🔴 دسترسی به مطالب گذشته
کانال حماسه جنوب
سنجاق شده
👈 #پنهان_زیر_باران
خاطرات سردار علی ناصری
👈 #ملاصالح_قاری1⃣
خاطرات ملا صالح قاری
👈 #یحیای_آزاده
خاطرات داریوش یحیی
👈 #مقاومت_در_اروند
خاطرات جمشید عباس دشتی
👈 #آخرین_شب_خرمشهر
خاطرات سرهنگ کامل جابر
👈 #گاوچران_لال
خاطرات غلامعباس براتپور
👈 #نبرد_بندر
خاطرات مصطفی اسکندری
👈 #عملیات_بدر
لحظه نگاری عملیات
👈 #غروب_غریب
خاطرات عظیم پویا
👈 #فتح_المبین
لحظه نگاری عملیات
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات سید مهدی موسوی
👈 #اولین_اعزام_من
خاطرات جهانی مقدم
👈 #والفجر_مقدماتی
لحظه نگاری عملیات
👈 #روزنوشتهای_آیت_الله_جمی
امام جمعه آبادان
👈 #آبراه_هجرت
خاطرات پرویز پورحسینی
👈 #خاطرام_از_شروع_جنگ
خاطرات دکتر احمد چلداوی
👈 #خاطرات_یک_گشت
خاطرات حسن علمدار
👈 #اینجا_صدایی_نیست
خاطرات رضا پورعطا
👈 #گمشده_هور
خاطرات سردار علی هاشمی
👈 #خاکریز_اسارت
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
👈 #معجزه_انقلاب
خاطرات مهدی طحانیان
👈 #پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری
👈 #زندان_الرشید
خاطرات سردار گرجی زاده
👈 #پل_شحیطاط
قرارگاه سری نصرت
👈 #با_نوای_کاروان
خاطرات حاج صادق آهنگران
👈 #وقتی_سفر_آغاز_شد
مجموعه خاطرات کوتاه
👈 #ِآخرین_خاکریز
خاطرات میکائیل احمدزاده
👈 #ارتفاعات_گاما
خاطرات خودنوشت دکتر بهداروند
👈 #عبور_از_موانع
خاطرات کربلای۴ گردان کربلا
👈 #سالار_تکریت
خاطرات سید حسین سالاری
👈 #فرنگیس
خاطرات فرنگیس حیدرپور
👈 #ملازم_اول_غوّاص
خاطرات محسن جامِ بزرگ
👈 #سرداران_سوله
دکتر ایرج محجوب
👈 #نبض_یک_خمپاره
عزت الله نصاری
👈 #یازده
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
👈#مردی_که_خواب_نمیدید
خاطرات اسدالله خالدی
👈 #ققنوسهای_اروند
خاطرات عزت الله نصاری
👈 #قرارگاه_نصرت
خورشید مجنون
خاطرات حاج عباس هواشمی
👈 #متولد_خاک_پاک_کفیشه
خاطرات عزت الله نصاری
👈 #عبور_از_آخرین_خاکریز
دکتر احمد عبدالرحمن
👈 #گلستان_یازدهم
شهید علی چیت سازیان
👈 #گردان_گم_شده
سرگرد عزالدین مانع
👈 #پسرهای_ننه_عبدالله
محمدعلی نورانی
👈 #ستاد_گردان
دکتر محسن پویا
👈 #مگیل
ناصر مطلق
👈 #بابا_نظر
شهید محمدحسن نظر نژاد
👈 #لایههای_ناگفته
خاطرات یک رزمنده نفودی
👈 #شکارچی
خاطرات شهید مصطفی رشید پور
👈 #در_کوچههای_خرمشهر
خاطرات مدافعان خرمشهر
👈 #بی_آرام
برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
•┈••✾❀○❀✾••┈•
#جبهه #کتاب #کلیپ #شهید
#عکس #دلنوشته #رهبر #توسل
#رهبری #مثنوی #شعر #مرصاد
#محرم #مستند #منزوی #نماهنگ
#ساواک #علم #آوینی #اعزام
#تفحص #شهید #شلمچه #شرهانی
#نظرات #شعر #سکانس #اندیمشک
#اهواز #آبادان #خرمشهر #دزفول
#بستان #هویزه #سوسنگرد
#منافقین #سلیمانی #خاطرات #روزشمار #فتوکلیپ #روشنگری #زیر_خاکی #دلتنگیها
#بی_آرام
#معرفی_کتاب #شهید_باکری #شهید_جمهور #شهید_چمران
#شهید_همت #شهید_علم_الهدی
#طنز_جبهه #سردار_دلها
#آیا_میدانید #حاج_قاسم
#گزیده_کتاب #کربلای_پنج
