علت اختلاف نظر ها ، نوع احتمال پردازی هاست
قدرت یک عالم در قدرت احتمال پردازی و انتخاب احتمال موجه است
#الگوریتم
هویت شناسی روش شناسی»چیستی ، چرایی ، چگونگی الگوریتم سازی
کار الگوریتم ، #مدخلکردن #علماجمالی و #تبدیل ان به #علمقطعیست
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
#اصولمعرفتنفس از زبان آیت الله حسن زاده آملی
نویسنده: آیةالله علامه حسن زاده آملی
منبع: هزار و یک کلمه ،جلد ششم، کلمه 587
يكى از آثار قلمى اين خدوم علم حسن حسن زاده آملى، كتابى به نام دروس معرفت نفس است كه به نظم و نضد خاصّى، بالفعل حاوى يكصد و پنجاه و سه درس است كه ساليانى براى عزيزانى طالب كمال، تحرير و در محضر انس و قدس آنان تقرير و تدريس مىشد.
عصاره و خلاصه بسيارى از مطالب دروس معرفت نفس را به صورت «اصل» درآوردهايم كه اگر گاه نياز پيش آيد، از اين اصول يادآور شويم:
اصولی درمعرفت نفس
اصل ۱. هرچه هست، وجود است.
اصل ۲. هرچه پديد آمده، از وجود پديد آمد.
اصل ۳. نيرويى داريم كه در مىيابد و تميز مىدهد.
اصل ۴. سراى هستى بىحقيقت و واقعيّت نيست؛ بلكه حقيقت و واقعيّت دارد؛ بلكه عين واقعيّت است.
اصل ۵. حقيقت و واقعيّت هرچيز هستى است.
اصل ۶. واسطهاى ميان وجود و عدم نيست.
اصل ۷. هستيها با هم بىپيوستگى نيستند؛ بلكه هستيها با هم پيوستگى دارند.
اصل ۸. آنچه اتفاقى نيست هدفى دارد و رفتار او بيهوده نيست.
اصل ۹. هر آنچه از حركت به كمالى مىرسد، آيينى دارد.
اصل ۱۰. علم وجود است.
اصل ۱۱. حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد.
اصل ۱۲. موجودى كه كمال مطلق است، حركت در او متصوّر نيست.
اصل ۱۳. حركت فرع بر احتياج است (تلفيق اين اصل با اصل ۱۱: حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد. پس حركت فرع بر احتياج است).
اصل ۱۴. هر چه كه غايت و كمال متحرّكى است، برتر و فراتر از آن متحرّك است كه حركت ناقصى به سوى كاملى است. پس موجودات متحرك را درجات مراتب است.
اصل ۱۵. اگر سلسله موجودات منتهى به موجودى شود، بايد آن موجود غايت غايات و كمال كمالات و نهايت منتهاى همه هستيها باشد و مادون او همه محتاج او، و در وى حركت متصوّر نبود.
اصل ۱۶. هر موجودى در حدّ خود تامّ و كامل است؛ تامّ و اتمّ و كامل و اكمل از قياس پيش مىآيد.
اصل ۱۷. هيچ چيز در حدّ خود و در عالم خود شرّ و بد نيست؛ ولى قياس و نسبت با اين و آن كه به ميان آمد، سخن از شرّ و بد به ميان مىآيد.
خلاصه دو اصل اخير: هيچ موجودى در حدّ خود، نه ناقص است و نه شرّ.
اصل ۱۸. نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولىاند كه در سعادت و شقاوت انسان دخلى بسزا دارند.
اصل ۱۹. حركت: خارج شدن موضوعى است از فقدان صفتى و كمالى به سوى وجدان آن كمال و صفت به طور تدريج و وجود هرجزء بعد از جزء ديگر. و خلاصه، حركت عبارت است از خروج شىء از قوّه در امرى به فعل تدريجا.
اصل ۲۰. براى متحرّك بايد مخرجى باشد كه وى را از نقص به در برد و به كمال رساند.
اصل ۲۱. ما با حركت و در حركت و در جهان حركتيم.
اصل ۲۲. كتاب و آموزگار از وسائل و معدّاتاند، دانش دهنده ديگرى است.
اصل ۲۳. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مىكنيم، موجودى غير از بدن است.
اصل ۲۴. انسان از مرتبه نفس تا مرحله بدنش يك موجود متشخّص ممتدّ است؛ و به عبارت ديگر انسان موجود ممتدّى است كه از مرحله أعلى تا به انزل مراتبش همه يك شخصيّت است.
اصل ۲۵. جميع آثار بارز از بدن همه از اشراق و افاضه نفس است. «شيخ رئيس ابو على سينا گويد: مردم از جذب آهن ربا آهن را تعجّب مىكنند، و از جذب و تصرّف و تسخير نفس مر بدنشان را بىخبرند.»
اصل ۲۶. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مىكنيم، به نامهاى گوناگون خوانده مىشود؛ چون: نفس، و نفس ناطقه، روح، عقل، قوّه عاقله، قوّه مميّزه، روان، جان، دل، جام جهاننما، جام جهان بين، و رقاء، طوطى، و نامهاى بسيار ديگر؛ ولى آنچه در كتب حكمت و السنه حكماء رواج دارد، همان پنج نام نخستين است.
اصل ۲۷. بدن مرتبه نازله نفس است.
اصل ۲۸. آن گاه كالبد تن، بدن نفس است كه نفس در او تصرّف و بدان تعلّق داشته باشد و آثار وجوديش را در او پياده كند.
اصل ۲۹. نفس را هردم در كشور وجودش شئون بسیارى است كه هيچ شأنى او را از شأن ديگر باز نمىدارد.
اصل ۳۰. در ميان انواع موجودات صاحب قوا و استعداد و هوش و بينش، انسان را كه با آنها مىسنجيم مىبينيم كه وى از همه آنها باهوشتر و زيركتر است؛ پس جوهر انسان از جنس جواهر آنها برتر و شريفتر است.
اصل ۳۱. نفس ناطقه بسان درختى است كه جميع قواى او شاخههاى اويند.
النفس في وحدته كلّ القوىو فعلها في فعله قد انطوى
اصل ۳۲. قوّه مصوّره به تنهايى صورتگر نطفه نيست.
اصل ۳۳. فاقد شىء، معطى آن به ديگرى نتواند بود؛ و به عبارت ديگر: معطى كمال، خود بايد أولا واجد آن باشد.
اصل ۳۴. طلب مجهول مطلق محال است.
اصل ۳۵. از آنجايى آمديم كه اوّل كار بود؛ زيرا چون علم مىآموزيم، پيشتر مىرويم.
اصل ۳۶. فكر حركت نفس ن
اوّل جسم طبيعى آلى ذى حياة بالقوّة است.
اصل ۷۲. ناظم امور عالم مطلقا، يعنى تشكيل دهنده و به نظم آورنده آن، عقل است؛ يعنى موجودى كه فعليّت محض و عين حيات و علم و قدرت و مبدأ حيات و هرگونه كمال، و محيط به اشياء از جميع جهات آنها، و عالم به آنها پيش از تحقّق آنها است، هم علّت موجودات است و هم نهايت مطالب.
اصل ۷۳. طفره مطلقا چه در حسيّات و چه در معنويات، باطل و محال است.
اصل ۷۴. تشكيك در ماهيت راه ندارد.
اصل ۷۵. نور اسفهبد را كه نفس ناطقه است، مقام فوق تجرّد است؛ يعنى او را مقام معلوم و حدّ يقف نيست كه در نتيجه وحدت عددى ندارد.
اين بود اصولى كه در يكصد و پنجاه و سه درس كتاب دروس معرفت نفس آمده است و هراصل، عصاره و خلاصه بحث و فحصى است كه تقرير و تحرير شده است.
پیوند کوتاه
عرفان و حکمت ، نور مجرد
عرفان و حکمت
اطقه است؛ از مطلب به مبادى و دوباره از مبادى به مطلب.
اصل ۳۷. وعاى علم وعائى است كه به خلاف همه ظرفها هرچه علم در او بيشتر قرار گيرد، گنجايش او بيشتر مىگردد و براى تحصيل علوم بالاتر و بيشتر آمادهتر مىشود.
اصل ۳۸. علم را با وعاء او يك نحو سنخيّت است.
اصل ۳۹. نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، هر دو از موجودات ماوراى طبيعتاند.
اصل ۴۰. انسان بهترين طريق، بلكه تنها طريق براى پى بردن به جهان هستى است.
اصل ۴۱. مادّى قائل به موجودى حقيقى و واقعى به نام ماده است، بر خلاف سوفسطايى كه قائل به حقيقتى نيست.
اصل ۴۲. مادّى مادّه را موجودى ازلى و ابدى و وجود آن را واجب بالذات مىداند.
اصل ۴۳. هر صورت معقوله، فعليّت محض و مبرّاى از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است.
اصل ۴۴. وعاء تحقّق صور معقوله، موجودى مبرّا از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است.
اصل ۴۵. هر يك از قوّه خيال و صور خيالى را تجرّد برزخى است.
اصل ۴۶. هر يك از نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، موجودى وراى مادّهاند.
اصل ۴۷. هر فرد انسان را يك شخصيت و هويّت است كه جميع قواى او شئون همان هويّت واحده اوست، و همه آثار وجوديش از آن منبعث مىشود؛ اگرچه مظاهرش متكثّر است.
اصل ۴۸. هر متحرّك در حركت خود به سوى چيزى مىرود كه فاقد آن است تا از حركت واجد آن شود و آن غايت و غرض اوست.
