما دوگونه خشونت داريم: 1️⃣ : يعنى خشونتى را اعمال مى‌كند؛ مى‌نويسد كه اگر فلان‌كس اين كار را كرد، او را به زندان ببرند. اين خشونت است، اما اين خشونت، بد نيست. اين خشونت در برابر تجاوز به حقوق انسان‌هاست. اين خشونت در مقابل است. اين خشونت در مقابل است. اگر در مقابل متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زياد خواهد شد. اينجا خشونت لازم است. 2️⃣ : مثلاً يك نفر بيجا، خودسر، خودرأى، برطبق ميل خود، برخلاف قانون و برخلاف دستور، نسبت به كسى اعمال خشونت مى‌كند؛ يك سيلى به گوش كسى مى‌زند. آيا اين خوب است يا بد است‌؟ معلوم است كه اين بد است. 🔺اسلام درباره‌ى معاشرت و اخلاق فردى پيامبر مى‌فرمايد: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‌». پيامبر را به خاطر او و به خاطر لِينتش در برخورد با ، ستايش مى‌كند و مى‌گويد تو غليظ و نيستى. 🔺همين قرآن در جاى ديگر به پيامبر مى‌گويد: «يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ جٰاهِدِ اَلْكُفّٰارَ وَ اَلْمُنٰافِقِينَ وَ اُغْلُظْ عَلَيْهِمْ‌» ؛ با و با رفتار كن. همان ماده‌ى غلظ كه در آيه‌ى قبلى بود، در اينجا هم هست؛ منتها آنجا با است، در معاشرت است، در رفتار فردى است؛ اما اينجا در و اداره‌ى جامعه و ايجاد نظم است؛ آنجا غلظت بد است؛ اينجا غلظت خوب است. آنجا خشونت بد است؛ اينجا خشونت خوب است. 🔺 وارد مكّه شد و با مردمى روبه‌رو گرديد كه سيزده سال او را اذيّت و تكذيب و شكنجه كرده و همه‌ى سختيها را بر سر او درآورده بودند؛ اما به همه‌ى آن‌ها گفت شما ؛ از آن‌ها نگرفت. ولى در همان سفر، پيامبر عدّه‌اى را به نام ذكر كرد و گفت هركجا اين‌ها را يافتيد، ! در ميان آن‌ها، چهار نفر زن و چهار نفر مرد بودند. 🔺اينجا لازم بود؛ اما آنجا لازم بود. اسلام در مورد تشخيص گناه مى‌گويد تجسّس نكنيد، دنبال نكنيد، در پى گناه اين و آن نگرديد، بيخودى افراد را متّهم و گناهكار نكنيد؛ اما آنجايى كه گناه ثابت مى‌شود، مى‌فرمايد: «وَ لاٰ تَأْخُذْكُمْ بِهِمٰا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اَللّٰهِ‌» ؛ شما بايستى اين گناهكاران را مجازات كنيد؛ مبادا نسبت به آن‌ها رأفتى احساس كنيد. 🔺اسلام است؛ دين يك‌بعدى نيست. آنجايى كه حكومت اسلام در مقابل و و و تعدّى از قانون قرار مى‌گيرد، بايستى با قدرت، با قاطعيت، با خشونت رفتار کرد و نباید از اسم خشونت ترسيد؛ 🔺اما آنجايى كه در مقابل آحاد و براى كمك به مردم است، نه؛ آنجا رفتار عمومى حكومت اسلامى با مردم خود، با و است؛ «عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم». در سختيهايى كه بر شما وارد مى‌شود، پيامبر رنج مى‌بيند. 📝آیت الله خامنه ای، بيانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، 26/1/1379؛ با کمی تلخیص. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 آیا اسلام با خشونت موافق است؟ (بخش سوم) 🔺وقتى‌كه پيامبر در سال هشتم هجرى براى حجّ آخر حجّة الوداع به مكّه رفته بودند، امير المؤمنين در مأموريت داشت. پيامبر آن حضرت را به يمن فرستاده بود، براى اينكه در آنجا دين را به يمني ها ياد دهد؛ آن‌ها را بگيرد و كمكشان كند. 🔺وقتى امير المؤمنين شنيد كه پيامبر به حج رفته است، به‌سرعت خود را به رساند. از مردم يمن مبالغى زكات گرفته شده بود كه در بين آن‌ها مقدارى هم وجود داشت؛ يعنى لباسهاى دوختِ يمنِ آن روز كه بسيار مطلوب و مقبول بود. 🔺امير المؤمنين فرصت نداشت كه با اين كاروان حركت كند. او عجله داشت خودش را به پيامبر برساند؛ لذا يك نفر را در رأس كاروان گذاشت كه آن اموال را بياورد؛ خودش را هم به پيامبر در مكّه رساند كه اوّلِ اعمال حج با پيامبر باشد. بعد كه آن كاروان رسيد، امير المؤمنين سراغ آن‌ها رفت؛ اما ديد حلّه‌هاى يمنى را در غياب حضرت، بين خودشان تقسيم كرده و هركدام يك حلّه‌ى زيبا پوشيده و آمده‌اند! 🔺فرمود چرا اين‌ها را پوشيده‌ايد؟! گفتند و زكات است؛ لذا متعلّق به ماست! حضرت فرمود: تا قبل از آنكه به پيامبر برسد و بخواهد وارد به بشود، قابل تقسيم نيست؛ اين و خلاف دين است. لذا حلّه‌ها را از آن‌ها گرفت. بعضى نمى‌دادند، به‌ از آن‌ها گرفت. 