#روایت_فتح #طنز_اسارت
#یادش_بخیر #کربلای_چهار
#نکات_تاریخی #دشمن_شناسی
#تاریخ_شفاهی #شهید_هاشمی
#قرارگاه_نصرت #عبور_از_موانع #خاطرات_کوتاه. #فتو_کلیپ
#خاطرات_صوتی #خواهران_رزمنده
#خاطرات_آزادگان #فساد_دربار
#هشتک
#نکات_تاریخی_جنگ
#نواهای_صوتی_ماندگار
#خاطرات_اسرای_عراقی
جهت دستیابی به این مطالب، متن آبی رنگ #هشتک را لمس کنید و با استفاده از ⬆️و ⬇️ به قسمت دلخواه بروید.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۱
جنگ ابتدا با حمله هوایی به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش عراق به شهرهای غرب و جنوب ایران آغاز شد.
در سالهای آغازین جنگ تحمیلی دانشجویان به عنوان کارورز در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز که از بیمارستانهای قدیمی خوزستان است، مشغول به تحصیل و سپس سرپرستار بخش، سوپروایزر و مسئول گروه آموزشی بودم. بیمارستان امام خمینی اهواز از نظر استراتژیک در مرکز شهر و در ناحیهای پر ازدحام قرار دارد و در دوران جنگ تحمیلی یکی از مراکز درمانی پذیرای مجروحان جبهههای جنوب بود.
به خاطر دارم زمانی که عملیات میشد، مجروحان زیادی برای درمان به این بیمارستان اعزام میشدند و به آنها خدمات میدادیم. آن موقع مسیری برای حرکت مجروح در راهروها و بخشها و سایر نقاط این بیمارستان نداشتیم و به دشواری مسیری باز می شد تا مجروحان را پس از تشکیل پرونده، ویزیت کنیم و درمانهای مناسب ارائه شود.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۲
به خصوص رزمندگانی که وضعیت اورژانسی داشتند را سریعا با پرونده به اتاق عمل منتقل میکردیم و ضمنا به دلیل ازدحام بالای مجروح در بیمارستانها و عدم امکان نگهداری، مجروحان رزمنده بر اساس نوع وضعیتشان تقسیمبندی میشدند.
در کنار مجروحان جبهه، مصدومان غیرجبهه ای یعنی افرادی که در پی بمبارانهای هوایی، پرتاب موشک و ترکش به شهر صدمه میدیدند را هم باید اضافه کرد.
ما هم به عنوان تیم پزشکی در قبال درمان یک انسان، فارغ از هر گونه تعصبی کارها را انجام میدادیم.
#پیگیر_باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۳
یادم میآید که در بین مجروحان خودی مجروحان عراقی به بیمارستان اعزام شده بودند و گروه پزشکی با اینکه از دست دشمن دل خونی داشتند، اما با این حال به دلیل تعهدات از این مجروحان عراقی را مانند مجروحان خودی مراقبت میکردیم و همان کاری که برای مجروح خودی انجام میدادیم برای مصدوم عراقی هم انجام میدادیم.
در مقطعی از جنگ تحمیلی دشمن تا ۲۰ کیلومتری اهواز پیشروی کرده و به نزدیکی شرکت نوردلوله و سه راه خرمشهر رسیده بود. ما تا آن زمان سنگر و مکان امن درمانی نداشتیم و پذیرش و ویزیت و سایر امور مجروحان همانطور که مطرح شد انجام می دادیم.
به هنگام عملیات و حمله در طبقه همکف اورژانس، راهرو بخشها، درمانگاهها و محوطه باز بیمارستان انجام میشد و به علت کمبود فضاها و بمبارانهای مکرر شهر و عدم امنیت جانی، بیمارستانهای اهواز از جمله بیمارستانهای امام و گلستان به مکانهای امن منتقل شدند.