اصل ۴۹. شيئيّت شىء به صورتش است، نه به مادّهاش.
اصل ۵۰. تنويم مغناطيسى و نوم هردو از يك اصل منشعباند، و آن در حقيقت انصراف و تعطيل حواسّ ظاهره از تصرّف و دست در كار بودن به اين نشأه طبيعت است.
اصل ۵۱. نفس ناطقه در همه حال از خويشتن آگاه و مدرك ذات خود و به خود داناست و هيچيك از حواسّ اين چنين نيست.
اصل ۵۲. علم انسانساز است:
جان نباشد جز خبر در آزمونهر كه را افزون خبر جانش فزون؛
تو همان هوشى و باقى هوش پوش.
اصل ۵۳. قوّه متخيله از شئون نفس است و تجرّد برزخى دارد، و در خواب و بيدارى بيدار و آگاه است، و دستگاه عكّاسى و صورتگرى نفس ناطقه است.
اصل ۵۴. نفس ناطقه و مخرج او از قوّه به فعل، عارى از مادّه و احكام آناند؛ يعنى هر دو از عالم غيباند و صرف حياتاند، و حيات همان شعور و آگاهى است.
اصل ۵۵. اشباحى كه در عالم رؤيا مىبينيم مطلقا پديد آمده از انشاء و ايجاد نفس و قائم به اويند، و همه ابدان مثالى برزخىاند.
اصل ۵۶. همه آثار وجودى انسان اطوار ظهورات و تجلّيات نفس است، و قوام بدن به روح و تشخّص و وحدت و ظهور آثارش از اوست.
اصل ۵۷. سعادت اين است كه نفس انسان در كمال وجوديش به جايى برسد كه در قوام خود به مادّه نياز نداشته باشد و در عداد موجودات مفارق از ماده درآيد و بر اين حال دائم و ابد باقى بماند.
اصل ۵۸. روح انسان، خواه در مقام خيال باشد و خواه در مقام عقل، پس از ويرانى بدن تباه نمىشود.
اصل ۵۹. همه مدركات انسان وراى طبيعت است.
اصل ۶۰. هرچه بلا وضع است ممكن نيست در چيزى كه با وضع است، حاصل شود.
اصل ۶۱. صورت علميه مطلقا كلّى وجودى مجرّد و عارى از مادّه است و ظرف تقرّر و تحقّق او با او مسانخ، و علم وجودى نورى قائم به خود است.
اصل ۶۲. اسناد افعال صادره از انسان به بدن و اعضاء و جوارح مادّى وى، به مجاز است و حقيقة به نفس اسناد مىيابند.
اصل ۶۳. آنچه را كه انسان ادراك كرده است، در صقع ذات خود يافته است، و آن معلوم بالذات اوست، و اشياى خارجى كه به نحوى از انحاء به واسطه و اعداد قوى و آلات ادراكى خود با آنها تعلّق و ارتباط يافته كه از اين ارتباط به كسب علم نائل شده است، معلوم بالعرضاند.
اصل ۶۴. مادّه تعلّق علّى بر نفس ناطقه ندارد بلكه معدّ حدوث اوست كه نفس حدوثا جسمانى و بقاء روحانى است.
اصل ۶۵. هر يك از حواسّ واسطه و معدّ نفس براى ربط و تعلّق به خارج اوست، و كار هريك احساس محسوسى مخصوص است و لا غير كه اصلا نمىدانند محسوس خارجى است يا نه و اين حكم كار نفس است.
اصل ۶۶. مرگ فقط قطع علاقه نفس از طبيعت و مادّه بدن است، نه تباهى و زوال نفس.
اصل ۶۷. آنچه صورت شىء را مانع از عقل و عاقل شدن و همچنين معقول بالفعل گرديدن است، مادّهاى است كه شىء مذكور در آن موجود است.
اصل ۶۸. الفاظ براى معانى اعمّ وضع شدهاند و روزنههايى به سوى معانى حقيقى اشيايند نه مبيّن و معرّف واقعى آنها، اعنى؛ معانى را آن چنان كه هستند نمىشود در قالبهاى الفاظ درآورد كه هرمعنى را در عالم خودش حكمى خاصّ و صورتى خاصّ است.
اصل ۶۹. دار آخرت عين حيات است، و موجودى كه ذاتا حىّ است، محال است كه ضدّ خود را بپذيرد؛ يعنى محال است كه موت بر او عارض شود و يا خواب و پينگى بر او دست يابد.
اصل ۷۰. موجودى كه حدوث بر او صادق نيست، موجودى ازلى و ابدى است كه هيچگاه فناء و زوال در او راه ندارد.
اصل ۷۱. جسم آلى جسم زنده است؛ يعنى صاحب نفس است، و نفس مبدأ حسّ و حركت به اراده است، و به تعبير اعمّ كه شامل نفوس ارضيه گردد، نفس كمال
May 11
#مبانی
#مبانیهستیشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای هستی شناسانه
دانشنامه, مبانی
13 دقیقه خواندن
مبنای هستی شناسانه
مبنای هستی شناسانه دانشنامه #عبدالحمیدواسطی
♻️موضوع بحث:
بسته گزارههای « #هستیشناسانه » #حکمت_متعالیه کدامند؟ (#مبانیهستیشناسانهپارادایمشبکهای)
♻️مساله بحث:
هر گونه #حرکتوتغییری در زندگی فردی یا جمعی، وابسته به #قواعدوقوانین حاکم بر هستی است؛ پس هر گونه برنامهریزی در زندگی بشر، باید در #دستگاههستیشناسی صورت پذیرد؛ دستگاه هستیشناسانه #اسلام حاوی چه قواعد و قوانین و معادلاتی است؟ و چه نقشه و تصویری از هستی را ارائه میدهد؟
♻️پیش فرض ها:
فرضیه بحث:
۱. #هستی = شبکه وجودی گسترش یافته از وحدت #بینهایت(خداوند) به کثرت(مخلوقات)، #بهمپیوسته، دارای #مراتبتشکیکی و #حرکت از قوه به فعل و #نظام علتومعلولی
۲. #جهان،دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی #طیفدار و #فازی است.
۳.ساختارها و #قوانینطبیعی، #زیرساختهایمعرفت، ارزش و حرکت موجودات هستند.
♻️تبیین بحث:
فلسفه و حکمت عبارتست از: مجموعه قوانین و معادلات #وجودشناسانه (علمی که از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود بحث میکند.) (انتقال به توضیحات بیشتر)
#مسائلفلسفه در یک تقسیمبندی کلی عبارتند از: (تقسیمبندی شهید مطهری رحمهاللهعلیه براساس گزارش آقای عبودیت با برخی تغییرات)
۱. مسائل مربوط به #اصلوجود و عدم (#بداهت، #اشتراکوجود، #اصالتوجود، #تشکیکوجود، #عدمتمایزدراَعدام)
۲. مسائل مربوط به #اقساموجود (#عینی، #ذهنی، #واجب، #ممکن، #حادث، #قدیم، #ثابت، #متغیر، #واحد،#کثیر، #قوه، #فعل، #جوهر، #عرض)
۳. مسائل مربوط به #قوانینحاکمبروجود (#علیت، #سنخیت، #ضرورتعلّیمعلولی، #تقدموتاخر و #معیتدرمراتبوجود)
۴. مسائل مربوط به #عوالموجود (#طبیعت یا #ناسوت، #مثال یا #ملکوت، #عقل یا #جبروت، #الوهیت یا #لاهوت، #سیرنزولی و #صعودی از لاهوت تا ناسوت)
تصویر دیگری از #مسائلکلیفلسفه را میتوان بهصورت زیر ترسیم کرد:
🔴عنوان کلی:#واقعیت
🔻عنوان جزئی:#وجودواقعیت
مساله:ایا واقعیتی وجود دارد ؟ حقیقت اشیاء چیست ؟ آیا وجود موجودات لایهها و ابعاد و سطوح مختلفی دارد؟
🔻عنوان جزئی: #شناختواقعیت
مساله: می توانم از واقعیت شناخت یقینی داشته باشم ؟ میزان احاطه ما بر واقعیت تا چه اندازه است ؟ چگونه می توانیم ادراکاتمان را از واقعیت افزایش دهیم ؟
🔻عنوان جزئی: #رسیدنبهواقع( #کشفواقع)
#علم ، #ذهن
مساله: علم در هستی چیست ؟ ملاک #صدقوارزشمندی معلومات در چیست ؟ ذهن چیست ؟ مکانیسم #عملکردذهن؟ ارتباط ذهن با #روح چگونه است ؟ ارتباط ذهن با علم چگونه است ؟
🔻عنوان جزئی:#شبکهواقعیت( #هرمهستی )
#اجزاء ، #ارتباطاجزاء
مساله: عالم هستی و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر چگونه است ؟ #عوالمهستی چه می باشد ؟ زاویه نگاه ما به عالم هستی ( اجزاء و ارتباطات آن ) چگونه باید باشد ؟ مراتب عالم هستی چه می باشد ؟
#زاویهنگاهبهعالمهستی
#مراتبعالمهستی
🔴عنوان کلی: #وجود
🔻عنوان جزئی:#انواعوجود
#وجودمحدودونامحدود
#زمان و #مکان و #خروجازانها
