eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
207 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد به این شناسه بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
هشتگ موضوعات •●○●• بروزرسانی میشود •●○●• مولودی سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها مدح سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه مرثیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه مناجات سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه زبان حال سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها
هشتگ شاعران به ترتیب الفبا •●○●• بروزرسانی میشود •●○●•
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله‌ورم، مهدی جان  قدح آب همین که به لبم شد نزدیک غم لب‌های حسین زد شررم، مهدی جان  قبل از آنی که به دل، زهر اثر بگذارد کشته از صحنۀ دیوار و درم، مهدی جان لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعۀ کرب وبلا در نظرم، مهدی جان  زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم، مهدی جان  می‌درخشد رخ ماه تو، به یاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ز راهِ آمده از خانۀ خدا برگرد اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد  تو را به حیدر کرّار بگذر از کوفه برای خاطر خیرالنّسا بیا برگرد برای قامت اکبر، دو تا عبا بردار که جا نمی­‌شود این تن به یک عبا، برگرد  خدا به خیر کند، شمر چکمه پوشیده در انتظار تو اِستاده بی­‌حیا، برگرد  گرفته چوب به دستش یزید و منتظر است که بر لبت بزند ضربه با عصا، برگرد  اگر به کوفه بیایی، رباب می‌­بیند که می‌رود سر طفلش به نیزه‌­ها، برگرد @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها خدایا مشکل از کار منِ مشکل‌گشا وا کن بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن من از تو یاد دارم فاطمه عجِّل وفاتی را بیا مرگ مرا از حق به جای من تمنا کن نشانِ من نمی‌‍دادی اگر آن روز رویت را کنون رخسار سیلی خوردۀ خود را هویدا کن طبیبم را بگو زینب که من دارو نمی‌خواهم ز خاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن بدان ای کوفه هر چه خواستی بر من جفا کردی گذشت آب از سرم اما، تو با زینب مدارا کن @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها درد دل‌هام برای تو حسین بسیار است بسته‌ام بار سفر چشم به راهم یار است خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است حسن از کوچه چه دیده است که لکنت دارد که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است به ابالفضل سپردم که کنارت باشد او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است بیشتر از همه دلواپس زینب هستم که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است   زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است @poem1401
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها این همه راه دویدم ز پی دلدارم  به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم اسب‌ها پای خود از سینۀ او بردارید من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش که «منم دل دارم» @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها فَرقِ مرا تو طاقتِ دیدن نداشتى هِجده سَرِ بُریده ببینى چه میکُنى اینجا همه به گریه ى تو گریه میکنند خَنده به اَشک دیده ببینى چه میکُنى خون ریزد از شِکافِ سَرَم، خونجگر شدى جسمى به خون طپیده ببینى چه میکُنى تو یکسره به چشم پدر بوسه میزنى تیرى درونِ دیده ببینى چه میکُنى وقتى که میرسد زِ شَریعه، حُسین را با قامَتى خَمیده ببینى چه میکُنى من پیکرم به غیرِ سَرَم لطمه اى ندید جسمى به خاک، دَریده ببینى چه میکُنى طفلانِ در به در به بیابانِ کربلا چون آهوىِ رَمیده ببینى چه میکُنى یک ضَربه زَد به فرقِ سرم راحتم نمود تو قَتلِ صبر دیده؟ ببینى چه میکُنى @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها دلم دریائی از غمهای بسیار غم غربت، غم داغ و غم یار من از روز ازل مظلوم بودم ز حق خویشتن محروم بودم هم از اهل مدینه ظلم دیدم هم از این کوفیان طعنه شنیدم دلم سوزان بسان آفتاب است سلامم بین مردم بی جواب است از آن روزی که بی زهرا شدم من در این عالم تک و تنها شدم من خدا داند که زهرا جان من بود به درد بی کسی درمان من بود ولی از او فقط یک شکوه دارم به سینه غصه ای ناگفته دارم تو که تنهائیم را دیده بودی مرا ای کاش با خود برده بودی ز دنیا سوی جنت رهسپارم که تنها با اجل یک حرف دارم اجل فارغ ز رنج و محنتم کن ز دیدار مغیره راحتم کن اگر زینب گذارت کوفه افتاد به بازار و میان کوچه افتاد بدان معنای نام کوفه ننگ است پذیرائیشان با خاک وسنگ است @poem1401
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ز بسکه ظلم فراوان ز روزگار میبینم  تو گوئی آنکه اجل را به چشم یار میبینم اثر نهاده به بینائیم چنان سیلی  علی مقابلم استاده تار میبینم @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها ای مخزن اسرار خدا سینه ی تو هرگز به کسی ندیده ام کینه ی تو ما هر دو به آئینه نداریم نیاز تو آئینه ی منی من آئینه ی تو افسوس که آئینه ی من زود شکست بی آینه مانده یار دیرینه ی تو @poem1401
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها چه کنم بی تو اگر زنده بمانم چه کنم کاش میشد که در این شهر نمانم چه کنم تا سحر خواب نداری و دعاگوی منی شده بیماری تو قاتل جانم چه کنم مردم از گریه ی تو، خسته تو از گریه ی من اشک از دیده ز داغت نفشانم چه کنم من که صدها گره کور به دستم وا شد گرهم روی گره خورده ندانم چه کنم حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم چه کنم تا مغیره رسد از راه حسن میلرزد من به حال پسرم بس نگرانم چه کنم گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با در سوخته ی خانه ندانم چه کنم ای زمین خورده، علی هست زمین خورده ی تو بیش ازین نیست به تن تاب وتوانم چه کنم به یقین حرف دلم بود که «انسانی» گفت «من زمین خورده ترین مرد زمانم چه کنم» @poem1401