eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.6هزار دنبال‌کننده
233 عکس
140 ویدیو
33 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. شمع که میسوخت را پروانه تحویلش گرفت عاقل آواره را دیوانه تحویلش گرفت زحمت آشفته ها را از سر خود کم نکرد گیسویی که شد پریشان، شانه تحویلش گرفت من فراری بودم از رب کریمی که سحر بنده ای بیچاره را جانانه تحویلش گرفت با هیاهو و هوار و داد من کاری نداشت بی کسی را باز بی صبرانه تحویلش گرفت فرق دارد او حسابش با همه چون دیده ام هر که خسران دیده، بی بیعانه تحویلش گرفت من دلم آباد بود اما خرابش کرده ام باز هم این خانه را ویرانه تحویلش گرفت سائل باب الجوادم آی مردم بشنوید... اینکه محتاج است صاحبخانه تحویلش گرفت خوشه ی انگور ما را از نجف می آورند مست را ساقی به یک پیمانه تحویلش گرفت خوش بحال هر کسی که آشنا شد با حسین هر کسی شد با گنه بیگانه ... تحویلش گرفت من سری را می شناسم که بریدند از قفا آن سر پُر زخم که ریحانه تحویلش گرفت رفت سر بر روی نیزه فاطمه زد بر سرش رفت سر بین طبق، دردانه تحویلش گرفت ✍ .
. قرآن گرفتم بر سرم، در شامِ احیای خودم شد دامن خاکی من، معراجِ لیلای خودم بالانشینی خانهء ویران نشینی آمده عمه کمک کن پا شوم این دفعه از جای خودم آن روسری پاره و گلدار را گم کرده ام تا لخته خون پنهان کنم در موی زیبای خودم صدبار پیش دختر شامی زمین افتاده ام اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم سنگی که خورده بر سر تو، بر سر من خورده است شد بالش زیر سر من، سنگ خارای خودم اصلاً نمی بینم تنت را با دو چشم دَرهَمَم لابد بغل کردی مرا، خوش قدّ و بالای خودم! دستم النگوی طلایی بود که دست همه است رفتم حراجی های شام از بخت تنهای خودم شلاق را کج کرد و زد، گفتم نزن، لج کرد و زد سیلی دو دستی خورده ام من مثل زهرای خودم از درد پهلو که می افتادم زمین، آن بی حیا مستانه می زد با لگدها عمه را جای خودم آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد بد گفت بخشیدم به تو، از نان و خرمای خودم! از ناقه که خوردم زمین، ای کاش پایم می شکست رفتم میان بزم می، امروز با پای خودم با چوب، محکم بر لبت می زد میان تشت زر با مُشت، محکم می زدم آنجا به لبهای خودم از حرف مردم خسته ام، من بار خود را بسته ام در خواب دیدم می پزم، با گریه حلوای خودم ✍ .
. السلام علیک یا رقیه بنت الحسین سلام الله دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من! .
. ( سلام الله علیها ) چشمهای خسته ات را باز دریایی نکن این قدر با اشک رویت را تماشایی نکن هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن عمه مثل ابر طوفان زاست پس با او بگو بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن حنجرت زخم است و داغ اصلا برایت خوب نیست در خرابه با اسیران هم هم اوایی نکن من ،عمو،قاسم،علی اکبر همه پیش توییم در کنار نیزه ها احساس تنهایی نکن دیدن این سر میان طشت پیرت میکند این قدر با بوسه ات از من پذیرایی نکن چشم هایت را ببند و دست بر رویم بکش دخترم!حتی نگاهی هم به بابایی نکن روی دامان تو دارد باز خوابم می برد با زبان بی زبانی قصد لالایی نکن
🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه تکریمی نموده شهر شام از باب حاجاتش سه روزی مانده این حوریه پشت باب ساعاتش سر بازار نُه ساعت سر پا ایستاده او کسی که نُه فلک بنشسته بر خوان کراماتش همای منزلت بود و خرابه منزل او شد همان که شد بهشت آبادی کنج خراباتش همان که مریم از نور رخش انجیل می‌خواند که بوده پرده‌دار محملش در راه شاماتش به جای گل نثار مقدمش خار مغیلان شد چه استقبال گرمی کرد از او خاکستر و آتش برای صورت حوریه برگ گل ضرر دارد چرا پس ضربه سیلی نمی‌کرده مراعاتش؟! کشیده آه را در بند خود زنجیری از آهن اسیر سلسله هستند در این شهر ساداتش نشسته سر به دامانی که عطر فاطمه دارد سر زخمی "مصباح الهدی" در بین مشکاتش تمام دردها را برد از یادش سر بابا چگونه یک طبق زخم است مرهم بر جراحاتش؟! هزار و نهصد و پنجاه تا زخم است بر جسمش هزار و نهصد و پنجاه دفعه شد مواساتش به فکر انتقام از چوب بود و بر لبش می زد ببین پر کرده عالم را نوای یالثاراتش .
🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گریستم که از این دیده خواب را بِبَرند گلایه ی دلِ از غصه آب را ببرند شدند فطرس کوی تو چند قطره ی اشک که از خرابه سلام و جواب را ببرند شنیده ام که سرت می رود به سوی نجف! به محضر نجف، این دُرِّ ناب را ببرند بگو به ابر، بیاید شبانه گریه کنیم که از کنار تنت آفتاب را ببرند ببین که از وسط ازدحام این مردم چگونه آیه ی نور و حجاب را ببرند نخواه نیزه و طشت و تنور، این شب ها به جای دامن من این ثواب را ببرند شبیه کوثر و زمزم چقدر آب شدم که از کنار سر تو شراب را ببرند بگو که نیزه عباس را علم بکنند که از میان حرم اضطراب را ببرند من از حیات بدون تو دست خواهم شست که از محاسن پاکت خضاب را ببرند .
. 👈 👈 👈 👈 لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .
. مبهم شده مانند تصویرتو تصویرم توکشته ی اشکی و من؛ اشک است تقصیرم آسان گرفتی امتحان عشق را از من آغوش خود را باز کن، من سخت میگیرم جز گیسوان سوخته شاهد نیاوردم من شمع دنیا آمدم پروانه میمیرم من با تو آخرسر، سریک سفره مهمانم تو بوی نان داری و من از زندگی سیرم شانه به مویم میزنم اما گره خورده با گیسوان سوخته هرروز درگیرم مثل غروب کنج ویرانه پدرجان از دست بزرگ و کوچک این شهر دلگیرم دیشب کسی خرما و نان آورد، رد کردم گفتم به او خیلی کتک خوردم دگر سیرم طی شد تمام کودکی هایم کنار شمر حالا سراغم آمدی حاال که من پیرم؟! من گریه کردم جای من عمه کتک خورده خسته شدم از بس که اینجا دست و پا گیرم هر جا سراغت را گرفتم زجر من را زد خوب است اینجایی سراغت را نمی‌گیرم من که گرفته گیسویم دست عوالم را موی مرا پیچیده دستش محض تأخیرم تا آمدم پیش خودت راحت شدم بابا اما رباب آشفته شد هنگام تطهیرم ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شبی راحت تنِ رنجورم از تب نیست بابا جان دگر در آسمانم بی تو کوکب نیست بابا جان ندیدم روزِ خوش بعدِ تو و بعدِ عمو جانم برایم روزهای بی تو جز شب نیست بابا جان پس از توروزگارم شد سیاه،از بس کتک خوردم لباس و روسری، مویم مرتب نیست باباجان مرا با خود ببر بابا که اینجا ماندم دیگر به جز زحمت برای عمه زینب نیست بابا جان از هر کس که سراغت را گرفتم بی محلی کرد کسی گوشش بدهکارومخاطب نیست بابا جان صدقه می دهند حرف از کنیزی می زنند اینها کسی مانندِ من اینجا معذب نیست بابا جان تو هم که سوخته مانندِ من موی سرت خیلی چه کرده خیزران باتو،نه این لب نیست باباجان همین بس که به توگویم کسی مانندِ زجر اینجا به نامردی و بی رحمی ملقب نیست باباجان هر آنچه بر دهانش آمده نسبت به من داده کجا مانده عمو دشمن مودب نیست باباجان نمانده استخوانِ سالمی در پیکرم باقی شکسته پهلویم این کلِّ مطلب نیست باباجان ۱۴۰۲ ✍ .