🔺طبيعى است اگر از كسى امتيازى را بگيرند، چنانچه خيلى مؤمن نباشد، ناراحت مى‌شود. پيش پيامبر آمدند و از امير المؤمنين كردند! پيامبر فرمود: چرا شكايت مى‌كنيد؛ مگر چه شده است‌؟ عرض كردند على آمد و اين‌ها را از ما گرفت. پيامبر در جواب آن‌ها گفت: على را بر اين كار نكنيد؛ «انّه فى ذات الله» ؛ او در مسأله‌ى مقرّرات خدايى، است. 🔺آن مرزى كه اسلام معيّن مى‌كند، همين است: . خشونت قانونى، امرى است كه نه فقط خوب است، بلكه است. ، نه فقط بد است، بلكه است و بايد با آن مقابله شود. اين نظرِ اسلام است. 🔺اين ديگر بحث و جدل ندارد كه كسانى بيايند و بدون اطّلاع از مبانى اسلامى و بدون آگاهى از حقايق امر، صفحات بعضى از مطبوعات را با تيترهاى محرّك و مهيّج و گمراه‌كننده پُر كنند! البته دشمنانى كه مايلند مردم سر اين بحثها باهم درگير شوند، غرض ديگرى دارند. 🔺آن‌ها كه خشونت را يك امر كلّى مى‌دانند و بين خشونت قانونى و غير قانونى فرق نمى‌گذارند، با خشونت قانونى مخالفند. آن‌ها مى‌گويند اگر كسى در خيابانهاى تهران به راه انداخت، را به هم زد، را تضييع كرد و بچه‌هاى مردم را به خطر انداخت، با او برخورد نشود؛ چون خشونت است. 🔺اما خود آن‌ها در اطراف دنيا خشن‌ترين و فجيع‌ترين خشونتها را انجام مى‌دهند! امروز همين كه راديوِ آن، يكى از مروّجان ضدّيت با خشونت است و مرتّب شعار ضدّ خشونت مى‌دهد، روزانه جنوب را بمباران مى‌كند و زن و بچه و كوچك و بزرگ را از بين مى‌برد. 🔺 رسانه‌هاى دنيا اين است. مسلّط بر دنيا اين است. مبارزه‌ى مردم براى پس گرفتن سرزمين خود است؛ مبارزه‌ى مردم براى بيرون كردن ، است؛ 🔺اما آمدن جنايت‌كاران به داخل لبنان و ربودن و كشتن انسانها و ويران كردن روستاها تروريسم نيست! منطق آن‌ها اين است. ما كه نبايد به آنچه كه دشمن در فضا پرتاب مى‌كند، فريب بخوريم. ما خودمان بايد فكر كنيم. 📝آیت الله خامنه ای، بيانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، 26/1/1379؛ با کمی تلخیص. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 مرده‌اى در ميان زندگان 🔺حضرت امیر در حال سخنرانی بود که شخصی صحبت حضرت را قطع کرد و از ایشان خواست درباره «» برایشان سخن بگوید که حضرت نیز چنین فرمود: ▪️كسى كه با ، و (یعنی به نحو عملی) با زشتی ها مبارزه كند، همه خصلت هاى نيك و خوب را بدست آورده است (مُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَ لِسانِهِ وَ يَدَيهِ فَخِلالُ الخَيرِ حَصَّلَها كُلَّها) ▪️و كسى كه تنها با و با زشتی ها مبارزه كند، امّا با دست، با منکر به مبارزه نپردازد، دو خصلت نيك و خوب را به دست آورده است (وَ مُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَ لِسانِهِ وَ تارِكٌ لَهُ بِيَدِهِ فخَصلَتانِ مِن خِصالِ الخَيرِ) ▪️و كسى كه تنها با دل و با زشتی ها مبارزه كند، اما با زبان و دست، با منکر به مبارزه نپردازد، يكى از خصلت هاى نيك و خوب را به دست آورده است (وَ مُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَ تارِكٌ بلِسانِهِ وَ يَدِهِ فخَلَّةٌ مِن خِلالِ الخَيرِ حازَ) ▪️و كسى كه به هیچ نحو از قلب، زبان و دست با زشتی ها به مبارزه نپردازد، او همانا ! (وَ تارِكٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَ لِسانِهِ وَ يَدِهِ فَذلِكَ .) ➕ در روایت دیگری از منابع ، ابتدای روایت اینگونه آغاز میشود: وقتی مبعوث میشوند، میان یاران حق و یاران باطل درگیری رخ میدهد و خداوند اصحاب حق را پیروز میگرداند اما بعد از رحلت آن نبی، میان جانشینان و نسل های بعدی حق و باطل، درگیری رخ میدهد. در این بستر و ماجراست که حضرت این چهار دسته ای که بالا آمد را ذکر میکنند. (کامل روایت را اینجا بخوانید) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 با توجه به در پیش رو بودن ، بحثی سلسله وار رو آغاز میکنیم که مرتبط با این ایام باشه و دوستان هم در مباحث شون استفاده کنند. فعلا به بحث هم نمیدیم، تا کم کم از دل مباحث روشن بشه ➕البته با همون رویکرد و با اتفاقات و حوادث روز 🔸اینکه روزانه نهایت یکی دو مطلب بیشتر نمی‌گذارم به خاطر این هست که دوستان سر مباحث رو دنبال کرده و نسبت به آن کنند و مطالب رو سریع رد نکنند 🔸و حتما عزیزان ، و رو در شخصی بهمون هدیه کنند تا ما هم استفاده کنیم. 🔸ان شاالله که این بحث، مفید باشه و مرضی رضای حضرت. 👇👇👇