مساله:آیا تمام وجودات #محدود هستند یا اینکه وجود #نامحدود نیز داریم ؟ چگونه می توان به #حدوجودی اشیاء پی برد ؟ اگر وجود نامحدود نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ ( اگر سلسله وجودات محدود به یک وجود نامحدود ختم نشود ، چه اتفاقی می افتد ؟ ) #وجودبرتر دارای چه ویژه گی هایی است ؟ اگر وجود #ازلی و #ابدی نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ آیا وجود خالق داریم ؟ چگونه می توان از زمان و مکان خارج شد ؟ آیا نهایت و #اصلوجود اشیاء یک دست و یکپارچه و یک سنخ است ؟
#وجودبرتر
#وجودابدیوازلی
#موجوداتغیرمحسوس
🔴عنوان کلی: #علتومعلول
🔻عنوان جزئی: #تاثیرموجوداتبریکدیگر
مساله: عالم علت دارد یا تصادفی است ؟ آیا موجودات تصادفی و بدون علت بوجود آمده اند ؟ آیا هر موجودی علتی دارد ؟ آیا #سلسلهموجودات به یک علت نهایی که خود معلول علتی نیست ختم می شوند ؟
#شیئبیعلت
#سنخیتعلتومعلول
🔴عنوان کلی:#من
🔻عنوان جزئی:#واقعیتمن #قوایمن
#فعلوانفعالاتمن
مساله:آیا من واقعیت دارم ؟ از کجا آمده ام ؟ هدف از آمدن من چه بوده است ؟
هدف از خلق من:موثره وجودی من چه هستند ؟ اجزاء وجودی من چه هستند ؟ فعل و انفعالات وجودی من در موقع احساس ورزیدن چه مواردی هستند ؟ نحوه حرکت و رشد من چگونه است ؟ علت تغییرات در من چه می باشد ؟ تاثیر دیگر وجودات در من چگونه است
🔴عنوان کلی:#محیط
🔻عنوان جزئی: #چیستیمحيط
مساله: #خلقتعالم چیست ؟ سرانجام عالم چیست ؟ قوانین جاری در عالم چیست ؟
چه موجوداتي در عالم بر زندگي من تاثير دارند؟
هدف از خلقت محيط:
موجودات چگونه بر يكديگر تاثير دارند؟
سرانجام اين هستي چه ميشود؟
🔴عنوان کلی:#خالق
🔻عنوان جزئی:#منشاخلقعالم
ربط خالق و مخلوق ، کیفیت تدبیر عالم ،کیفیت خلق موجودات:
مساله:منشا عالم کیست؟ ربط خالق به مخلوق چگونه است ؟ آیا بین خالق و مخلوق سنخیتی هست ؟ کیفیت تدبیر عالم چگونه است؟ کیفیت خلق موجودات چگونه است؟
🔴عنوانکلی:#سرنوشت
🔻عنوانجزئی:#جبرواختیار #قضاءوقدر
چگونه می توان در زندگی به هدف از خلقت رسید ؟
چگونه می توان زندگی را از احساس پوچی بیرون آورد ؟
چگونه می توان به زندگی معنی بخشید ؟
چگونه می توان از صحت نحوه حرکت در هستی اطمینان حاصل کرد ؟
ایا وجود در #عوالمقبلی باعث اعتقاد به جبر در زندگی می شود ؟
🔻عنوان جزئی:چگونگی وضعیت #قبلازتولد#سرانجامعالم
چگونه می توان هدف از خلق شدن را در زندگی لمس کرد ؟ چگونه می توان زندگی را بر اساس #قضاءالهی تنظیم و هماهنگ کرد ؟ چگونه می توان در برابر #مقدراتالهی (بخصوص #مصائب) برای زندگی از #پوچی در زندگی جلوگیری کرد ؟ چگونه می توان مقدرات الهی را پذیرفت ؟ چگونه می توان بر اساس قضاء و قدر الهی زندگی هدفمند و معنی دار داشت ؟ یک زندگی هدفمند و معنی دار در برابر قضاء و قدر الهی چه عکس العملی نشان می دهد ؟ چگونه می توان به آرامش و اطمینان در زندگی رسید ؟ چگونه می توان با اعتقاد صحیح به قضاء و قدر مشکلات روحی افراد را درمان کرد ؟
فهرست #نظریههایفلسفی در قسمت هستیشناسی (استخراج شده از اصولفلسفه،علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه)
۱.ما واقعيت هستى را به همه اشياء به يك معنى اثبات مىكنيم.
۲.معنى #واقعيت غير ازمفهوم هر يك از موجودات واقعيتدار مىباشد
۳.ما از واقعيتهاىخارجى دو مفهوم مختلف انتزاع مىكنيم #وجود و #ماهيت
۴.#اصالت در خارج از آنِ هستى بوده و #ماهيات پندارى و اعتبارى هستند
۵.#واقعيتهستى بالذات معلوم است
۶.وجود يك #حقيقتتشكيكى است
۷.خواص #ذهنى ماهيات در وجود جارى نيست
۸.خواص #خارجى ماهيات ازآن وجود است ولى در وى به شكل ديگرى در مىآيد
۹.موجود هيچگاه #معدوم نمىشود
۱۰.#تحققعدم در خارج #نسبى است
۱۱.#مطلقهستى قابل #زوال و #انعدام نيست
۱۲.ما در خارج #مهيات زيادى داريم
۱۳.در مهيات نيز تركيب پيدا مىشود
۱۴.تركيب مهيات به واسطه #جنس و #فصل است
۱۵.#اجناس نهايتا به #اجناسعالى منتهى مىشوند
۱۶.اجناس عالى به واسطه #فصولى #نوعيت پيدا مىكنند
۱۷.ماهيت با انضمام #فصلاخير تمام مىشود
۱۸.#جنسبىفصل و #فصلبىجنس نمىشود
۱۹.ماهيت منقسم مىشودبه #جوهر و #عرض و هر دو قسم در خارج موجودند
۲۰.#جوهر چهار نوع كلى دارد
۲۱.#عرض به سه قسم كلى منقسم مىشود
۲۲.دو #صفتعمومى به نام #وحدت و #كثرت در خارج داريم
۲۳.#وحدت و #كثرت منقسم مىشوند به #شخصى و #كلى
۲۴.وحدت و كثرت منقسماندبه #بسيط و #مركب
۲۵.#حقيقتحمل، وحدتى است كه بر كثرت استوار مىباشد
۲۶.يكى از خواص #كثرت #غيريت است
۲۷.هر #فعليتى فعليتهاى ديگر را از خود مىراند
۲۸.#وحدتكثير محال است
۲۹.#غيريت منقسم است به ذاتى #تقابل و #عرضى
۳۰.صفاتى خارجى به نام #تقدم و #تاخر و #معيت داريم
۳۱.هر تقدم و تاخرى،مشتمل بر #ملاكى است
۳۲.هر تقدم و تاخرى،ازجنس خود معيت ندارند
۳۳.هر متاخرى در مرتبه متقدم خود معدوم است
۳۴.#حدوث و #قدم يك نوع تقدم و تاخر مىباشد
۳۵.حدوث و قدم مانندتقدم و تاخر اقسامى دارد كه از آن جمله #حدوثوقدمعلى و #حدوثوقدمزمانى است
۳۶.جهان طبيعت #حادثعلّى است
۳۷.جهان طبيعت #حادثزمانى است
۳۸.ما نسبتى به نام #امكان داريم
۳۹.امكان نيازمند به فعليتى است كه آنرا نگه دارد
۴۰.هر فعليتى فعليت ديگر را از خود مىراند
۴۱.در هر واحد خارجى به جز يك فعليت فعليتهاى ديگر جزء ماده هستند
۴۲.حامل امكان شىء ماده آن است نه صورتش
۴۳.با پيدايش #فعليت #امكان آن از ميان مىرود
۴۴.#مادهجسمانى امكان #صورغيرمتناهى را دارا است
۴۵.ماده به واسطه امكان به دورى و نزديكى متصف مىشود
۴۶.نسبت و رابطه ميان #موجود و #معدوم محال است
۴۷.ميان امكان و فعليت شىء فاصله نيست
۴۸.#حركتمكانى اين است كه نسبت مكانى جسم #تبدل و #سيلان پيدا كند
۴۹.امكان و فعليت وجود وعدم تدريجى در حركت بهم آميخته هستند
۵۰.هر #تغیيرتدريجى ،دريكى از #صفاتجسم،#حركت است
۵۱.جهان #طبيعت مساوى #حركت است
۵۲.حركت مستلزم #تكامل است
۵۳.حركت #بىغايت نمىشود
۵۴.حركت #مطلوببالذات نمىشود
۵۵. #متحرك با حركت خود#تكامل مىپذيرد
۵۶.#قانونعمومىجهانطبيعت #تحول و#تكامل است
۵۷.#جوهر #انواعطبيعيه،#متحرك است
۵۸.#اعراضجوهر نيز به تبع آن متحركند
۵۹.هر#پديدهجوهرى،قطعه حركتى است كه از قطعههاى قبلى و بعدى خود منفصل نيست
۶۰.حركتهاى ديگر محسوس را #حركتدرحركت بايد دانست
۶۱.#غايتحركتجوهرى،#تجردازماده است.
۶۲.وجود #سكون در جهان وجود #نسبى است.
۶۳.حركت به دو معنى است #قطعيه و #توسطيه و هر دو معنى موجودند.
۶۴.#زمان #مقدارحركت مىباشد.
۶۵.به عدد حركات موجوده جهان مىتوان #زمان فرض كرد.
۶۶.#زمان،#ساخته وجود #جهانطبيعت است و پيش از آن و پس از آن محال است تحقق داشته باشد.
۶۷.در ميان#اجزاءزمان يك نوع تقدم و تاخر ثابت است.