. بگذار تا برایِ تو باشم عزیزِ من مجروحِ های هایِ تو باشم عزیزِ من از دست پختِ مادرتان لقمه‌ای خورَم پاگیرِ قند و چایِ تو باشم عزیزِ من بگذار تا‌ که ریشه بگیرم در این دَهه تا ریشه‌یِ عبایِ تو باشم عزیزِ من فرموده است حضرتِ صادق به گریه‌ام مشمولِ ربنایِ تو باشم عزیزِ من کاری اگر که هست بگو کار می‌کنم تا پیشِ چشمهایِ تو باشم عزیزِ من بگذار کفش جفت کنم یا غذا کِشَم یا خرجِ کربلای تو باشم عزیزِ من با دیگ شُستَنم به تو نزدیکتر شوَم بی منت آشنایِ تو باشم عزیزِ من پیشِ سماوری که زِ غَم جوش میزنَد ماندم که در هوایِ تو باشم عزیزِ من این استکانِ چای مرا قُرب می‌دهد تا عاشقِ خدایِ تو باشم عزیزِ من پا منبری بزرگ شدم لطفِ مادرم تاکه فقط گدایِ تو باشم عزیزِ من مانندِ پیرهای جوانمُرده می‌شوم بگذار همصدایِ تو باشم عزیزِ من پیراهنی که غرقِ بخون است دستِ توست امشب شود که جایِ تو باشم عزیزِ من سر را گرفت کنجِ خرابه به گریه گفت : در فکرِ بوریایِ تو باشم عزیزِ من .
. در این سه ساله مرا یک مسافرت بردی من از خرابه، تو از تشت سر درآوردی چقدر شکل توام بس که کعب نی خوردم چقدر مثل منی بس که خیزران خوردی تو در تنور و منم در خرابه خوابیدم چقدر ما دو نفر شکل هم بلا دیدیم سفر به ما نمی آید، سفر بلا دارد سفر به ما نمی افتد، که ماجرا دارد ببین که هر دویمان را اسیر کرده سفر ببین که هر دویمان را چه پیر کرده سفر دلم گرفته چرا اینقدر کتک خوردیم من و تو مثل هم از یک نفر کتک خوردیم همین که قبل غروبی عموی من گم شد میان همهمه سنجاق موی من گم شد مسافرت همه شادند و ما گرفتاریم شبانه روز گرفتار کوچه بازاریم قرار بود همیشه کنار هم باشیم عزیز کرده هم بی قرار هم باشیم تو رفتی من بیچاره بی نوا ماندم تو رفتی و چقدر زیر دست و پا ماندم یکی ز پیش و دو سه تا لگد ز پس خوردم کتک ز زجر ولی سیلی از شبس خوردم قرار بود که خوش بگذر ولی نگذشت چقدر پای پیاده دویده ام در دشت بیا مراببر با خودت که خسته شدم سه ساله ام قد صد ساله ها شکسته شدم عیادتم که نرسیدی به کفن و دفنم باش برای فاتحه دادن پای ختمم باش کفن نداشتم و غسل هم نکردنم ولی خوشم که شبیه تو خاک کردنم اگر پیر شدم من هنوز شیرینم بگو عمو برسد لحظه های تدفینم ؟ ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به زخم قلب همه عاشقان نمک زده اند که نازدانه ی ارباب را کتک زده اند یکی دو تاست مگر زخم های آبله اش چه می شد این همه سنگین نبود سلسله اش چه می شد این همه بازوی او کبود نبود دلیل قدِّ خمش کوچه ی یهود نبود چه می شد این همه از ناقه اش نمی افتاد نه ... ضربه های سنان را نمی برد از یاد در آسمان کبودش دگر ستاره نداشت چه بود قصه؟ دگر گوش و گوشواره نداشت خدا کند به زمین خورده ها نفس بدهند عقیق سرخ پدر را دوباره پس بدهند خدا کند که دگر سنگ بر جبین نخورد سه ساله ی احدی بی هوا زمین نخورد سزای دخترکی بی پناه، توهین نیست و دست هیچکسی مثل زجر سنگین نیست خرابه حال و هوای خزان گرفته پدر چقدر موی سرت بوی نان گرفته پدر چقدر چشم به راهت شدم ... کجا بودی؟ خدا نکرده مگر زیر دست و پا بودی چقدر وضع تنت نامرتب است پدر هنوز روی لبت رد مرکب است پدر .