برای مثال در خصوص بیمارستان امام آزمایشگاه به ساختمان سازمان آب در خیابان نشاط، بخش اطفال به ساختمان زیرزمین سازمان آب و برق در خیابان ۲۴ متری، بخش داخلی به ساختمان هواپیمایی(هما) در خیابان ۲۴ متری و بخشهای جراحی و آی سی یو به هتل فجر منتقل شدند.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۴
به دلیل ازدحام مجروحین، بیماران بخش زنان و زایمان به ساختمان صنایع دستی در مجاورت هتل فجر منتقل شدند. با اینکه بیمارستانهای امام و گلستان اهواز به علت خطرات یادشده ناامن بودند، اما مرکز برنامهریزی و ستاد حوادث غیرمترقبه در این بیمارستانها فعال بود و مسئولیت اجرایی و تقسیم برنامه ها توسط گروههای پرستاری و مدیریت بیمارستان انجام میشد.
در آن زمان این بیمارستانها نیاز به نیروی پرستاری پزشکی، خدماتی، امکانات و تجهیزات بیشتر برای کنترل و سوپروایز کردن داشتند. بنابراین از نیروهای ماموریتی و امدادی آموزشدیده نیز استفاده میشد. بعد از هر حمله که به طور مکرر صورت میگرفت، به علت کمبود نیروی کمکی، افراد هر تیمی اعم پزشک، پرستار، بهیار، نظافتچی و سایر نیروهای امدادی آموزشدیده خارج از حیطه مسئولیتی خود، بدون هیچ تعصب و اختلاف نظری و با خلوص نیت کمک و حتی محیطهای درمانی را پاکسازی و ضد عفونی میکردند.
در زمان هر حمله که ممکن بود از نیمه شب و ساعتی از روز یا شب شروع شود، به محض بلند شدن صدای آژیر آمادهباش، همزمان هلیکوپتر و آمبولانسها و خودروهای شخصی مجروحان را به بیمارستان میآوردند. ما هم در خدمت بیمارستانها و مجروحان بودیم و در این زمینه روز را از شب نمیشناختیم.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 ناگفته های یک
پرستار از جنگ ۵
در کنار آن، وضعیت مجروحان اعزامی که اعزام آنها به عللی در فرودگاه با تاخیر انجام میشد را پیگیر بودیم که مجروح به چه محلی از شهر اعزام شده و آیا نیاز به کمکی از لحاظ دارویی و نیروی درمانی دارد. به این شکل کمبودها کنترل و جبران و توجهات بر اساس نیازها برنامهریزی میشد. سیر درمانی مجروحان از مرحله معاینه تا جراحی و اتاق عمل کاملا مورد پیگیری قرار میگرفت. تمام این کارها چه در خود بیمارستان و مکانهای باز آن و چه در خارج بیمارستان مانند فرودگاه و هتل فجر و صنایع دستی بدون هیچ چشمداشتی و با خلوص نیت انجام میشد.
جو فرهنگی و اجتماعی بیمارستانها در آن دوران با زمان حال کاملا متفاوت بود. در دوران دفاع مقدس با توجه به پیشروی دشمن تا ۲۰ کیلومتری اهواز تقریبا شهر تخلیه شده بود و افرادی که در شهر دیده میشدند، اکثرا نیروهای امدادی، کادر درمانی بیمارستانها و نیروهای امنیتی بودند. کمتر کسی از مردم عادی در شهر مانده بودند. اما همت بلند و اعتقاد قوی و پابرجای رزمندگان و نیروهای مردمی و دفاع همه جانبه ملت ایران دشمن را به عقب راند.
.. واین ها یادآوری کوتاهی بود از روزهای آتش و خون و از سختی های کادر درمان در جنوب و غرب که باید در اذهان بماند.
پیگیر باشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 از فردا
در کانال حماسه جنوب 👇
.. به خواندن علاقه داشتم، کلاس اول سر صف برای دانش آموزان، فایز یا دزفولی می خواندم. یادم هست کلاس دوم، هرچه به ذهنم می آمد، در کلاس می خواندم. معلمم، آقای کریمی، به خواندن من می خندید، ولی هیچ وقت به رویم نمی آورد و نمی گفت که اینها چیست می خوانی؟! هم کلاسی هایم خیلی نمی فهمیدند چه می خوانم.