۶۸.يكى از اسباب #سنجشسرعت و #بطوء حركت، #زمان است.
۶۹.#زمان از #سنخ خود #اول و #آخر ندارد.
۷۰.#حركت شش چيز لازم دارد.
۷۱.#جهش در #حركت به معنى حقيقى محال است
۷۲.#حركت، تقسيمى نيز ازناحيه #علتفاعلى خود به #حركتنفسانى و#حركتطبيعى و#حركتقسرى دارد
۷۳.هر #حادثهزمانى نيازمند بعلت مىباشد و با تعبير عمومىتر هر #ممكن #محتاج #بعلت است.
۷۴.چنانكه#وجودعلت #علتوجود#معلول است#عدمعلت نيز#علت #عدممعلول است.
۷۵.#وجودمعلول با علت خود رابطهاى دارد كه با هيچ چيز غير او ندارد
۷۶.#علتى كه نسبتش با دو چيز#متساوى بوده باشد نمىتواند يكى از آن دو تا را #تخصيص بوجود دهد و همچنين يكى از آن دو تا نيز نمىتواند با چنين علتى بوجود#اختصاص يابد.
۷۷.#اختيار بمعناى #ايجادگزافى تحقق ندارد.
۷۸.#علت دو قسم است#علتتامه و #علتناقصه
۷۹.#احتياجمعلول #بعلت ازجهت #امكان اوست نه از جهت#حدوث و #سابقهعدم.
۸۰.#عليت و #معلوليت #دورى محال است.
۸۱.وجود #علتتامه ازوجود #معلول خود #قويتر است.
۸۲.#علت بر #معلول خود #متقدم است و#معلول از وى #متاخر.
۸۳.#استقلال و #تماميتوجودى #معلول همان استقلال و تماميتوجودى #علت است.
۸۴.سلسله #علتتامهمعلولى نمىتواند تا #لانهايت برود.
۸۵.دو #علتمستقله، #يكمعلول را نمىشود #ايجاد كنند چنانكه #يكعلت دو #معلولمستقل را
۸۶.#علت به چهار قسم منقسم مىشود#علتفاعلى#علتغائى#علتمادى #علتصورى
۸۷.هيچ #معلولى بى #علتفاعلى نخواهد بود
۸۸.هر #معلولمادى #علتمادى مىخواهد
۸۹.ماده ديگرى #بسيطتر از#مادهجسمانى بايد اثبات كرد
۹۰.هر #معلولمادى#علتصورى مىخواهد
۹۱.هيچ #معلولى بى #علتغائى نخواهد بود
۹۲.#اتفاق و #بخت وجودندارد
۹۳.در ميان #واقعيتهاىخارجى نسبتى بنام #نسبتضرورت داريم كه در مقابل نسبت ديگرى بنام #نسبتامكان واقع است.
۹۴.هر#پديدهخارجى تا#ضرورت پيدا نكند #موجود نخواهد شد
۹۵.هر#موجودخارجى #درحالوجود #متصف به#ضرورت مىباشد
۹۶.#ضرورتوجود هر #معلول از ضرورتوجود #علتش #ترشح مىكند
۹۷.هر#ضرورتبالغير يعنى بواسطه علت منتهى به #ضرورتبالذات مىباشد يعنى #ضرورت بر دو قسم است #بالذات و#بالغير
۹۸.هر سلسله از #ضرورتهاىمترتبه،بالاخره #متناهى است
۹۹.ضرورت ديگرى بنام #ضرورتبالقياس داريم كه از #نسبتدادن #معلول #بعلت پيدا مىشود و در امكان نيزامكانى بنام #امكانبالقياس داريم
۱۰۰.بحث از#خداىجهان #فطرى #انسان است
۱۰۱.#جهانآفرينش #آفريدگارى دارد
۱۰۲.#خدا يكى است
۱۰۳.#خداىهستى،همه #كمالاتهستى را دارد
۱۰۴.صفاتى كه با #تحليل #بسوى#وجود بر مىگردند براى #خدا #ثابتاند
۱۰۵.صفاتى كه به #عدمتحليل مىشوند از #خدا#منفى هستند
۱۰۶.#صفاتثبوتى #عينذات ند
۱۰۷.نوعى ديگر از #صفات هستند كه از #ذات خارج هستند و آنها #صفاتنسبيه مىباشند
۱۰۸.#آفرينش #جهان از #خدا است
۱۰۹.هر#موجودممكن اگر چه #متغير نبوده باشد نيازمند #بعلتوجود مىباشد
۱۱۰.براى#جهانهستى #علتوجودى بيرون از خودش هست
۱۱۱.#جهانآفرينش #مركب است از سه مرتبه #ماده #مثال #عقل كه به ترتيب روي هم چيده شدهاند
۱۱۲.پديدههاى هر يك از اين سه مرتبه #معلول هم #سنخ خود مىباشند
۱۱۳.مجموعه هر يك از اين مراتب #معلول #مافوق خود مىباشند
۱۱۴.مجموعه همه اين مراتب #معلولخدا و نسبت #عللجزء به وى نسبت #وسائط مىباشد
۱۱۵.#فعليت #نظامآفرينش و #فعليت هر جزء وى به روى #قضا استوار است و #شر به قضا، منسوب نيست
۱۱۶.#حوادث جهان ارتباط به#قدر نيز دارند و آن #اندازهدهنده حوادث است
۱۱۷.#عالم #پايانى دارد
۱۱۸.#جهانآفرينش #مركب از سه مرتبه است كه به ترتيب از بالا به پائين روى هم چيده شده #جهانعقل #جهانمثال #جهانماده
۱۱۹.پديدههاى هر يك ازاين #سهجهان معلول عللى هستند كه از #سنخ خودشان مىباشند #حادثمادى معلول #عللماديه و#موجودمثالى معلول موجود مثالى و#موجودعقلى معلول موجودى از سنخ خود
۱۲۰.#مجموعهرعالمى معلول #مافوق خودش مىباشد
۱۲۱.#مجموعجهانآفرينش معلول #خداىآفريدگار بوده و نسبت هر #علتجزء به وى نسبت دست را دارد به نويسنده نامه و نسبت زبان را دارد به گوينده سخن
۱۲۲.#عالم را به سه قسمت مىتوان تقسيم كرده و طبقهبندى نمود۱ #وجودمادى ۲#وجودمثالى ۳#وجودعقلى والبته وجود مادى كه #مساوق با #حركت بوده و #امكان و #فعليت در وى آغشته بهم مىباشدپستتر از #وجودمجرد مىباشد كه #ثبات داشته و فعليت
۱۲۳.جهان آفرينش هر چه باشد و هر سر نوشتى در ذات و صفات و افعال خود داشته باشد يك واحد است زيرا از يك واحد است
۱۲۴.#خداىهستى همه #كمالاتهستى را دارد
۱۲۵.#اجزاءجهان با همديگر#ارتباطوجودى دارند و اين ارتباط و بهم بستگى نه تنها در ميان يك دسته ويژهاى ازاجزاء جهان مىباشد بلكه تا هر جا باريكبين شده و پيش رفته و به بررسى پردازيم رشته ارتباط نامبرده را تابيدهتر و محكمتر مىيابيم
۱۲۶.اين ارتباط #ارتباطوهمى و #پندارى نيست بلكه ارتباطى است #واقعى و#مستقل از ذهن ما و در اثر آن جهان با اجزاء خود #يكواحدخارجى است
۱۲۷.اين واحد خارجى دروجود خود متغير و متحول مىباشد يعنى پس از نيستى هستى مىپذيرد زيرا از هر راهى به محاسبه #حوادثجهان بپردازيم سر انجام به#حركتعمومى #حركتوضعى و#حرکتمكانى و يا #حركتجوهرى خواهيم رسيد
۱۲۸.جهان و اجزاء جهان در#استقلالوجودى خود و واقعيتدار بودن خود تكيه به يك واقعيتى دارند كه #عينواقعيت و بخودى خود واقعيت است
۱۲۹.#واقعيتهستى كه در#ثبوت وى هيچ شك نداريم هرگز نفى نمىپذيرد و #نابودى برنمى دارد بعبارت ديگر #واقعيتهستى بى هيچ قيد و شرط واقعيت هستى است و با هيچ قيد و شرطى #لاواقعيت نمىشود
تصویری از شبکه هستی براساس مفروضات فوق:
✳️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#عالمهستی، دارای #ساختاربهمپیوسته از پیشتعیین شده و #قوانینفوقانی است و البته ساختاری #قابلانعطاف که مرز دارد و نظام #علتومعلولی بر آن حاکم است.
هر #تغییری، تحت #قوانینحرکت صورت میپذیرد، لذا تمام تغییرات و حرکتهای انسان، تابع قوانینی فوقانی است و #انساناراده #بیحدومرز ندارد.
هر تفسیری از #واقعیت قابل پذیرش نیست در عین اینکه واقعیت #چندبُعدی و #چندلایه است و ممکن است تفسیر و ادراک انسان از یک پدیده مربوط به #بُعدی از آن باشد.
#نهایتکمال انسان حرکت برای خروج از #محدودیتادراکی و #ارادهای و #اتصالوجودی به #نامحدود است.