💠 چرایی تاخیر ابلاغ ولایت علی(ع) توسط پیامبر در ماجرای غدیر 🔺وقتی ماجرای رو میخونیم و به آیه مهم «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» میرسیم، ▫️یکی از سوالات مهمی که مطرح میشه، اینه که چرا خداوند در این آیه شریفه با با پیامبرش صحبت میکنه و تاکید میکنند که آنچه به تو گفتیم را ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی....؟ ▫️چرا خداوند از چنین ادبیاتی استفاده میکند؟ ادبیات آیه به نحوی است که انگار میل حضرت رسول به انجام این کار نیست و سختش است چنین کاری انجام دهد لذا خداوند با ادبیات و لحن تندی داره صحبت میکنه، خب چرا؟ ماجرا چیست؟ 🔺برخی در پاسخ به این سوال، به اهمیت مسئله ولایت و... توجه داده اند اما وقتی در مسئله دقیق میشویم و شواهد را بررسی میکنیم میبینیم ماجرا چیز دیگری است. 🔺علامه در یک روایتی رو از ع نقل میکنند که: حضرت رسول بعد از اینکه به او فرمود ولایت حضرت امیر رو اعلام کن، حضرت سه روز این مسئله رو عقب انداختند: ➕الإمام الباقر عليه السلام: لَمّا نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام عَلى رَسولِ‌اللّهِ صلى الله عليه و آله في حِجَّةِ الوَداعِ بِإِعلانِ أمرِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام: «يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‌» إلى آخِرِ الآيَةِ قالَ‌: فَمَكَثَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ثَلاثا حَتّى أتَى الجُحفَةَ‌، فَلَم يَأخُذ بِيَدِهِ‌؛ فَرَقا(=ترس) مِنَ النّاسِ‌. 🔹خب اینکه حضرت چنین مسئله مهمی را تا سه روز به تاخیر می اندازد، به چه علت بوده است؟ 🔸حضرت علت تاخیر را ذکر میکنند. خب چرا حضرت رسول باید بترسند؟ ترس حضرت از کشته شدن است؟ از آزار و شکنجه است؟ یا از غوغاسازی مشرکان و یهودیان یا ...؟ 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش اول) 🔰 در منابع شیعه و سنی چندین عامل برای این ترس پیامبر ذکر شده که در ادامه بررسی خواهیم کرد. مرحوم در شریف روایت مهمی رو از امام باقر ع نقل میکنند. خصوصا به خط آخر روایت توجه کنید: ➕عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: ➖أمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ‌ بِوَلاَيَةِ عَلِيٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ‌: «إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ‌» وَ فَرَضَ وَلاَيَةَ أُولِي اَلْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اَللَّهُ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ اَلْوَلاَيَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ اَلصَّلاَةَ وَ اَلزَّكَاةَ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلْحَجَّ ➖فلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اَللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُه. 📌وقتی به امر میکند که مسئله را برای مردم ابلاغ کن، حضرت سینه اش به تنگ آمد و ترسی وجودش را فرا گرفت، ترس از اینکه نکند مردم با این ابلاغ ولایت علی ع، از دین خدا برگردند و بشوند و آن را کنند و از من این نکته را نپذیرند لذا به خاطر این ترس، سینه شان به تنگ آمد. 🔸خب سوال مهم: چرا حضرت میترسند که اگر رو ابلاغ کنند، مردم شده و آن را نپذیرند؟ 🔰 یکی از کتب معتبر تفسیر روایی شیعه است. هم جزو کتب معتبر و قدیمی تفسیر روایی اهل سنت هست که به فضائل و مناقب حضرت امیر پرداخته. این دو کتاب یک روایت مهمی رو نقل کردند: ➕إنَّ جَبرَئيلَ هَبَطَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ‌: إنَّ اللّهَ يَأمُرُكَ أن تَدُلَّ امَّتَكَ عَلى صَلاتِهِم، فَدَلَّهُم عَلَيها. ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ‌: إنَّ اللّهَ يَأمُرُكَ أن تَدُلَّ امَّتَكَ عَلى زَكاتِهِم، فَدَلَّهُم عَلَيها. ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ‌: إنَّ اللّهَ يَأمُرُكَ أن تَدُلَّ امَّتَكَ عَلى صِيامِهِم، فَدَلَّهُم. ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ‌: إنَّ اللّهَ يَأمُرُكَ أن تَدُلَّ امَّتَكَ عَلى حَجِّهِم، فَفَعَلَ‌. ثُمَّ هَبَطَ فَقالَ‌: إنَّ اللّهَ يَأمُرُكَ أن تَدُلَّ امَّتَكَ عَلى وَلِيِّهِم عَلى مِثلِ ما دَلَلتَهُم عَلَيهِ‌؛ مِن صَلاتِهِم، وزَكاتِهِم، وصِيامِهِم، وحَجِّهِم لِيُلزِمَهُمُ الحُجَّةَ في جَميعِ ذلِكَ‌. 🔸 خطاب به پیامبر میفرمایند خداوند امر کرده اند که امت را به امام شان هدایت و راهنمایی کنی. اما پاسخ پیامبر چیست؟ ➖فقالَ رَسولُ اللّهِ‌: يا رَبِّ‌، إنَّ قَومي قَريبو عَهدٍ بِالجاهِلِيَّةِ‌، و فيهِم تَنافُسٌ و فَخرٌ، و ما مِنهُم رَجُلٌ إلّا و قَد وَتَرَهُ وَلِيُّهُم، و إنّي أخافُ‌!! 🔸پیامبر در پاسخ به جبرئیل میفرمایند: قوم من تازه از به در آمده اند و هنوز گرفتار و هستند، هنوز به مرده های خود فخر فروشی میکنند. و هیچ کسی از این امت نیست الا اینکه علی ع یک از آنها را ریخته چون خیلی ها به شمشیر علی ایمان آورده اند و من پیامبر به خاطر اینهاست که . ➖فأَنزَلَ اللّهُ تَعالى: «يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ‌» ؛ يُريدُ فَما بَلَّغتَها تامَّةً‌، «وَ اللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّٰاسِ‌» . فَلَمّا ضَمِنَ اللّهُ لَهُ بِالعِصمَةِ‌ وخَوَّفَهُ أخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ‌، ثُمَّ قالَ‌: يا أيُّهَا النّاسُ‌، مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاه 🔸اینجاست که خداوند پیامبرش را از ولایت علی(ع)، بیم میدهد همچنین خداوند میدهد به پیامبرش که من تو را حفظ خواهم کرد و منِ خدا دارم صحنه گردانی میکنم لذا نترس و ولایت علی(ع) را ابلاغ کن لذا پیامبر بعد از این ماجراست که ولایت حضرت را ابلاغ میکنند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش دوم) 🔰 در گزارش دیگری که مسئله را از زاویه نگاه اصحاب نشان میدهد، تفسیر عیاشی از و نقل میکند: به نقل از ابن عباس و جابر بن عبدالله: أمَرَ اللّهُ تَعالى نَبِيَّهُ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله أن يَنصِبَ عَلِيّا عليه السلام عَلَماً لِلنّاسِ‌؛ لِيُخبِرَهُم بِوِلايَتِهِ‌. فَتَخَوَّفَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَقولوا: حامَى ابنَ عَمِّهِ‌، و أن يَطغَوا في ذلِكَ عَلَيهِ‌. 🔺 نگاه این دو صحابی در علت تاخیر پیامبر در ابلاغ ولایت حضرت امیر این بوده که پیامبر از این میترسید که نکند مردم بگویند پیامبر از حمایت کرد و او رو جانشین خودش کرد درحالی که قبلا حرف از و میزد و اینکه نتیجه این تفکر مردم این بشه که علیه ولایت و خلافت حضرت امیر بکنند و این تصمیم رو نپذیرند. 🔰 در روایت دیگری، جناب نقل میکند که ع فرمود: 🔺 آنگاه که خداوند به پیامبر امر کرد تا (ع) را ابلاغ کند، حضرت به اطرافیان و مردم نسبت به حضرت امیر می اندیشید، اینکه با این مسئله چه باید کرد. چرا که خداوند، امیر(ع) را بر تمام آنها برترى بخشيده بود، آن هم در تمام جهات. (أُخْبِرُكَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَمَرَ نَبِيَّهُ ص أَنْ يُظْهِرَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ ع، فَكَّرَ فِي عَدَاوَةِ قَوْمِهِ لَهُ وَ مَعْرِفَتِهِ بِهِمْ وَ ذَلِكَ لِلَّذِي فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ عَلَيْهِمْ فِي جَمِيعِ خِصَالِهِ) 🔺 به پیامبر بود بیشترین را به خدا و پیامبرش داشت از همه بیشتر اهل و جنگ با دشمنان خدا و پیامبر بود از همه بیشتر، نسبت به دشمنان خدا و پیامبر داشت در میدان نیز هیچ کس را یارای هماوردی با او نبود و دیگر خصلت هایی که قابل شمارش نیست. 