🍂
🔻 #والفجر_مقدماتی
همین دیروز بود که بوی عملیات به مشام همه ما رسید. تند و تند به صف می شدیم و نکاتی از ماموریت به ما گفته می شد.
📢؛
- ماموریت شما بسیار مهم و کلیدی است
- کسی حق کم گذاشتن ندارد....
- اسلحه ها همه باید تمیز شده و...
- همه عملیات ها یکطرف، این یکی هم یکطرف...
- وصیتنامه ها را همه باید نوشته باشند..
- اگر شهیدی ماند او را شناسایی کنید
- اگر......
همه این سفارش ها به کنار، نقشه عملیات هم در جمع، آورده شد و به اصطلاح توجیه نقشه شدیم.
🔸 نماز دیشب با اذان محزون فرمانده گروهان حال همه ما را عوض کرده بود، خصوصا سینه زنی بعد از آن که چیزی شبیه وداع آخر یاران امام حسین علیه السلام در شب عاشورا شده بود....
و نماز شب هایی که برای بعضی ها آخرین نماز شب به شمار میرفت 👇
🍂
🍂
🔻 #والفجر_مقدماتی
تا این ساعت روز، کار شستن اسلحه ها، پرکردن خشاب ها، تحویل نارنجک های دستی، پر کردن قطار فشنگ، گرفتن موشک های آرپی جی و تحویل کوله پشتی ها و وصیت نامه ها به تعاون گردان و.... به اتمام رسید.
همه آماده برای خواندن نماز ظهر و عصر در محوطه آفتابی گردان که با نسیم زمستانی بسیار دلچسب شده بود شدیم.
تجمع بعضی از بچهها در کنار دستشویی های صحرایی و تانکرهای آب و همچنین عده ای که موکت ها را برای نماز پهن می کردند دیدنی شده بود. چه بسا بعد از امروز شاهد این جمع با شکوه نباشیم.
صدای قرآن در محوطه پیچید و بعد از لحظاتی صدای اذان و جمع شدن و حرکت به سمت محل نماز جلوه دیگری به منطقه داد.
الله اکبر
الله اکبر
....؛
🔴 سلام و شبتون بخیر
این روزها در آستانه چند عملیات بزرگ دفاع مقدس قرار داریم. عملیات هایی که هر کدام به تنهایی داستانی نانوشته در دل دارد و ایثارها و سختی هایی که خیلی از آنها هنوز که هنوز است ناگفته مانده.
عملیات #والفجر_مقدماتی مثل امشبی کلید خورد و مثل فردایی، در منطقه فکه غوغایی بر پا کرد.
خاطرات این عملیات را فردا
در کانال حماسه جنوب
دنبال فرمایید. 👋
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔴 دسترسی به مطالب گذشته
کانال حماسه جنوب
سنجاق شده
👈 #پنهان_زیر_باران
خاطرات سردار علی ناصری
👈 #ملاصالح_قاری1⃣
خاطرات ملا صالح قاری
👈 #یحیای_آزاده
خاطرات داریوش یحیی
👈 #مقاومت_در_اروند
خاطرات جمشید عباس دشتی
👈 #آخرین_شب_خرمشهر
خاطرات سرهنگ کامل جابر
👈 #گاوچران_لال
خاطرات غلامعباس براتپور
👈 #نبرد_بندر
خاطرات مصطفی اسکندری
👈 #عملیات_بدر
لحظه نگاری عملیات
👈 #غروب_غریب
خاطرات عظیم پویا
👈 #فتح_المبین
لحظه نگاری عملیات
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات سید مهدی موسوی
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات جهانی مقدم
👈 #والفجر_مقدماتی
لحظه نگاری عملیات
👈 #روزنوشتهای_آیت_الله_جمی
امام جمعه آبادان
👈 #آبراه_هجرت
خاطرات پرویز پورحسینی
👈 #خاطرام_از_شروع_جنگ
خاطرات دکتر احمد چلداوی
👈 #خاطرات_یک_گشت
خاطرات حسن علمدار
👈 #اینجا_صدایی_نیست
خاطرات رضا پورعطا
👈 #گمشده_هور
خاطرات سردار علی هاشمی
👈 #خاکریز_اسارت
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