در کلاس سوم، شعر آماده می کردم و با آمادگی قبلی می خواندم. کلاس هشتم در دبیرستان شاهپور، دیگر کارآزموده شده بودم.
در محله ما یک هیئت سینه زنی به نام هیئت علی اصغر بود که هرساله در ایام محرم و صفر عزاداری می کرد. من هم بچه های هم سن خودم را در کوچه جمع می کردم و برایشان نوحه می خواندم. در همان زمان، یکی از اهالی محله برایم یک بلندگوی دستی تهیه کرد. با آن نوحه می خواندم و بچه ها جواب می دادند. خیلی خوشحال بودم و با شوق و ذوق تمام نوحه می خواندم. یادم نیست روز چندم محرم بود که در کوچه ها راه افتادیم...
#با_نوای_کاروان
مجموعه خاطرات
حاج صادق آهنگران
"بقلم دکتر بهداروند"
لینک عضویت 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نبسته ام به کس دل
به یاد شهید احمد کاظمی
#کلیپ
#نماهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #تاریخ_شفاهی
🔅 علل پیروزی ایران در عملیاتهای
ثامن الائمه، طریق القدس،
فتح المبین و بیت المقدس 2⃣1⃣
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
🔅 نیروهای جمهوری اسلامی با عبور از رودخانه در عملیات بیت المقدس در واقع بر خلاف جهت آرایش اصلی مواضع پدافندی عراق به زمین منطقه عملیات وارد شدند و از کنار به دشمن حمله کردند. این اقدام روحیه نیروهای عراقی را به شدت تضعیف کرد. درباره اهمیت تاکتیک ویژه عبور از رودخانه سردار غلامعلی رشید چنین می گوید: «... در بررسی های انجام شده، ویژگی عملیات بیت المقدس مانور و عبور از رودخانه شناخته شد ... این ویژگی حاصل خلاقیت فرماندهی است؛ زیرا، این عامل است که سبب می شود باوجود راهکارهای دیگر، تدبیر فرماندهی سپاه عبور از رودخانه را در نظر بگیرد و بر آن تاکید کند ... به همین دلیل، نحوه مانور و عبور از رودخانه یک ابتکار عمل محسوب می شد که در حقیقت حاصل تفکر سردار رضایی بود.
🔅 ایشان در مانور عملیات به نقطه ثقل دشمن توجه کردند و قلب منطقه را نشانه گرفتند. با این تدبیر، سه نقطه حساس دشمن (نشوه، بصره و خرمشهر) را به خطر انداختیم. حتی نیروهایی که در دروازه های اهواز بودند را با خطر جدی مواجه کردیم ... ایستگاه حسینیه قلب منطقه بیت المقدس محسوب می شد. در واقع، اگر این تدبیر، مانور و عبور از رودخانه را از عملیات بیت المقدس بگیریم چیز دیگری باقی نخواهد ماند و بطور قطع موفق نخواهد شد ."
🔅 نتیجه گیری ۱) شکست عراق در چهار عملیات بزرگ مقطع آزادسازی مناطق اشغالی نتیجه دو عامل عمده بود، یکی انتخاب آموزه جنگ انقلابی - مردمی و دومی آرایش ناقص نیروهای عراقی در خوزستان که به پدید آمدن خطوط پدافندی آسیب پذیر منجر شده بود.
۲) تغییر در رویکرد نظامی ایران پس از حذف بنی صدر نتایج چندی از جمله مردمی شدن جنگ، هماهنگی میان ارتش، سپاه و ادغام نیروها، افزایش خلاقیت و نو آوری در عملیات جنگی را در پی داشت که از میل بالای مشارکت در امور سیاسی و نظامی که خود، نتیجه مستقیم انقلاب بود، ناشی می شد.
3) خطوط پدافندی عراق در خوزستان بیشتر حاصل تفکر سیاسی بود تا نظامی. در نتیجه، ناقص و نفوذپذیر بودند و به هیچ وجه با اهداف نظامی عراق هماهنگی نداشتند؛ بنابر این، به مجرد تغییر آموزه نظامی ایران، مواضع عراق در مناطق اشغالی به سرعت فروریخت.