🔺زمانیکه پيامبر به آنها با على(ع) در این خصلت ها فکر کرد و که آنها به حضرت امیر داشتند، در اینجا سینه حضرت از این مسئله، به آمد لذا خداوند به پیامبر وحی فرمود که ابلاغ ولایت، از مواردی نیست که اختیارش با او باشد بلکه این امر، . (فَلَمَّا فَكَّرَ النَّبِيُّ ص فِي عَدَاوَةِ قَوْمِهِ لَهُ فِي هَذِهِ الْخِصَالِ وَ حَسَدِهِمْ لَهُ عَلَيْهَا ضَاقَ عَنْ ذَلِكَ‏ فَأَخْبَرَ اللَّهُ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ إِنَّمَا الْأَمْرُ فِيهِ إِلَى اللَّهِ أَنْ يُصَيِّرَ عَلِيّاً ع وَصِيَّهُ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ بَعْدَهُ) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش سوم) 🔰 در روایت مهم دیگری که به نقل از ع در سیدبن طاووس آمده و علامه مجلسی هم در آورده اند، ابعاد جدیدی از این ماجرا روشن میشود: 🔺جبرئیل خدمت پیامبر رسیده و میگوید: خداوند میفرماید، الان وقت اعلان (ع) است. (فَهَبَطَ إلَيهِ و قالَ لَهُ‌: حَبيبي مُحَمَّدُ! إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ‌، و يَقولُ لَكَ‌: قُم في هذَا اليَومِ بِوِلايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام؛ لِيَكونَ عَلَما لِاُمَّتِكَ بَعدَكَ‌، يَرجِعونَ إلَيهِ‌، و يَكونُ لَهُم كَأَنتَ‌) 🔺حضرت در پاسخ میفرمایند: جبرئیل! من از این اقدام ، از اینکه بواسطه این اعلان، اصحاب و مردم بهم ریخته و علی را نپذیرند، چرا؟ به خاطر هایی که علی(ع) از آنها ریخته، و این باعث بشود آنها، شان را آشکار کنند. (حَبيبي جَبرَئيلُ‌! إنّي أخافُ تَغَيُّرَ أصحابي لِما قَد وُتِروهُ‌، و أن يُبدوا ما يُضمِرونَ فيهِ‌.) 🔺جبرئيل بالا رفته و پس از اندکی مجدد بازگشته و را برای حضرت میخواند: «اى پيامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن، كه اگر نكنى، پيامش را نرسانده‌اى و خدا تو را از [گزند] مردم، حفظ مى‌كند». 🔺اینجاست که پيامبر، ، ترسان و هراسان برمیخیزد و در حالیكه پاهايشان از شدّت گرما مى‌سوخت، فرمان میدهند تا بستر برای نماز و سپس ابلاغ ولایت آماده شود. در ميان آنان، ، ، و ديگر مهاجران و انصار نیز بودند. (فَقامَ رَسولُ اللّهِ ص ذَعِرا مَرعوبا خائِفا مِن شِدَّةِ الرَّمضاءِ و قَدَماهُ تُشوَيانِ‌... ثُمَّ نادى بِالصَّلاةِ جامِعَةً‌، فَاجتَمَعَ المُسلِمونَ‌، و فيمَنِ اجتَمَعَ أبوبَكرٍ و عُمَرُ و عُثمانُ و سائِرُ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ.) 🔺پس از نماز، حضرت به سخنرانى برخاست و مسئله ولایت را ابلاغ فرموده و آن را بر همه مردم، واجب نمودند. اینجا بود که عده ای شروع کردند به پچ پچ کردن و مخفیانه با یکدیگر زمزمه کردن. اینجاست که زمزمه های آغاز میشود و یک عده شروع کردند به صحبت کردن که نتیجه اش را بعدا در سقیفه میبینیم. (ثُمَّ قامَ خَطيبا و ذَكَرَ بَعدَهُ الوِلايَةَ‌، فَأَلزَمَها لِلنّاسِ جَميعا، فَأَعلَمَهُم أمرَ اللّهِ بِذلِكَ، فَقالَ قَومٌ ما قالوا، و تَناجَوا بما أسَرّوا) 🔰 نسبت به همین ، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت امیر رو ابلاغ کرد، بن یمان از اصحاب برجسته پیامبر چنین گفت: 🔺سوگند به خدا دیدم که برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش اشعری و دست چپش را بر دوش گذارده بود و با این حال راه می‌رفت، می‌گفت: (فَقَالَ حُذَيْفَةُ‌ : فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ مُعَاوِيَةَ‌ قَامَ - وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعٌ يَمِينَهُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ اَلْأَشْعَرِيِّ‌ وَ يَسَارَهُ عَلَى اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ يَمْشِي مُتَمَطِّياً وَ هُوَ يَقُولُ‌:) 🔺معاویه: «ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.» در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد، سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر می‌داشت!» (لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لاَ نُقِرُّ لِعَلِيٍّ‌ بِوَلاَيَتِهِ‌، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى، وَ لٰكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّٰى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطّٰى») 🔺و رسول خدا (ص) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد. (فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ فَيَقْتُلَهُ فَقَالَ‌: لَهُ جَبْرَئِيلُ‌ : لاٰ تُحَرِّكْ بِهِ لِسٰانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‌. فَسَكَتَ عَنْهُ‌.) 