. به دخترت که غم و غصه بیکران دارد بگو که چند ستاره در آسمان دارد تمام دخترکان رفته‌اند و خوابیدند رقیه نیمه ی شب تازه میهمان دارد خبر بده به نجف شام را به هم زده‌ام سه ساله دخترت از فاطمه نشان دارد بغل گرفتمت و از تو بوسه میخواهم ولی چرا لب تو طعم خیزران دارد؟ تو تشنه کشته شدی من گرسنه‌ام امشب سرت برای چه اینقدر بوی نان دارد از آن شبی که زمین خوردم از روی ناقه همیشه دختر تو درد استخوان دارد بلایی بر سر شیرین زبانت آوردند برای حرف زدن لکنت زبان دارد رباب داغ دلش تازه میشود هر روز هنوز حرمله در دست خود کمان دارد عمو کجاست بیاید خودش نگاه کند که دست‌های همه جای ریسمان دارد در ازدحام سر کوچه ها مشخص شد چقدر شام ؛ زن و مرد بد دهان دارد هزار سال گذشت این سه‌سال عمر کمم سه سال عمر من اینقدر داستان دارد ! و دشمنان تو بابا به خویش می‌گفتند مگر که دختر کوچک چقدر جان دارد علی مزرعی✍ محمدحسن بیات‌لو ✍ ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها هزار بوسه طلبکارم و بدهکاری از این هزار به یک بوسه راضی‌ام آری چه شد که زُل زده‌ای و سخن نمی‌گویی بناست سربه‌سر طفل خویش بگذاری؟ چه با حواس تو کرده‌ست دست‌وخنجر شمر چه شد که دختر خود را به جا نمی‌آری مرا اگر چه تو حق داشتی که نشناسی بماند آنچه شده ، من هم آخرین باری- -که دیدمت لب تو خشک بود و رویت زرد که گفته آب گذاری خضاب برداری؟ به پیش من که دلم در هوای مویت بود روا نبود که گیسو به باد بسپاری دلم گرفته و خوابم نمی‌برد امشب تو هم گرفته دلت که هنوز بیداری؟ مرا ببخش صدایم اگر که بالا رفت که رفته گوش من از دست مردم آزاری قرار بود که بی دخترت سفر نروی هنوز نیز به عهد خودت وفاداری؟ ✅محمدعلی کُردی - ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ .
. آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی با سینۀ کباب چرا گریه می کنی با ناله نبض توچقدرکُند می زند با بغض درگلو نفست تُند می زند آه ای رقیه، جان من آرام گریه کن آهسته درسکوت دل شام گریه کن با گریه های خویش قیامت بپا مکن با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن ترسم برای گریۀ تو سر بیاورند این جان مانده را زتنت در بیاورند ای وای من که محشرکبری شروع شد بار دگر قیامت عظما شروع شد آرام شو ز گریه وشیون رقیه جان بابا رسیده با سر بی تن رقیه جان روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن جانت به لب رسیده شمرده نفس بزن ازگریه های خویش به بابا سخن بگو از آنچه دیده ای تو به صحرا سخن بگو یکدم به سیل اشک روانت امان مده رخسارۀ کبود به بابا نشان مده بوسه زدی به لعل لب ازجا بلند شو دیگر بس است دیدن بابا بلندشو عمه چرا صدای تو دیگر نمی رسد غمناله ات به گوش من آخر نمی رسد عطر گلی شنیدی وبیهوش گشته ای حرفی نمی زنی وتوخاموش گشته ای درگوش باب خویش چه گفتی که پر زدی مارا گذاشتی وتو ساز سفر زدی پرپر شدی وطاقت هجران نداشتی بر روی داغ های دلم غم گذاشتی بگذار تا بگریم وکوته سخن کنم این نیمه شب برای تو فکر کفن کنم بردوش اهل بیت سه ساله بلند شد خاموش شد«وفایی» وناله بلند شد .
. دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام الله علیها   ➖➖➖ باز هم با یاد تو دارد شبم سر می شود حال من با بردن نام تو بهتر می شود ای خوشا دردی که با دست شما درمان شده ای خوشا چشمی که با یاد شما تَر می شود ما به دنیا اینچنین گفتیم ، محشر با شماست دست مارا هم بگیری بین محشر ، می شود؟ جز تو ای زهراترین دردانه ی آل عبا دختری اینقدر آیا مثل مادر می شود؟ از خطیبان مدینه پله ها بالاتری شانه ی عباس وقتی جای منبر می شود حوریه یعنی ردِ یک برگ می مانَد به رُخ فاطمه یعنی گلی که زود پرپر می شود روضه یک مصراع ، گیرم گوشواره سالم است گوش دختر بچه با سیلی زدن کر می شود ➖➖➖ .
. السلام علیکِ یا بنتَ الحسین قصه ای بود ، یکی بود و نبود ماجرایی که دل ما بربود شهری از خاطره های زیبا خانه ای همچو گل از مهر و صفا خانه ی اهل سخا ، جود و کرم خودِ آن خانه شده همچو حرم اهل خانه همه مطلوب خدا خانواده همه محبوب خدا دختری بود شبیه زهرا مثل او جمع همه خوبی ها چون ستاره به میان همه بود جلوه ی دیگری از فاطمه بود چشمه جاریِ نهر کوثر کوثر دیگر آل حیدر دختری کوچک و بی همتا بود همه ی دلخوشی بابا بود گاه در گوشه ی آغوش پدر گاه بر دوش علیِ اکبر بهترین جای عروجش اما بر سر شانه و دوش سقا مظهر شور و شعور و احساس همه ی عشق عمویش عباس هر که دلتنگ رخ زهرا بود زائر این گل بی همتا بود از مدینه که سفر شد آغاز دفتر غصه و آهش شد باز کربلا لشکری از غم را دید یک بیابان غم و ماتم را دید غنچه ای بود که طوفان را دید آتش خیمه ی طفلان را دید بین مقتل تن بی سر را دید صحنه ی غارت معجر را دید شاهد رفتن سر بر نی بود هدف ضربه ی پی در پی بود در اسارت به دو صد رنج مدام رفت او در سفر کوفه و شام جانش از غصه بیامد بر لب همه جا سنگ صبورش زینب شبی از قافله ای جا ماند و در دل غربت صحرا ماند و از سر ناقه به پایین افتاد یاد آن بانوی غمگین افتاد از سر آه صدا زد مادر آمده خاک عزایت بر سر ناگهان زجر ستمکار آمد کوچه ی یاس به تکرار آمد پابرهنه ز پی قافله شد پای زخمش چه پر از آبله شد تازیانه که تنش را بوسید بر تن نیلی او می گریید چهره ی یاس چو نیلوفر شد بیشتر از همه چون مادر شد دید یک نیمه ی شب بس حیران سر بابا به درخت آویزان خم شد آن شاخ درخت از بالا دختری تا که ببوسد بابا سر ز لطف پدری لب بگشود تا که با دخترک اش وعده نمود گفت ای دخترک تنهایم در برت نیمه شبی می آیم از همان شب ز پی دلدارش منتظر تا که بیاید یارش عاقبت لحظه ی دیدار رسید خواب بود و رخ بابا را دید خواب و بیداری او یکسان شد تا که خورشید بر او مهمان شد دختر مدرسه ی دل ها شد آخرین مشق شبش بابا شد دفتر مشق شده خاک زمین بهر آن دختر ویرانه نشین بس بهانه به پدر می گیرد قصه ی عشق ز سر می گیرد آن سری که همه ی سرً خداست بر دمیده ز نی و تشت طلاست شده آن پادشه عرش برین میهمان بر گل ویرانه نشین تا دل او حرم زهرا شد دامنش جایگاه بابا شد از خودش هیچ نگفت آن دختر گفت تنها ز فراق دلبر دلم از داغ فراقت شده آب که به خون روی تو را کرده خضاب ؟ چه کسی رنگ رخت خونین کرد دل سوزان مرا غمگین کرد چه کسی بی تو مرا کرده یتیم ز حرم بعد تو بشکسته حریم تا سخن با سر بابا می کرد کنج ویرانه چه غوغا می کرد آن قدَر از دل خود ناله نمود عاقبت نغمه ی پرواز سرود تا که دستی به رخ ماه کشید از غم زخم لبش آه کشید بوسه تا بر لب جانان می داد از تماشای پدر جان می داد دامنش زائر رأس بابا میهمان شد خودِ او بر زهرا پر کشید از غم جانانه و رفت تن او ماند به ویرانه و رفت . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها تا خدایی خدا، در دل و‌ جان است حسین ما پناهنده به اوییم امان است حسین یک حسین گفتم و غم‌ها همه از یادم رفت همه دلخوشی ما ز جهان است حسین بیشتر از خود ما غصه ما را خورده شکر دارد، پدر سینه زنان است حسین تا بر این سینه زدی بار گناهت را شست بیشتر سینه بزن، خانه تکان است حسین او‌ صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم مردی‌اش بیشتر از حد بیان است حسین وارد روضه شدی محضر زهرا هستی روضه‌هایش بخدا عین جنان است حسین اربعین کرببلای همه را امضا کن! این گدا بهر زیارت نگران است حسین! شب سوم شده و روضه زهرای حرم دخترت زیر لگدهای سنان است حسین .