تاثیر پدیدهها بر یکدیگر، تاثیر #جزءبرجزء نیست بلکه تاثیر #کلبراجزاء و #بالعکس است که #برآيندی است.(انتقال به بحث «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ، نظریه وحدت وجود و نظریه تجلی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی ، ، فلسفه ، حکمت متعالیه ، پارادایم شبکهای، علوم انسانی اسلامی ، علم دینی ، الگوی پیشرفت
[۱] مقالات فلسفي، شهيد مطهري، ج۳ ص۲۱
برچسب #ارتباط #الگوی پیشرفت #پارادایم شبکهای #حکمت متعالیه #دینشناسی #شبکه هستی #عالم #علم دینی #علوم انسانی اسلامی #فلسفه #هستی #هستیشناسی
دانشنامه, مبانی
#مبانی
#مبانیعلمشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای علم شناسانه
دانشنامه, مبانی
مبنای علم شناسانه
3 دقیقه خواندن
114
مبنای علم شناسانه
مبنای علم شناسانه دانشنامه #عبدالحمیدواسطی
♻️موضوع بحث:
« مبانی علمشناسانه» در پارادایم شبکهای
♻️مساله بحث:
یک #دستگاهعلمی موجّه و کارآمد چگونه بهوجود میآید؟
♻️پیش فرض ها:
🔻فرضیه بحث:
◀️۱.#علم= تک گزاره یا مجموعه گزارههاییکه #توصیف یا #تبیین موجّة از واقعیت را ارائه میکنند.
◀️۲.#علومتجربی= #توصیف و #تبیین پدیدههای محسوس برای دستیابی به قدرت #کنترل آنها
◀️۳.#علومانسانی= #توصیف و #تبیین ابعادمختلف #رفتارانسانی برای دست یابی به #پیشبینی و #کنترل آنها
◀️۴.#علمدینی= گزارش روشمند و نظاممنداز #توصیف و #تبیین #دین نسبت به پدیدههای #هستی و #انسانی
◀️۵.#علومانسانی، #عینی و #ناظر به واقع هستند.
◀️۶.#قواعدنظریهپردازی در کلیه #رشتههایعلمی دارای #مبانی و #روش #زیرساختی مشترک است.
♻️تبیین بحث:
در تعریف «#علم» تعابیر زیر ارائه شده است:
(از #کتاب #درآمدیبرفلسفهعلم، #رضاحبیبی، ص۳۳)
#اعتقادیقینی – مجموعهای از قضایای تنظیم شده حول محور واحد – قضایای کلی در مورد یک موضوع – قضایای کلی حاصل از کاوش تجربی.
✳️#تعریفمختار بدینگونه پیشنهاد میگردد:
مجموعه قضایای کلی مبتنی بر اصول موضوعه مشخص که با روش مشخص میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند و قضیه جدیدی را تولید کنند. (#دستگاهعلمی)
در #کتاب ارزشمند «#پارادایماجتهاددانشدینی» در مورد #مبانیعام دانش چنین آمده است: (ص۵۳ و ۹۱)
#دانش، ممکن است یعنی سفسطه و شکِّ فراگیر درست نیست.
دانش با در نظر داشتن همه محدودیتها، در صورت کامیابی در #اکتشاف واقع، مطلق است و #نسبیتگرایی عام را برنمیتابد.
#معرفت عبارتست از #باورصادقموجّه.
#آدمی #موجودیمحدود و #خطاپذیر است و #دانشاکتسابی او به تدریج حاصل میشود.
#آدمیان دارای روشهای عام و مشترک برای #تحصیلمعرفت هستند.
تمامی موارد فوق مبتنی بر دیدگاه #معرفتشناسانه «#مبناگرا» است که #سنگبنای #معرفتبشری را «#بدیهیات» میداند یعنی معرفتهای عام مشترک بشری که مستقل از #متغیرهای #زمانی و #مکانی و #شخصی هستند.
مراد از «#دستگاهعلمی» بهمعنی یک «#دانش» که دارای #مبانی، #مسائل و #قواعد است = #مجموعهگزارههایی که درباره یک موضوع به #توصیف، #تعریف، #تفسیر، #تحلیل و #تبیین میپردازند و براساس مبانی و قواعد آن میتوان گزارههای علمی جدید تولید کرد. (انتقال به بحث #نظریهپردازیوتولیدعلم)
هدف از #تحقیقاتعلمی، #کشفموجّهواقعیت است بهطوری که بتوان براساس آن #پیشبینی و #کنترل ایجاد کرد.
و از آنجایی که هم #پدیدههایطبیعی و هم #پدیدههایانسانی فردی و اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای از #پیشتعیینشده #خلقت هستند لذا چه در #تحقیقاتتجربی و چه در #تحقیقاتدرعلومانسانی، هدف، دستیابی به #واقعیتثابت و #قابلتعمیم است.
♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#تولیدعلم براساس روش #تجربه و #برهان و #شهود انجامپذیر است. (منابع معتبر #معرفت و روش #اثبات گزارههای علمی)
به دلیل #چندبُعدی، #چندزاویهای و #چندلایهای بودن #واقعیتها، #تحقیقاتعلمی، برای رسیدن به #حداکثرکشف از پدیدهها، باید به سمت روشهای #کلگرایانه و #سیستمی حرکت کنند.
در #پارادایماجتهاددینی، #تحقیقعلمی به منظور #کشفواقع و رسیدن به #باورهایصادقموجه براساس #منابع و #متون #دینی انجام میشود؛ #رویکرداجتهادی، #رویکرداکتشافی است و در پی #کشفواقعیمرادجدیمتکلم است. (از #کتاب #پارادایماجتهاددینی، ص۱۱۰)
#علمدینی، #متنمحور است و براساس #روشبرهانی شدهٔ «#اصولفقه» قابل دستیابی است و با تعبیر «#گزارهعلمیدینی» قابل ارائه است و معنی آن این است که:
براساس #روشمعتبر، #کشف شد که #نظرخداوند در مورد موضوع X چیست؟ چه #توصیفی از آن ارائه کرده است و چه #توصیهای در مورد آن بهکار برده است.
✳️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
پارادایم شبکهای ، علمشناسی ، فلسفه علم ، نظریات علمی ، دستگاه علمی ، رشته علمی ، موجه سازی
برچسب #پارادایم شبکهای #دانش #دستگاه علمی #رشته علمی #علم #علمشناسی #فلسفه علم #معرفت #موجهسازی #نظریات علمی
دانشنامه, مبانی
#مبانی
#مبانیمعرفتشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای معرفت شناسانه
دانشنامه, مبانی
16 دقیقه خواندن
171
♻️موضوع بحث:
بسته « #معرفتشناسی »مبتنی بر #هستیشناسی #حکمتمتعالیه، حاوی چه گزارههایی است؟ (مبانی #معرفتشناسانهپاردایمشبکهای) (اسلاید بحث)
♻️مساله بحث:
#باورهای صادق مُوجَّه چگونه بهدست میآیند و چگونه میتوان باورهای صحیح را از توهمات تفکیک کرد؟
♻️پیش فرض ها:
🔻فرضیه بحث:
کلیه #مسائلمعرفتشناسی پاسخگوی ده مساله هستند:
◀️۱.#معرفت چیست؟
◀️۲.#سنگبنایمعرفت چیست؟
◀️۳.#منابعمعرفت کدامند؟
◀️۴.#صدق چیست؟
◀️۵.#مفاهیم چگونه #کثرت و #طبقهبندی پیدامیکنند؟
◀️۶.#قضایا چگونه تولید میشوند؟
◀️۷.ملاک #صدق و #اعتبار در #قضایا چیست؟
◀️۸.عوامل #زمینهسازمعرفت کدامند؟
◀️۹.#معرفت، #ضرورتاً #نسبی است یا #معرفتِقطعی #ممکن است؟
◀️۱۰.#صعود و #نزول معرفتی چگونه حاصل میشود؟
✳️بررسی این مسائل با دیدگاه #فلاسفه و #معرفتشناسان #مسلمان به نتایج زیر میرسد:
◀️۱.#واقعیتی #خارجازذهن ما وجود دارد (#ناوابسته به #ذهن و #اراده ما).
◀️۲.دستیابی به این #واقعیت #ممکن است.
◀️۳.#حقیقت=#ادراکمطابقباواقع
◀️۴.#صدق= #مطابقتباواقع
◀️۵.هر کسی مجموعهای از#ادراکاتیقینی را دارد (#بدیهیات #منطق و #فلسفه)
◀️۶.#علمحضوری #سنگبنای #ادراکاتانسان است.
◀️۷.با استفاده از #ابزاربدیهیِ #شکلاولمنطق و #استدلالهایمباشر (#عکس، #عکسنقیض)، میتوان #ادراکاتیقینی دیگری را تولید کرد. (#گسترشپذیری #ادراکاتیقینی)
◀️۸.#معرفت = #ادراکاتصادقموجّه
◀️۹.#دستیابییقینی به واقعیت، ممکن و معقول است=#عقلانیتمعرفت= #رئالیسم (در برابر#ایدهآلیسم بهمعنی #ذهنگرایی)
بنابراین:⬇️
◀️۱۰.#واقعگرایی ممکن است
◀️۱۱.#ذهنگرایی یا #سوبجکتیویسم #ضروری نیست.
◀️۱۲.پس #پارادایمتفسیری تنها راه ممکن #کشفواقع نیست.
◀️۱۳.#چهارچوبهایذهنی (#پارادایمها یا هر گونه #پیشفرض و#پیشداوری) #سرنوشتساز نیستندو میتوان در همه آنها #حقیقتثابتی را کشف کرد.
◀️۱۴.#واقعیت #ثابت است و #ادراک ما از واقعیت قابل #تغییر است.
◀️۱۵.در #علمحضوری نیز #معرفت بالوجه ممکن است. (ضروری نیست که #تمامالمعلومعندالعالم #منکشف شود)
◀️۱۶.#منابعمعرفتبشری منحصر در #تجربه نیست.