📌پ.ن: هر چند این روایت در منابع آمده و ممکن است بخشی از آن را تلقی به قبول نکنیم اما با توجه به شواهد و قرائن تاریخی، این کنش و اطرافیانش طبیعی به نظر میرسد و این موضع او دور از انتظار نبوده و نشان میدهد یک جریانی به دنبال ایجاد در این مسئله بوده اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 جمع بندی علت ترس پیامبر 1️⃣ ترس پیامبر به خاطر خودش نبود: سیره پیامبر نشان میدهد که ایشان از آن چیزی که مرتبط با خودش باشد، هرگز ترس و هراسی به دل راه نمیدهد چه اینکه دوران ده ساله مکه همین را نشان میدهد. هرگونه که پیامبر را و و آزار میکنند، حضرت کنار نمیکشد و لذاست که قرآن میفرماید: «اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اللّٰهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّٰهَ وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِيباً.» یعنی رسولان الهی فقط از خدا میترسند و غیر از خدا از هیچ کس دیگری بیم ندارند. ریشه این عدم ترس نیز آنهاست. 2️⃣ ترس پیامبر به خاطر امت و آینده اسلام بود: مسئله و سرّ مطلب، آسیب خوردن خودِ ابلاغ است و حضرت با توجه به وجود قرائنی، یک ترس و بیمی پیدا میکنند که نکند و حتی غیرمنافقینی که و به دلایل مختلفی پایین است با این ابلاغ، جوّ و فضایی را درست کنند که مسئله ابلاغ ولایت متزلزل بشود. در واقع حضرت، از منافقینی است که میداند اینها قشقلکی در این مسئله بپا خواهند کرد. پیامبر (ص) از نقشه های منافقان آگاه و از پیمان هایی که بین خود بسته بودند خبر داشت. آن حضرت نگران دشمنان برای ضربه به اسلام بود لذا برای جلوگیری از آن اجازه خواست تا این ماموریت به تاخیر بیفتد. 3️⃣ ترکیب جامعه اسلامی در آن عصر: اگر به ترکیب جامعه اسلامی نگاه بیندازیم شاید این مسئله را بهتر درک کنیم: 1. که طرحی برای گرفتن حکومت ریخته بودند 2. که با مسلمان شده بودند لذا او را به دل داشتند 3. تازه مسلمانانی که شناختی از اسلام نداشتند و تازه از به در آمده بودند لذا هنوز گرفتار و چشم و هم چشمی و حسادت بودند. 4. کسانی که فکر میکردند پیامبر هم مثل خودشان به دنبال تقویت خودش هست لذا میگفتند او پسر عموی خودش را میخواهد حاکم کند. 4️⃣ لذا این ترس، یک است مانند ترس یک مادر از آینده بچه اش لذا پیامبر هم نگران امت اسلامی است. از این جهت که نکند به این ابلاغ خدشه کرده و و بلوایی بپا کنند و آیندگان از ولایت محروم بشوند. لذا منشا این ترس، «» است. اما بالاخره منافقین بستری را ایجاد کرده اند که حضرت در مقابل کنش آنها، چنین واکنشی همراه با ترس و نگرانی از خود بروز میدهند. اینجاست که وحی نازل شده و به پیامبر اطمینان میدهد و فرماید: «وَ اللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّٰاس» خداوند تو را از مردم حفظ میکند. و بعد پیامبر در غدیرخم ابلاغ را انجام میدهند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 پیامدها و دلالت های اجتماعی از این ماجرا، می توان دو استفاده ناظر به امروز داشت. یعنی این ماجرا دو پیامد و دلالت اجتماعی دارد: 1️⃣ ایجاد بستر برای پیشبرد اراده ولیّ 2️⃣ راهبرد ایجاد رعب و وحشت .
1️⃣ ایجاد بستر برای پیشبرد اراده ولیّ: 🔺همانگونه که در این ماجرا، بر این است که ولایت امیرالمومنین را اعلام کند اما شرایط اجتماعی منجر میشود تا رهبر جامعه برای تحقق آن، دچار تردید شود و چیز دیگری بشود اما سپس وحی نازل شده و امر میکند که ابلاغ صورت بگیرد و خداوند حافظ خواهد بود. 🔺دلالت اجتماعی این ماجرا این است که: امت، و حزب الله نباید بگذارند جو و به نحوی سنگین بشود که امام جامعه نتواند به راحتی خود را در جامعه تحقق بخشد. 🔺گاهی امام و رهبر جامعه، نظری دارد و اراده و تصمیم او بر این است که این نگاه در جامعه تحقق یابد اما جو اجتماعی به نحوی است که امام جامعه، نمیداند که نظر خود را در عمل نیز تحقق بخشد و در واقع مجبور میشود که از نظر خود تنزل کند. 🔺اینجا وظیفه تا فضای اجتماعی را برای محیا کنند. 📌حالا این متن که در ادامه می آید را ناظر به همین مسئله، مجدد با دقت و تامل بخوانید(این متن مربوط به قبل از وعده صادق ۲ است):👇👇