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سامان قلب شیعه کجایی اِمامُنا از ما چرا همیشه جدایی امامنا در آسمان سینه ی ما شب همیشگی ست صبح ِ امید، کی تو میایی امامنا قسمت نشد که ثانیه ای من ببینمت گردد ز دیده عقده گشایی امامنا آقا بیا که برده فراقت قرار ما بی تو نمانده هیچ صفایی امامنا تازه ست زخم پلک دو چشمت ز اشک خون ابری برای خون خدایی امامنا از غُصّه ی اسیری ناموس ِ جدّ خود صاحب بکای صبح و مسایی امامنا حالا دگر خرابه ی شام است روضه ات تب دار داغ شام بلایی امامنا صاحب عزای حضرت ریحانة الحسین در شام یا که کرب وبلایی امامنا حتما کنار عمّه درون خرابه ای خونین جگر ز رأس جدایی امامنا سر را گرفته در بغل و محتضر شده او هم نخورده آب و غذایی امامنا گفتا: پدر نمانده به تو جای بوسه ای زخمی ز چوب و سنگ و عصایی امامنا دیدم لب تو چوب جفا خورد ای پدر دیدم به روی طشت طلایی امامنا بنگر که موی من شده از داغ تو سپید من را بده ز غُصّه رهایی، امامنا (عَجّل وَفاتی)است به لب مثل مادرت خواهم شوم سه ساله فدایی امامنا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
چیست دیگر فرق گل با خار وقتی نیستی نیست دنیا جز سرای نار وقتی نیستی امر بر منکر، کنار نهی از معروف هاست جاده ی بدعت شده هموار وقتی نیستی مانده در پشت نقاب  ِزهد هر روی سیاه دین شده بازیچه ی گفتار وقتی نیستی جای تقوا ارزش هر کس مشخص می شود با ملاک درهم و دینار وقتی نیستی زشت و زیبایند درهم،صف به صف یوسف نما جمع گردیدند در بازار وقتی نیستی نیست حتی یک‌نشان واضح از سرّ درون مانده صدها رنگ بر رخسار وقتی نیستی نه فقط درمان نگردد دردهای لاعلاج هر طبیبی هم شده بیمار وقتی نیستی می کشم‌ با حبّ تو تنها نفس،حقّم بده باشم از این زندگی بیزار وقتی نیستی پشت این لبخندهای تلخ، غمهای جهان  شد همیشه بر سرم آوار وقتی نیستی جملگی دیروزها، امروز و فرداها یکیست شد تمام لحظه ها تکرار وقتی نیستی منتظر هستی که من لایق شوم اما چه سود برگناهان می کنم اصرار وقتی نیستی بنگر ای آب حیات شیعیان،از زندگی سیر گشته تشنه ی دیدار وقتی نیستی انتظار من کجا و انتظار مادرت دم به دم بین در و دیوار وقتی نیستی منتقم برگرد تا کی با شکایت،روضه خوان روضه ها می خواند از مسمار وقتی نیستی گفت با گریه رقیه ،ای عموجانم ببین می روم تا شام با اجبار وقتی نیستی ای عموجان می دهد زجرم صدای زجر پست درد دارد گوش من بسیار وقتی نیستی بر سر نیزه ببین که ردشدن سخت است سخت از میان مست ها هر بار وقتی نیستی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ۱
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af