👈 #معجزه_انقلاب
خاطرات مهدی طحانیان
👈 #پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری
👈 #زندان_الرشید
خاطرات سردار گرجی زاده
👈 #پل_شحیطاط
قرارگاه سری نصرت
👈 #با_نوای_کاروان
خاطرات حاج صادق آهنگران
👈 #وقتی_سفر_آغاز_شد
محموعه خاطرات کوتاه
👈 #ِآخرین_خاکریز
خاطرات میکائیل احمدزاده
👈 #ارتفاعات_گاما
خاطرات خودنوشت دکتر بهداروند
👈 #عبور_از_موانع
خاطرات کربلای۴ گردان کربلا
👈 #سالار_تکریت
خاطرات سید حسین سالاری
👈 #فرنگیس
خاطرات فرنگیس حیدرپور
👈 #ملازم_اول_غوّاص
خاطرات محسن جامِ بزرگ
👈 #سرداران_سوله
دکتر ایرج محجوب
👈 #نبض_یک_خمپاره
عزت الله نصاری
👈 #یازده
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
👈#مردی_که_خواب_نمیدید
خاطرات اسدالله خالدی
👈 #ققنوسهای_اروند
عزت الله نصاری
👈 #قرارگاه_نصرت
خورشید مجنون
(حاج عباس هواشمی )
👈 #متولد_خاک_پاک_کفیشه
عزت الله نصاری
👈 #عبور_از_آخرین_خاکریز
دکتر احمد عبدالرحمن
👈 #گلستان_یازدهم
شهید علی چیت سازیان
👈 #گردان_گم_شده
سرگرد عزالدین مانع
👈 #پسرهای_ننه_عبدالله
محمدعلی نورانی
👈 #ستاد_گردان
دکتر محسن پویا
👈 #مگیل
ناصر مطلق
👈 #بابا_نظر
شهید محمدحسن نظر نژاد
👈 #لایههای_ناگفته
خاطرات یک رزمنده نفودی
👈 #شکارچی
خاطرات شهید مصطفی رشید پور
•┈••✾❀○❀✾••┈•
#دین #جبهه #کتاب #کلیپ
#عکس #اهواز #رهبری #توسل
#رهبری #مثنوی #دزفول #مرصاد
#محرم #مستند #منزوی #نماهنگ
#ساواک #علم #آوینی #اعزام
#تفحص #شهید #شلمچه #شرهانی
#شهید #نظرات #شعر #سکانس
#بی_آرام #منافقین #سلیمانی
#خاطرات #روزشمار #فتوکلیپ
#روشنگری #فتو_کلیپ #زیر_خاکی
#دلتنگیها #دلنوشته #آبادان
#خرمشهر
#معرفی_کتاب #شهید_باکری
#شهید_جمهور #شهید_چمران
#شهید_همت #شهید_علم_الهدی
#طنز_جبهه #سردار_دلها
#آیا_میدانید #حاج_قاسم
#گزیده_کتاب #کربلای_پنج
#روایت_فتح #طنز_اسارت
#یادش_بخیر #کربلای_چهار
#نکات_تاریخی #دشمن_شناسی
#تاریخ_شفاهی #شهید_هاشمی
#قرارگاه_نصرت #عبور_از_موانع #خاطرات_کوتاه
#خاطرات_صوتی #خواهران_رزمنده
#خاطرات_آزادگان #فساد_دربار
#نکات_تاریخی_جنگ
#نواهای_صوتی_ماندگار
#خاطرات_اسرای_عراقی
جهت دستیابی به این مطالب، متن آبی رنگ #هشتک را لمس کنید و با استفاده از ⬆️و ⬇️ به قسمت دلخواه بروید.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 نیمه های شب بود که به خاکریزی رسیدیم . شبی بسیار سرد و بدون هیچ سنگر و سرپناه و لباس گرمی. حتی اورکت ها را گرفته بودن تا در عملیات سبک باشیم.
آرام آرام دندانها شروع به نواختن کردند و بدنها رو به حرکات موزون آوردند. سرما لحظه به لحظه بیشتر می شد، طوری که با همه خستگی، نتوانستیم لحظهای چشم بر هم بگذاریم. پتویی پيدا كرديم و شش نفره زیرش رفتيم و بیشتر لرزیديم.
صبح خبر از عقب نشینی بود و ترک منطقه.
..و هنوز که هنوز است، دلتنگ سرمای آن شبها و رملهای خونین و آتش و بوی باروتیم.
احساس نزدیکی با خدا همهچیز را شیرین کرده بود.
#والفجر_مقدماتی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
خوشا آنان که بر بال ملائک
نشستند و صفا کردند و رفتند ...