💠 تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 🔺 نقل میکند بن ابى سرح، اسلام که آورد، به نحوی بود و حضرت، قرآن را به او املاء میکرد. بعد میگوید: پيامبر به او «الكافرين» املا مى‌كرد اما او به جاى آن، «الظالمين» مى‌نوشت. به او «عزيز حكيم» املا مى‌كرد اما او «عليم حكيم» مى‌نوشت و مانند اين موارد. 🔺وقتی به عبدالله بن سعد میگفتند چرا چنین میکنی، در پاسخ میگفت: من هم مانند آنچه محمّد مى‌گويد، مى‌گويم و مانند آنچه ‌محمّد مى‌آورد، مى‌آورم. یعنی به نحوی کرد. اینجا بود که خداوند آیه93 انعام را درباره او نازل کرد: ➕«و كيست‌ ستمكارتر از آن كس‌كه بر خدا دروغ بست؟ يا گفت: «به من وحى شده!»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده؟ و يا آن كه گفت: «به زودى مانند آنچه خدا نازل كرد، نازل مى‌كنم»؟». 🔺عبدالله بن سعد عملا شد و به فرار کرد. لذا پيامبر به كشتن او فرمان داد اما چون او برادر رضاعی(شيرىِ) بن عفّان بود، به همین دلیل عثمان شروع کرد به اصرار و خواهش و التماس کردن از پیامبر و آنقدر این کار را ادامه داد تا پيامبر از عبدالله بن سعد دست كشيد. 🔺سپس پيامبر فرمود: «آيا كسى در ميان شما نبود كه به سوى اين (عبدالله بن سعد) برخيزد و پيش از آن كه دهم، او را بكشد؟». گفت: اگر با چشم به ما اشاره مى‌كردى، او را مى‌كشتيم. پيامبر فرمود: ➕من، كسى را با نمى‌كشم؛ چون پيامبران، چشم خيانتكار ندارند. این را دیگر شما باید متوجه میشدید و کار او را پیش از امان من، تمام میکردید. ➕: «قالَ‌: أما كانَ فيكُم مَن يَقومُ إلى هذَا الكَلبِ قَبلَ أن اؤَمِّنَهُ فَيَقتُلُهُ‌!!» 📌پ.ن: ▫️از این گزارش و موارد مشابه آن، برداشت میشود نباید بین و خلط کرد. اینگونه نیست که هر نظر امام تبدیل به تصمیم ایشان بشود. اینگونه نیست که هر تصمیم امام نیز مبتنی بر نظرشان باشد. این مسئله هم نسبت به است و هم نسبت به امام و . ▫️نسبت به امام معصوم، موارد متعدد داریم که حضرت نظرشان یک چیزی بوده اما تصمیم شان چیز دیگری شده است. به عنوان نمونه نظر این نبود که والی مصر بشود اما با اصرار خواص خصوصا تصمیمش انتخاب او شد. یا در نظر پیامبر بر دفاع در شهر بود اما به خاطر برخی نکات، تصمیم شان چیز دیگری شد. یا نظر امیرالمومنین ردّ بود اما به خاطر مخالفت اصحاب، تصمیم شان چیز دیگری شد. و موارد متعدد دیگر. ▫️وقتی نسبت به امام معصوم این نکته صادق است، نسبت به امام غیر معصوم نیز به طریق اولی این مسئله صادق است. این است که تصمیم شان در یک فرآیندی شکل میگیرد که عامل ، به شدت در آن اثرگذار است. ▫️البته نظر خواص تنها عامل نیست بلکه در مواردی داریم که نظر خواص چیزی بوده اما امام جامعه، تصمیمی غیر از نظر خواص گرفته اند یعنی نظر خود را تبدیل به تصمیم کرده اند مانند موارد حساسی مثل عدم پذیرش به عنوان والی شام یا ماجرای ورود به ، اما در اینجا میخواهیم بگوییم نظر خواص در شکل گیری تصمیم امام، کم اثر نیست. ▫️رهبران انقلاب، نه اند و نه ! لذا تصمیمات شان صرفا برخاسته از نظر خودشان نیست. بلکه بر اساس «و شاوِرهُم فی الأمر» ناظر به و نهادهای رسمی و همینطور و نیز هست. چه اینکه حتی امام معصوم نیز در چنین بستری تصمیم گیری میکند. ▫️بنابراین نسبت دادن هر تصمیمی به نظر رهبری و یا منتظر ماندن برای ابلاغ تصمیم رهبر در هر امری، کار صحیحی نیست. چرا که تصمیم امام و رهبر در ظرف ، ، و ما سمت و سو پیدا میکند، بلکه گاهی اوقات، برخی خواص به خاطر غفلت مؤمنین از همین امر، راحت تر امام و رهبر را مجبور به تصمیم خاصی کرده یا تصمیم خاصی را به نظر رهبری منتسب میکنند. ▫️به عنوان نمونه مسئله ، پدیده ای بود که نظر رهبر انقلاب بر آن نبود و ایشان موافق این پدیده نبود اما برخی و ایشان را مجبور به گرفتن این تصمیم کرد. لذا تحقق برجام نبود اما ایشان بود. ‼️ البته این متن به دنبال تطبیق این مسئله بر نیست، اینکه بخواهیم بگوییم نظر رهبری با تصمیم شان در این مسئله متفاوت بوده است محل بحث این متن نیست، چه اینکه صحبت رهبر انقلاب در خطبه تاریخی دیروز، کمک بسیاری در فهم این نکته میکند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماهنگ خونه نو.mp3