۴) اولویت بندی عملیات های آزادسازی مناطق اشغالی منطبق با واقعیت های میدان نبرد طراحی و اجرا شد، به گونه ای که از کوچک ترین منطقه اشغالی و آسیب پذیر ترین آن در شرق کارون آغاز و به مشکل ترینش در بیت المقدس ختم شد.
۵) اولویت های انجام عملیات ها به گونه ای تنظیم شده بود که هر یک مقدمه عملیات بعدی بود و با انجام هریک از آنها از میزان خطوط پدافندی کاسته می شد و نیروهای آزاد شده در عملیات بعدی به کار گرفته می شدند.
۶) تاکتیک های ویژه به کار رفته در عملیات های آزادسازی، همگی عراق را از نظر تاکتیکی غافلگیر کرد. عملیات دورانی در ثامن الائمه، استفاده از زمین های رملی در طريق القدس، انجام مانورهای احاطه ای و فن تاکتیک نفوذی در فتح المبین و سرانجام حمله به قلب مواضع عراق در عملیات بیت المقدس با عبور از رود کارون همگی زائیده روح خلاق و نوآور ناشی از به کارگیری آموزه جنگ انقلابی - مردمی بود.
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
پایان
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻تازه کار بود و مبتدی،
از کوچه پس کوچه های جنوب شروع کرده بود و معجزه اخلاص، او را سرآمد کرده، با اکسیر دفاع مقدس درآمیخته و گوهری بی بدیل از او ساخته بود.
حاج صادق را می گویم. همان مداح گمنام و تازه کاری که در انقلاب با "ره سپاریم با خمینی تا شهادت" شناخته شد، با "ای شهیدان بخون غلطان خوزستان" نغمه خوان جبهه شد و "با نوای کاروان" از هر رزمنده چیفتنی ساخت و چنان درخشید که رزمندگان، عاشقش شدند و برای تبرک جستن به خاک لباسش از هم سبقت گرفتند.
امروز، و در این شب مبارک، از او خواهیم گفت و عنایت اباعبدالله را به خادمش از زبان خودش خواهیم خواند.
خاطرات جدید کانال حماسه جنوب، از کتاب "با نوای کاروان" و بقلم توانای دکتر مهدی بهداروند و در قالب تاریخ شفاهی خواهد بود و به سه بخش موضوعی
"قبل از انقلاب"،
" انقلاب" و
"دفاع مقدس" خواهد پرداخت.
متن اولیه بصورت پرسش و پاسخ بوده که جهت حفظ جلوه داستانی، سوالات به حداقل رسیده اند.
همراه باشید
و نشر دهنده کانال های ارزشی
🍂
🍂
🔻 #با_نوای_کاروان /۱
حاج صادق آهنگران
نوشته: دکتر بهداروند
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
بسم الله الرحمن الرحیم
در تیر ماه سال ۱۳۳۶، در اهواز به دنیا آمدم. پدر و مادرم هر دو دزفولی و پسرخاله و دختر خاله هستند. پدرم غلامرضا، در سن هجده سالگی با مادرم طاهره سلطان که چهارده سال داشت، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار پسر به نام های عبدالحمید، عبدالمجید، من و مسعود و چهار خواهر به نام های حمیده، فریده، مرضیه و راضیه است.
نام پدربزرگ پدری ام حاج عبدالرضا آهنگری بود و در دزفول آهنگری داشت. ایشان بعد از مدتی به اهواز مهاجرت کرد و در خیابان مجاهدین (سیروس سابق) ساکن شد. پدرم همراه او به اهواز آمد و نزدیک پل نادری و مسجد آیت الله جزایری ساکن شد. پدرم در آن حوالی مغازه ای داشت و هر روز، مسیر منزل تا مغازه را پیاده یا با دوچرخه می رفت. تدین و اعتقادات مذهبی پدربزرگم زبانزد عام و خاص، هم در دزفول و هم در اهواز بود، طوری که به عاشق روضه و منبر امام حسین(ع) شهرت داشت.