فکه سال ۱۳٦۱
اطراف جنگل امقر
محور تیپ قمر بنی هاشم
عکاس : مرتضی اکبری
#والفجر_مقدماتی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 یادش بخیر
حدود بعد از ظهر بود ،
در منطقه علمیاتی والفجر مقدماتی بچه ها ناهار میخوردند. نه فکر کنید سفره رنگین غذایی! نه، تنها تکه نانی و قابلمه ای جمع و جور که جلو "شهید فیروز هاشمی" بود و به بچه ها میداد.
حواسم به او بود.
غدا تمام شده بود و خود لقمه خالی به دهان می برد و وانمود می کرد که غذا میخورد. و این در حالی بود که خودش گرسنه بود ولی دیگران را به خودش ترجیج میداد.
شهدا قبل از شهادت، شخصیت شهدایی پیدا کردند و بعد شهید شدند.
محمدرضا خرم پور
صبحتون سرشار از امید و اراده ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس #والفجر_مقدماتی
#یادش_بخیر
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
▪︎ از هر نوحه ای خاطره ای به یاد ماندنی دارم. هر کدام برای من شیرینی خاص خودش را دارد. باور کنید که تفکیک خوب و بد در میان آن همه نوحه برایم بسیار مشکل است. اما اگر بخواهم نام ببرم این یکی را نام می برم.
«لحظه ای فرما درنگ،
ای امیر قافله، ای امیر قافله
نیست این دلخسته را با تو چندان فاصله، با تو چندان فاصله»
در عملیات والفجر من و جناب معلمی در خیمه ای نشسته بودیم. از طرف «محسن رضائی» که آن روزها فرمانده کل سپاه بود، رمز عملیات اعلام شد. یاالله یاالله یاالله. من این رمز را به معلمی دادم و گفتم چیزی بنویس. او از خیمه بیرون رفت و پشت چادر مشغول نوشتن شد. بعد این نوحه را سرود:
«والفجر شد آغاز ای گردان حزب الله
با رمز یا الله یا الله یا الله»
🔹 حاج صادق آهنگران
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#والفجر_مقدماتی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 رملستان عشق
سرزمین فکه رملستان عشق
قتلگاه و معبر و میدان عشق
سجده گاه و بوسه گاه قدسیان
معبد و میخانه مستان عشق
هر نسیمش عطر ناب کربلاست
بال پروازش پر پرّان عشق
پهلوان ها دارد اندر سینه اش
برتر از صد رستم دستان عشق
چشم او خورشید و دستش آسمان
پیکرش رمل است وجانش جان عشق
با شهیدان بسته میثاق جنون
با یل کرببلا پیمان عشق
ظاهرا آرام و بی درد و خموش
در دلش اما دوصد طوفان عشق
ای "مهاجر" فاش گو اینجا کجاست
کربلای باور ایران عشق
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#عکس
#والفجر_مقدماتی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 سبک زندگی هدایی
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
🔸 مهریه؛ قرآن و کتابهای شهید مطهری
پسر خالهام بود. یک روز آمد خانهمان با یک برگه پر از نوشته، پشتورو. نشست کنار مادرم و گفت: «خاله، میشود چند دقیقه ما را تنها بگذارید، می خواهم شرایطم را بخوانم ببینم طاهره حاضره با من ازدواج کند یا نه؟»
مادرم که رفت رو به رویم نشست. شرایطش را یکی یکی گفت. من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم قبول کردم. گفتم: «دوست دارم مهریه ام یک جلد کلام الله مجید باشد» گفت: «یک جلد قرآن و یک دور کتب شهید مطهری.»
شهید یونس زنگی آباد
─┅═༅𖣔༅═┅─
🔸 هدیه دادن کت دامادی در شب عروسی
عقدمان خیلی ساده بود و بی تکلف؛ همان طور که احمد می خواست. خواستند خطبه عقد را بخوانند دیدم کت تنش نیست. گفتم: «پس کتت کو؟» گفت: «یکی از بچه ها مراسم عقدش بود؛ ولی کت دامادی نداشت، کتم را هدیه دادم.»
شهید احمد رحیمی
─┅═༅𖣔༅═┅─
🔸 عروسی با یک شام ساده
شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، یک جلد قرآن هم مقابلش. مهریه را هم برخلاف آن زمان سنگین نگرفتیم، اما مراسممان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم، البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواجمان را ببینند، اینکه می شود ساده ازدواج کرد و خوشبخت بود.
عروسیمان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دور هم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه بخت.
شهید علی نیلچیان
─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
#خاطرات_کوتاه
#والفجر_مقدماتی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