◀️۱۷.#عقل و #شهود و #نقل هم کشف از واقع دارند.
◀️۱۸.#ساختار و #قوانینطبیعت و #فطرت، از #منابعکشفواقع هستند.
◀️۱۹.#ادراکحسی فقط #عوارض #پدیدههایمادی را درک میکند.
#عقل = #ابزارمعرفتیکشفواقعیت با استفاده از #تحلیلهایمفهومییقینی
◀️۲۰.مهمترین #منبعمعرفتی انسان #عقل است و دلیل موجه بودنِ آن، #ابتناءبربدیهیات یا #مایصلالیالبدیهی است. (ابتناء بر #قضایایپیشینی)
◀️۲۱.روند #تولیدمعرفت و #ایجادکثرتدرادراکات، باپیگیری روند #تولیدمفاهیم و #پیدایشکثرتدرمفاهیم، کشف میشود.
◀️۲۲.مفاهیم به مواردی مانند «#حقیقی» ، «#اعتباری» ،«#جزیی» ، «#کلی» ، «#معقولاتاولی» ،«#معقولاتثانیه» ، «#معقولاتفلسفی» ، «#معقولاتمنطقی» تقسیم میشوند.
◀️۲۳.ابزار ایجاد #معرفتهایترکیبی، #تفکر است (فرآیندتولید #تعریفها و فرآیند تولید #حجتها)
۲۴.#مفاهیماعتباری و #ارزشی میتوانند دارای منشاء انتزاع حقیقی باشند و تابعی از آن منشاء باشند.
◀️۲۵.#معیارصدقِ قضایای بدیهی، یا بهدلیل ذاتی بودن محمول برای موضوع است یا بهدلیل ارجاع آن بدیهی به علم حضوری.
◀️۲۶.پدیدهها دارای ابعاد و سطوح و لایهها و مراتبی هستند پس معرفت نیز میتواند درعین اینکه هستهٔ ثابت دارد دارای مراتب و ابعادباشد.
◀️۲۷.به دلیل ذومراتب و ذواضلاع بودن پدیدهها، #رئالیسمخام (یکسان و #یکنواختانگاری دریافت اولیه از هر پدیده) غلط است و #رئالیسمشبکهای(بررسی پدیده در شبکه هستی ازابعاد مختلف) بیشترین کشف از واقعیت را دارا میباشد.
◀️۲۸.به دلیل #رئالیسمشبکهای، پارادایمهای #اثباتگرایی و #تفسیری و #انتقادی نمیتوانندبهتنهایی کاشف از واقع باشند بلکه #پارادایمشبکهای لازم است. (بررسی پدیده و #کشفمختصات آن در شبکه هستی)
◀️۲۹.پدیدهها از حیث وجودی محدودند لذا قرائتهای مختلف از یک پدیده بیپایان نیست وصدق و کذببردار است.
◀️۳۰.#استقراء وقتی به حد خاصی در پدیده برسد، مفید قطع #روانشناختی است، لذا در کسب معرفت قابل استفاده است.
◀️۳۱.#گزارههایوحیانی و #نقلی، مانند #گزارههایعلمی و #فلسفی معنادار هستند و زبان آنها زبان توصیف و کشف واقع است.
◀️۳۲.معیار #ادراکصادق در علوم انسانی اسلامی، عبارتست از: #مبناگرایی مبتنی بر بدیهیات + روش بدیهی تولید معرفتها + هماهنگی با اهداف و #مقاصدشریعت + هماهنگی با #گزارههایدینی
♻️تبیین بحث:
(براساس درسهای حجتالاسلام #حسینزاده در موسسه مطالعات راهبردی)
بحث در حوزه #معرفتشناسي بر اساس #ديدگاههاياسلامي، بايد حول سه محور اساسي صورت پذيرد:
◀️#معرفتشناسيعام يا #مطلق،
◀️#معرفتشناسيمقيد يا#ديني
◀️و نهايتا، #اصولگفتمان و #احتجاجعقلايي[۱]
#گونههايمعرفتشناسي:[۲]
معرفتشناسي رابهطور کلي، ميتوان به دو دسته معرفتشناسي مطلق و مقيد تقسيم نمود و بحث ازهردو گونه آن، در اين مقام ضرورت دارد. نوع #مطلقمعرفتشناسي،گونهاي است که به يک حوزه خاص از معرفت بشري محدود نبوده و به قواعد و اصول معرفتشناختي هريک از معرفتهاي بشري ميپردازد. در مقابل آن، #معرفتشناسيمقيد است که ناظر به حوزههاي خاصي ازمعارف بشري بوده و گزارههاي آن حوزه خاص را مورد توجه قرار ميدهد.مانند #معرفتشناسيديني که ناظر به حوزه گزارههاي ديني است و يا مانند معرفتشناسي گزارههاي تجربي که بخش وسيعي از #فلسفهعلم را پوشش ميدهند و يا #فلسفهاخلاق که عمده مباحث آن، به معرفتشناسي گزارههاي اخلاقي اختصاص دارد. البته ما از ميان اين انواع معرفتشناسي،بايد به نوع مطلق و از ميان انواع مقيد آن، به #معرفتشناسيديني توجه نماييم
✳️#مبانيمعرفتشناختي علوم انساني در #انديشهاسلامي:
⏪اصل اول:#عقلانيتمعرفت
اولين اصلي که در حوزه معرفتشناسي مطلق بايد مبنا قرار گيرد، اصل «عقلانيت معرفت»[۳] است.کلمه #عقلانيت، واژهاي است که برداشتهاي گوناگوني از آن شده و مراد اين است که #معرفت #پديدهايعقلاني و غيرقابل انکار بوده و چنين انکاري، امري نامعقول و غيرعقلاني است.البته تبيين نامعقولبودن اين امر، نياز به تبيين #رويکردهايمعرفتشناسي درقالب مقدمهاي براي اين بحث دارد
درحوزه معرفتشناسيهاي موجود، دستکم سه رويکرد را ميتوان مشاهده نمود؛[۴]
◀️#رويکردقدما که از يونان باستان آغاز ميشود
◀️#رويکردمدرن
◀️#رويکردمعاصر
قدما در رويکردخود به #تعريفصدق و #حقيقت، معتقد بودند که #حقيقت، معرفتي يقيني و قضيهاي مطابق باواقع است. بايد توجه داشت که اين تعريف براي حقيقت (گزاره مطابق باواقع)، يکي ازپايههاي اساسي معرفتشناسي ما را تشکيل ميدهد؛ امري که محل گفتگوي بسياري درمعرفتشناسيها قرار گرفته و خصوصا در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي،برخيها که نتوانستند تصوری مناسب براي آن پيدا نمايند، صورت مساله را پاک نموده و آنرا انکار کردند
⏪اصل دوم:#امکاندستيابيبهحقيقت
⏪اصل سوم: هرکس مجموعهاي از #معرفتهاييقيني دارد
سومين اصل اين است که علی رغم امکان دستيابي به معرفت، هر شخصي، مجموعهاي از #معرفتهاييقيني دارد که شامل #بديهياتمنطق، #بديهياتفلسفه و #گزارههايوجداني ميشود. بهعنوان مثال، مفهوم انسان، مفهومي کلي است و مفهوم رضا، مفهومي جزئي که اينها مسايلي بديهي هستند. يا شکل اول در منطق و برخي ديگر از مباحث های علم که بديهي هستند. ويا مانند #اصلعليت، #تناقض و #اصلهوهويت، و يا اين گزاره که «واقعيتي وجود دارد»که همه اينها بديهي هستند
اين ديدگاه (اصل سوم) از #عصرسقراط تاکنون در ميان متفکران وجود دارد و لذا ما نام قدما را بر آن گذاشتهايم. البته بايد توجه داشت که انديشمندان اسلامي نيز در اين رويکرد تاثيرات بسزايي را داشتهاند که ميتوان از ميان آنها، به آموزه علم حضوري اشاره نمود[۵]
نتيجهاي که ازاين رويکرد قدما گرفته ميشود، اين است که #معرفت ، #پديدهايمعقول است و قابليت انکار از سوي انسان را ندارد و ادعاي #شکاکيت يا #نسبيتگراييمطلق، نامعقول است.زيرا تحقق معرفت يقيني، في الجمله غيرقابل انکار بوده و کسي نميتواند آنهارا انکار نمايد. بايد توجه نمود که اصل #اجتماعنقيضين و ساير بديهيات،#سرمايههايمعرفتي بشريت ميباشند و زندگي بدون آنها امکانپذير نيست و در نتيجه،انکار مطلق معرفت نيز معقول نيست.
درمقابل اين رويکرد، #رويکردمدرن وجود دارد که از #عصردکارت[۶] آغازشده و در خلال آن، #شک در همه چيز و حتي معرفت ما به خودمان، پذيرفته ميشود. البته #دکارت معرفت به خود را ميپذيرد؛ اما #شکدرهمهچيز را ابتدا پذيرفته و همين موضوع، نقطه اشتباه او ميباشد. #ابنسينا مطلب زيبايي را در اين زمينه بيان مينمايد:اگرکسي من را انکار نمايد، از هيچ راهي نميتواند آنرا اثبات نمايد و بايد در#شکاکيتمطلق بماند. زيرا فردي اگر بخواهد فعلي از افعال انسان را اثبات نمايد و از راه آن من را اثبات نمايد، بايد تصميم و فاعلي وجود داشته باشد، حال اين فعل را ميخواهيدمطلق بگيريد يا مضاف به من، اگر مطلق باشد نتيجهاش فاعل «ما» ميباشد و «من» ثابت نميشود و اگر آنرا مضاف بر من ببينيد، پس من را پيش فرض دانستهايد و باز هم نميتواندمن را اثبات نمايد. که اين اصل در همان مقاله بيان شده و نقش علم حضوري در آن نيز،آورده شده است. و #شيخاشراق نيز گسترشهاي زيادي در اين زمينه به وجود آورد.