آیت الله جزایری یک بار به من گفت که پدرش، پدربزرگ من را به عنوان انسانی با تقوا و خداترس به بازاریان اهواز معرفی کرد، چون در گرمای سوزان اهواز در کنار کوره داغ آهنگری، روزه ماه رمضان را می گرفت و نمازش را هم در مسجد می خواند. حاج عبدالرضا در همه ایام سوگواری، به ویژه ماه محرم و صفر، در منزلش مراسم روضه و عزاداری داشت و از مهمانان پذیرایی می کرد.
🔹 پس این عشق و علاقه شما به حضرت اباعبدالله حسین (ع) و مداحی موروثی است.
بله، اتفاقا یکی از دوستانم به من گفت: «میدانی این علاقه و عشق تو به امام حسین (ع) ریشه در کجا دارد؟» گفتم: «نه» گفت: «در نفس گرم پدربزرگت. من خودم بارها ارادت ویژه او به حضرت سیدالشهدا(ع) را از نزدیک دیده و حس کرده ام.» [ایشان] همیشه نماز شب می خواند و هرگز تعبد و شب زنده داری را ترک نکرد. اتاق کوچکی داشت که همیشه برای عبادت به آنجا می رفت و مناجات می کرد. زمان عبادت، هیچ کس مزاحم او نمی شد و وقتی نماز و دعاهایش را می خواند، از اتاق بیرون می آمد. پدرم نقل می کرد که برخی شبها که بیدار می شدم، پدربزرگت را مشغول مناجات با خدا می دیدم. یک تسبیح هزارتایی داشت که با آن صلوات می فرستاد یا ذکرهای دیگری می گفت. بعد از فوت پدربزرگم، یکی از عموهایم این تسبیح را به عنوان یادگاری برداشت. او به یاد پدربزرگم برایش صلوات و فاتحه می فرستد. معنویت پدربزرگم در رفتار و کردارش هم نمود عینی داشت و در قالب یک سبک زندگی دینی برای اطرافیانش قابل تقلید و پیروی بود. بر همین اساس، پدربزرگم از خانواده های متدین و مذهبی، عروس و داماد انتخاب می کرد.
یادم هست یک بار عصر روز تاسوعا به منزل پدربزرگم رفتم. صدای گریه و ناله اش در خانه پیچیده و فضای خانه حزن انگیز شده بود. از مادر بزرگم پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟ چرا بابا بزرگ این طور گریه می کند؟ مادر بزرگم گفت: «امروز چه روزی است؟» گفتم: روز تاسوعا.» دوباره پرسید: «امشب چه شبی است؟» گفتم: «شب عاشورا.» مادربزرگم ادامه داد: این کار هر سال پدربزرگت است که در شب عاشورا برای مظلومیت امام حسین گریه می کند. برای من آن صحنه عجیب و درس آموز بود. آن روز علاوه بر آنکه به داشتن چنین پدربزرگی افتخار کردم، از خدا خواستم به من توفیق بدهد که بتوانم راه او را برای زنده نگه داشتن یاد اباعبدالله(ع) و ترویج فرهنگ عاشورا ادامه بدهم.
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
همراه باشید
انتقال مطالب با ذکر لینک بلااشکال است
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #با_نوای_کاروان /۲
حاج صادق آهنگران
نوشته: دکتر بهداروند
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
یادم هست که یک شب در مصلای نماز جمعه مراسم داشتم. ابتدا قصه گریه پدربزرگم در شب های عاشورای هر سال را نقل کردم و سپس روضه حضرت زینب (س) را خواندم که تأثیر خوبی داشت.
پدرم هم أهل عبادت و دعا بود و به واسطه صدای خوبی که داشت، در بین نمازهای جماعت، تعقیبات نماز را قرائت می کرد و در شب های احیای ماه رمضان، در مسجد آیت الله علم الهدی، دعای جوشن کبیر می خواند.
در دزفول رسم بود که شب های ماه مبارک رمضان، مردم روی پشت بام دعای افتتاح را بلند می خواندند و اذان می گفتند. پدرم هم به این سنت مقید بود و آن را ترک نمی کرد. او در شب های ماه رمضان، مفاتیح را بر می داشت و به پشت بام می رفت و با حالت خاصی دعای افتتاح را می خواند. صدای او هنوز در گوشم هست. این خلق و خوی پدرم در وجود من هم اثر گذاشت و من را هم از عاشقان امام حسین (ع) کرد. در حقیقت، من از نفس گرم او به وادی مداحی وارد شدم.