5.45M
▪️راحت بخواب برای همیشه دیگه هیچکی مزاحمت نمیشه میخواهم که تدفین تو دیر تموم شه با پشت دست روی تو خاک میریزم خونه من که خیلی اذیت شدی خونه نو مبارکه عزیزم▪️
2️⃣ راهبرد ایجاد رعب و وحشت 🔺این جوّ و فضای ترس آلود، هم پیش از ماجرای سقیفه و در ماجرای غدیر وجود دارد و هم به نحو بیشتری بعد ادامه پیدا میکند. سوال مهم این است که چه کسانی پشت صحنه این ماجرا هستند؟ 🔺پشت صحنه، گروهی است که در روایات تحت عنوان «» به آنها اشاره شده است. عده ای از اصحاب پیامبر که مخالف به حکومت رسیدن حضرت امیر بودند، دو بار با یکدیگر جلسه گذاشته و هم قسم شده و عهد بستند تا نگذارند حکومت به علی(ع) برسد. 🔺یک بار قبل از غدیر و یک بار بعد از غدیر، اینها حتی به دنبال خود حضرت رسول هم بودند. این هسته، همان هسته مرکزی طراح است. 🔺در غدیر، همه این افراد با حضرت امیر بیعت کردند. از بزرگ تا کوچک، از زن تا مرد. اما پس از ماجرای غدیر، این گروه یک عده از را به انحا مختلف با خود همراه کردند، حتی برخی افراد حاضر در مانند ، خادم پیامبر. 🔺اما همچنان یک عده از ، مخالف آنها بودند. هم که به تازگی در غدیر با حضرت امیر بیعت کرده اند. 🔺اینجاست که این گروه، با استفاده از مجموعه ای از ها به دنبال غصب خلافت است: از مطرح کردن اندیشه گرفته تا و . 🔺یکی از مهمترین حربه هایی که آنها دست روی آن گذاشته و از آن برای رسیدن به هدفشان استفاده میکنند، همین مسئله ایجاد و ارعاب بود تا کسی جرئت نکند با آنها به مخالفت بپردازد. 🔰، همان شیوه ای است که در طول تاریخ از همین روش استفاده کرده: «وَ قٰالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخٰاسِرُون» اگر از پیروی کنید، پدر شما را در خواهیم آورد 🔰 امروز نیز همین شیوه شدیدا دنبال میشود. را خاطرتان هست. یادتان هست چه میگفتند؟ «اگه در های ما شرکت نکنید، مغازه تان را به آتش میکشیم، اگر با ما همراهی نکنید، تحریم تان میکنیم» 🔺خاطرتان هست چه بلایی سر آن آوردند که مثلا چرا به رئیس جمهور وقت یک شکلات تعارف کرده؟ با او کاری کردن که طرف از ترس، به غلط کردن افتاد. 🔺خاطرتان هست در که یک خانم شد، با او چه کردند؟ یا فلان بازیگری که خیلی هم مذهبی نبود اما چون مدالش را به هدیه کرده بود، چگونه او را بایکوت کرده و او را کنار زدند؟ روحانییون را خاطرتان هست؟ هدفشان چه بود؟ هدف شان از چه بود؟ 🔺هدف این بود که فضا و جو جامعه باید به نحوی باشد که اینها دیگر جرئت نکنند اینگونه عمل کنند و باید از ترس، آنگونه که ما میگوییم باشند وگرنه از خانه شان بیرون نیایند. 🔰 این همان شیوه ای است که ، اول بار استفاده کرد: «إِنَّمٰا ذٰلِكُمُ الشَّيْطٰانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيٰاءَهُ فَلاٰ تَخٰافُوهُمْ وَ خٰافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين.» 🔺اين است كه دوستانش را مى‌ترساند. پس اگر مؤمنيد، از آنان ، و از من بترسيد. چرا؟ چون باطل، مثل است. 🔺قرآن میفرماید: ای مومنان اگر شما بترسید و از دین تان برگردید، کسانی خواهند آمد که اینگونه نیستند و نخواهند ترسید: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّٰهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكٰافِرِينَ يُجٰاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ وَ لاٰ يَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ ذٰلِكَ فَضْلُ اللّٰهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشٰاءُ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ‌.» اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هر كس از شما كه از دين خود برگردد، به زودى، خدا گروهى [ديگر] را مى‌آورد كه آنان را دوست مى‌دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان] با ، فروتن، و بر ، محکم و سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‌كنند و از هيچ نمى‌ترسند. اين، فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد، مى‌دهد، و خدا گشايشگر داناست. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9