معتقدين به اين دو گروه، در عصر حاضر بسيار اندکاند و کسي را نميتوان يافت که اصل دوم رانپذيردو لذا اصول بعدي، خصوصا اصل سوم، از اهميت بيشتري در مباحث معرفتشناسي برخوردارند. [۷]
#رويکردمعاصر نيز که بسيار گسترده مورد توجه قرار گرفته، به رويکرد #فيلسوفانتحليلي اطلاق ميشودکه روش خاصي در معرفتشناسي دارند و تبيين آنها در فصل اول #کتاب «#پژوهشيتطبيقيدرمعرفتشناسيمعاصر»، آمده است.
⏪اصلچهارم#گسترشپذيريمعرفتهاييقيني
⏪اصل پنجم: لزوم تعهد به حقيقت و رهايي ازگرايشها
⏪اصل ششم: #ثباتحقيقت و #دگرگونيمعلوم
⏪ اصل هفتم: بطلان #سوبژکتيويسم (#ذهنگرایی)
براي کلمه «#سوژه»، ترجمههاي مختلفي در فارسي مانند: فاعل، موضوع وانفسي ارايه شده و حتی برخی از واژه فرانسوی سوژه به معنی موضوع برای آن استفاده مینمایند در مقابل #سوبژه، #اوبژه قرار دارد که به معني #عين و#آفاق ترجمه شده است.#subjectivismعبارت است از اعتقاد به اين که #تجربهذهني، اساس همه معيارها و قوانين است. هر شخص از ذهنيت خاص خويش برخوردار است و ذهنيت هر شخص بر اساس #علايق و#سلايقفردي متمايز از ذهنيت اشخاص ديگر است. در اين تلقي، احکام و گزارهها نهايتاً به #رهيافتها،علايق و سلايق ذهني فرد باز ميگردد.#سوبژکتيويسم در مقابل #عينيتگرايي(#ابژکتيويسم) و #واقعگرايي قرار ميگيرد
آشنایی با #سوبژکتیویسم(#نسبیتگراییپنهان)این مفهوم که در معرفتشناسي و #فلسفهغرب راه پيدا کرده،متاسفانه به اندازه بايسته، مورد توجه قرار نگرفته در حالي که يکي از کليديترين مسايل و مباحث مطرح در معرفتشناسي بوده و عمده انحرافاتي که امروزه در #مکاتبسياسياجتماعي وجود دارد، از همين امر ناشي شده است نقطه شروع اين حرکت،#کانت[۱] بود که به اعتراف خودش، #تفسيرجديدي از حقيقت ارايه نموده و #انقلابيکوپرنيکي در معرفتشناسي به راه انداخت. وي اصل اول بحث ما، يعني حقيقت را تغيير داد و آنرا عبارت از #مطابقتعين با #صورتذهني دانست. به اعتقاد #کانت، معناي حقيقت بايد #وارونه و انساني شود. البته برخي اين ديدگاه را به #دکارت هم نسبت دادهاند که اونيز طبق نظر برخي از شارحان، اولين به وجود آورنده این انحراف در معناي حقيقت بود.البته اين امر خيلي اهميت ندارد و آنچه مورد اهميت است، اين است که بسياري از#فلسفههايغربي، امروزه گرفتار اين #نسبيتگراييپنهان هستند.
#کییرکگور [۲] نيز #ضدعقل است و براي توجيه معرفتشناسي ديني خود، به همين امر متمسک شده است.#ويتگنشتاين[۳] نيز که در فلسفه امروزه غرب و #فيلسوفانغربي، تاثير بسيار زيادي گذاشته، همينگونه است.
بايد دقت شود که حتي واژههايي مثل #پارادايم (به معناي#ساختار و نه به معناي #الگو) نيز، ناشي از بهکارگيري #نظريهويتگنشتايناول، درحوزه فلسفه علم است. او معتقد بود که علم بهدنبال #کشفساختارهایذهنی است نه مطابقت با واقع؛ و نسل بعداز او، تمام علوم را اينگونه دانستهاند و نهايتا منجر به #ديدگاهپارادايمها شد(انتقال به فایل درس)
♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#بررسیتطبیقی #مبانیمعرفتشناسانه #علومانسانیمدرن و #علومانسانیاسلامی در یک نگاه:
ردیف(1,2,3,4,5,6,7,8,9)
مبنای معرفت شناسانۀ موجود در علوم انسانیِ رایج(⏮)
مبنای معرفت شناسانۀ مبتنی بر نگرش اسلام(✅)
دلیل تغییر دادن مبنای موجود(🔷)
منبع(🔶)
1)⏮#امکانمعرفت =#شکاکیتعام
✅اثبات اصل واقعیت (#رئالیسم)
🔹وجدان واقعیت
🔸اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله دوم؛ و درآمدی بر معرفتشناسی، ص۶۷
2)⏮#تعریفمعرفت=#باورصادقموجّه
✅#معرفت=#مطلقادراکوآگاهی
تقسیم معرفت به:
#یقینبالمعنیالاخص
#یقینبالمعنیالخاص
#یقینبالمعنیالاعم
#اعتقادراجح
🔹۱. معرِّف باید از معرَّف اعرف باشد
۲. تعریف دوری است (معنای باور)
۳. باور دخالتی در معرفت ندارد
۴. تردید بین صدق ثبوتی و اثباتی
۵. ابهام قید موجه
🔸پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، فصل دوم و سوم
3)⏮#حقیتصدق:
#عملگرایان: سودمندی و کارآیی و رضایتبخشی در مقام عمل
#انسجامگرایان: هماهنگی گزاره با دیگر گزارهها
#کاهشگرایان: صدق مفهومی غیرواقعی است
✅#صدقمطابقتگزارهباواقع است
🔹نظریه مطابقت هیچ محذوری ندارد. شبهات مخالفین جواب داده شده است.
#عملگرائی مستلزم #نسبیتگرائی،#تسلسل، مصادره به مطلوب و#خودشکن است.
#انسجامگرائی ابهام دارد و مستلزم #تسلسل و حقیقت بودن #افسانهها است.
در دیدگاه #کاهشگرائی بین #مباحثزبانی و #فلسفی خلط شده است.
🔸همان، فصل چهارم
4)⏮#معیارصدق (#موجّهسازی):
#تجربهگرائی و #عقلانیتنسبی
#اثباتگرایان: با #تجربةحسی قابل اثبات باشد (تحقیقپذیر باشد)
دادههای حسی و قضایای تحلیلی، پایه و بدیهیاند.
#انسجامگرایان: سازواری و انسجام با شبکهای از گزارهها و باورها
همهٔ باورها موجهاند.
باورهای پایه و بدیهی وجود ندارد.
✅#مبناگرائی #عقلگرایانه
#معیارصدق #گزارههاینظری صحت ارجاع آنها به #بدیهیات است.
#معیارصدق #بدیهیات ارجاع آنها به #علومحضوری است.
🔹دیدگاه #پوزیتیویستها خود متناقض است. (خود این معیار با حس درک نمیشود)
#حسیات بدیهی و خطاناپذیر نیستند (معیار صدق آنها بازگشت آنها به #حکمعقل، به همراه آزمایش و تکرار است.
دیدگاه #انسجامگرایان موارد نقض بسیاری دارد مانند افسانهها و نظریههای باطلی که با معارف عصر خود سازگارند.
معنای#انسجام مبهم است.
🔸همان، فصل ۶ و ۷ و ۸ و ۹؛ و درآمدی بر معرفتشناسی، ص۶۷ و ۶۸؛ و گامی به سوی علم دینی،ص۳۲
5)⏮#هدفمعرفت در علوم تجربی انسانی:
#واقعگرائی: #شناختواقعیتها
#ابزارانگاری: یافتن #ابزارهای مناسب برای برآوردن #نیازها
✅هدف اولیه: #شناختواقعیت
هدف ثانوی: تسلط و #اصلاحفرد و جامعه و #حلّمشکلات زندگی و تقویت #نگرشتوحیدی
🔹بر اساس #رئالیسم، شناخت واقعیت به هدف #اصلاحعمل صورت میگیرد.
🔸گامی به سوی علم دینی،ص۶۷
6)⏮#انواعشناخت:
#توصیف، #تبیین و #پیشبینی
✅توصیف و تبیین و پیشبینی در سطح تجربی وجود دارد (#علّی،#تفسیری و #کارکردی)
در سطح #فراتجربی هم تبیین علّی وجود دارد لذا پیشبینی و کنترل قابل تصور است.
🔹جنبههای منطقی و فلسفی #انواعشناخت در علوم انسانی اسلامی، نشاندهنده وجود روابط علّی معلولی میان مفاهیم و پدیدههای #غیرتجربی است.
🔸گامی به سوی علم دینی،ص۶۹ و ص۱۵۳
7)⏮#اصلعینیتدرشناخت:
#مطابقتباواقع، #بیطرفیارزشی و #آزمونپذیریهمگانی
✅مطابقت با واقع در تمام موارد.