🔹پس صدای شما ارثی است، برادرانتان هم به زیبایی شما می خوانند؟
همه برادرهایم بجز یکی صدایشان خوب است، ولی فقط من همه هوش و حواسم و توانم را در این راه گذاشتم و مداحی را پیشه کردم.
خانواده مادری هم مذهبی و متدین بودند؛ حاج یوسفعلی، پدربزرگ مادرم هم در دزفول به تقید و دین داری مشهور بود و روزهای دوشنبه هر هفته در منزلش روضه داشت که عده زیادی در آن شرکت می کردند. محله ای در دزفول به نام قلعه هست. آن زمان در آن محله، روضه های خانگی را در پشت بام برگزار می کردند. پدربزرگ مادری ام تعصب عجیبی به عزاداری دزفول داشت و معتقد بود که هیچ جا مثل دزفول برای امام حسین (ع) عزاداری برگزار نمی کنند. یک بار به پدربزرگم گفتم: «بابا، در اهواز هم عزاداری خوبی برگزار می شود.» ناراحت شد و گفت: «اصلا این طور نیست. در آن زمان، علمای دزفولی مانند آیت الله سبط شیخ انصاری و دیگر علما، در روز عاشورا با پای برهنه و بدون عمامه در هیئت ها شرکت می کردند و سینه می زدند و علاقه و ارادتشان را به اهل بیت نشان می دادند. پدربزرگ مادری ام هم به تبعیت از علمای دزفول، همیشه با پای برهنه در مراسم عاشورا شرکت می کرد. به من می گفت: «کجای ایران مثل دزفول علمایش این طور به مراسم عاشورا می آیند و عزاداری می کنند ؟!» من هم اذعان می کنم که مراسم عزاداری ایام محرم در دزفول حال و هوای خاصی دارد که نظیرش را در جای دیگری ندیده ام.
او به تربیت دینی فرزندانش خیلی حساس بود. مادرم می گفت: «اگر کسی برای نماز صبح کمی دیر بیدار می شد، پدربزرگم غوغا می کرد و می گفت که چرا شما در مورد نماز صبح این قدر بی اهمیت هستید؟» پدربزرگم روی نماز خواندن فرزندانش خیلی حساس بود.
🔹 دوران تحصیل
دوره ابتدایی [من] در مدرسه جعفری در خیابان خسروی بود. این مدرسه در منطقه صبی های اهواز که معروف به محل صابئان است، قرار دارد. اولین بار که اسم مدرسه، میز و نیمکت را شنیدم. کمی ترسیدم، چون هیچ زمینه ذهنی و شناختی از مدرسه، معلم و درس نداشتم. پدرم من را برد و در مدرسه ثبت نام کرد. تا کلاس ششم، در مدرسه جعفری درس خواندم. قبل از شروع کلاس ششم، وزارت آموزش و پرورش دو کلاس ششم و هفتم را ادغام کرد.
دبیرستان اولم مدرسه فرهنگ در خیابان زند بود و بعد به دبیرستان شاهپور رفتم که الآن اسمش شهید مصطفی خمینی شده است. یک سال قبل از گرفتن دیپلم، چون برادرم مجید در تهران بود، پدرم من را برای ادامه تحصیل به تهران فرستاد. در تهران، در مدرسه خرداد نیاکان در میدان امام حسین (ع) ثبت نام کردم. حال و هوا و فرهنگ خوزستانی ها با تهرانی ها فرق داشت. مدتها طول کشید تا با فرهنگ تهران هماهنگ شوم. البته تربیت خانوادگی من بر فرهنگ پذیری ام غلبه داشت، پدرم به تربیت ما حساس بود، سعی می کرد ما را با اصول مذهبی تربیت کند تا به بیراهه نرویم. با همه این ملاحظات در تهران ماندم و دیپلم گرفتم.
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
همراه باشید
انتقال مطالب با ذکر لینک بلااشکال است
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نماهنگ
یامهدی یا اباصالح
به مناسبت نیمه شعبان
#نماهنگ
#توسل
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