#بیطرفیارزشی و #آزمونپذیریهمگانی در #سطحتجربی
🔹#بیطرفیارزشی اگر امکان داشته باشد در سطح تجربی باید رعایت شود، ولی برای #توصیفوضعموجود و ارائة راهکار، از ارزشها میتوان استفاده نمود.
لزوم آزمونپذیری همگانی در تمام علوم محل تردید است
🔸گامی به سوی علم دینی،ص۷۸ و ص۱۵۷ و ۱۵۸
8)⏮#روشدستیابیبهمعرفت:
#اثباتگرائی:#تجربی
#تفسیری: #هرمنوتیکی و #تفسیری
#انتقادی: #پدیدارشناسی + #تحلیلعقلی
✅#روشترکیبی
🔹از تمام #روشهایعام و مشترک میتوان برای #تحصیلمعرفت استفاده نمود.
🔸پارادایم اجتهادی دانش دینی، ص ۵۳ و ص۱۱۲
9)⏮#منابعمعرفت:
#اثباتگرائی: #حس و #تجربه
#تفسیری: #متن
#انتقادی: #لایههایواقعیات
✅#شهود (#علمحضوری)
#عقل
#حسظاهری و #باطنی
#متوندینی (#کتاب و #سنت)
🔹از تمام #منابعمعرفت که خداوند در وجود انسان قرار داده میتوان استفاده نمود.
🔸منابع معرفت، ص۱۶؛ پارادایم اجتهادی دانش دینی، ص ۱۱۳
♻️ پاسخ به برخی #اشکالات #معرفتشناسانه به #امکانتحققعلمدینی را میتوان از نتایج این بحث برشمرد:
ردیف(1,2,3,4,5,6)
⏮#اشکال معرفت شناسانه به #امکانتحققعلمدینی
🔹حوزه اشکال
✅پاسخ
1)⏮گزاره های دینی در #مقامداوری- در#حوزهتجربیات – #ابطالپذیر نیستند، پس علمی نیستند (#واقعنمایی آنها قابل #احراز نیست)
🔹#اصلعلمِدینی
✅تنها معیار #علمیبودن، #ابطالپذیری نیست. بلکه بر اساس #بنیادهایعاممعرفتی این مطلب قابل اثبات است که: گزاره های حاصل از #کشفروشمند از #منابعدینی نیز، قابلیت #احراز #واقعنمایی دارند.
✅وانگهی، خود #علمیبودن بر اساس معیار #ابطالپذیری، مورد اتفاق نیست، و حداقل دو #پارادایم دیگر (#تفسیری و #انتقادی) دیدگاه متفاوتی دارند.
2)⏮#ارزشمعرفتی #گزاره هایدینی در ناحیه #قلمرو: #قلمروگزارههایدین #حداقلی است. یعنی به لحاظ معرفتی دامنه محدودی از حقایق را به ما نشان میدهند. و در نتیجه نباید به با تلقی حداکثری، وارد فهم گزاره های دین شد.
🔹#معرفتدینی
✅کارکرد مورد توافق همگانیِ «#دین» #هدایت به #آخرتبهینه است، #هدایت، صفتی است که به حالت #فکری #روانی #رفتاری جهتداده شده بهسوی عدالت و جلب رضایت خداوند اطلاق میشود (شکلگیری #شخصیتفرد)، #امورزندگانی دنیایی افراد، تاثیر معنیدار در شکلگیری شخصیت آنها دارد بنابراین اگر دین بخواهد عهدهدار هدایت باشد باید نسبت به امور زندگانی دنیایی موضع مناسب اتخاذ کند و #دستورالعمل مناسب ارائه نماید.
3)⏮#تحولعمومیمعرفتدینی
🔹#معرفتدینی
✅نقدهای وارد بر دیدگاه #قبضوبسط. و مهمترین آن: #فقداندلیلبرتعمیم.
4)⏮بر اساس #تمایزپدیده از #پدیدار، شناخت امور #متافیزیکی مانند #وجودخدا، ممکن نیست.
🔹#مبانیعلمِدینی
✅نقدهای وارد بر #دیدگاهکانت، پاسخ این اشکال است. از جمله: چگونگی کشف اصل دیدگاه #کانت، خارج از حوزه پدیدارها؟
و در نتیجه #قابلتعمیمنبودن اصل #نظریهکانت یا به بیان دیگر #نسبیبودن.
5)⏮#فهمازدین باید خود را با #تجربه و #عقلانیتتجربی هماهنگ کند.
🔹#منابععلمِدینی
✅#فهمازدین، در چهارچوب #عقلانیتپایه و #تجربهقطعی قرار میگیرد و #تابعی از #برهان است لذا #فرضیاتتجربی #غیرقطعی و لو با شواهد زیاد، نمیتوانند تعیینکننده صحت یا سقم فهم دینی باشند.
6)⏮#ارزشمعرفتیوحی: #وحی #تجربهشخصی است،#خطاپذیر است، #تاریخی است لذا #قابلتعمیم و #الگوبرداری نیست.
🔹#منابععلمیدینی
✅#وحیِ بهمعنی خاص آن که #دریافتواقعیتیدرهستی، از #خداوند (منبع #ماوراءتجربی و #عقلیبشری) است، #کشف از #توصیف یا #تبیین پدیدهای در هستی را ارائه میکند و دارای شواهد صدق بر این کشف است لذا هر چه بر «#علمصادق» که کاشف از واقعیت است بار میشود بر #وحی نیز بار میشود. (قدرت #تعمیم و #فرازمانی و #فرامکانی بودن)
♻️ مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
معرفتشناسی و شناخت ، پارادایم شبکهای ، علوم انسانی اسلامی ، منطق فهم دین
[۱] مانيفستی برای معرفتشناسي تهيه شده است که حول سه محور مذکور، اصول مختار در عرصه معرفتشناختي علوم انساني گردآوري گردیده است. عنوان اين اثر «مباني معرفتشناختي علوم انساني در انديشه اسلامي» تالیف حجتالاسلام حسینِزاده است.
[۲] تفصيل اين مطلب، در فصل اول کتاب «پژوهشي تطبيقي در معرفتشناسي معاصر» مورد بررسي قرارگرفته است.
[۳] در رويکردمعرفتشناسي اسلامي و فلسفههاي همگن، معرفتشناسي را با معرفت آغازمیشود و اين موضوع، نکته قابل توجهي در این بحث است.
[۴]اين دستهبندي از ابداعات حجتالاسلام حسینزاده است که به اذعان خود وي هر چند مصطلح نيست، اما ميتوان آنرا از تاريخ فلسفه بشري به دست آورد.
[۵]حجتالاسلام حسینزاده در شماره شش مجله «معارف عقلي»، مقالهاي را با عنوان «عقلانيت معرفت»،ارايه نمودهاند که به تبيين اين سير تاريخي پرداخته و نقش انديشمندان مسلمان را در ايجاد تحول در اين عرصه بيان کرده است. ايشان، طرح اين آموزه را براي اولين بار به ابنسينا منسوب نموده است.
[۶] رنه دِکارْت(زادهٔ ۳۱ مارس ۱۵۹۶ در دکارت(اندر الوآر) فرانسه — درگذشتهٔ ۱۱فوريهٔ ۱۶۵۰ در استکهلم سوئد، رياضيدان وفيلسوف فرانسوي بود.
[۷]ميان شکاکيت و نسبتگرايي نيز تفاوت وجود دارد که ميتوان آنرا اينگونه تبيين نمود: شخص معتقد به شکاکيت مطلق، در همه معرفتها شک و ترديد مينمايد. در تاريخ اروپا،هشت يا نه دوره را ميتوان پيدا نمود که چنين عقيدهاي به اوج خود رسيد. امادرطول تاريخ اسلام در ميان مسلمانان کسي نبوده که به آن اعتقاد داشته باشد. البته اخيرا عدهاي پيدا شدهاند که ادعا ميکنند کساني مانند غزالي از شکاکين بودهاند.
اما در نسبيتگرايي اينگونه مطرح ميشودکه امکان شناخت وجود دارد؛ اما اين شناخت مطلق نبوده و براساس ساختار خاص ذهني که هماکنون وجود دارد، قابل قبول است و امکان تخلف آنها در ساختاري ديگر،وجوددارد. مثلا قطر ماه از روي زمين ۲۵ سانتيمتر است و هر چه به آن نزديکتر ميشويم،آنرامتفاوت ميبينيم و هر دو نگاه نيز صحيحاند. به صورت مشخص در مثال اجتماع نقيضين،نسبيتگراي مطلق، اذعان به امتناع آن دارد؛ اما معتقد است که اين پذيرش،بر اساس ساختارهاي فعلي ذهن وي صورت گرفته و ممکن است در ساختاري ديگر، ممتنع هم نباشد.
برچسب #ابزار معرفتی #پارادایم شبکهای #عقل #علوم انسانی اسلامی #کشف #معرفتشناسی و شناخت #منطق فهم دین
دانشنامه, مبانی
#مبانی
#مبانیعرفشناسانه
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای عرف شناسانه
دانشنامه, مبانی
5 دقیقه خواندن
112
♻️موضوع بحث:
« بسته مبانی #جامعهشناسانه ، #تاریخشناسانه و #عرفشناسانه» در #پارادایمشبکهای
♻️مساله بحث:
دیدگاههای جامعهشناسانه، تاریخشناسانه و عرفشناسانه، چه تاثیری در #تولیدنظریات علوم انسانی و #الگوهایپیشرفت و #توسعه دارند؟
♻️پیش فرض ها:
#جامعه = #همزیستی تعدادی از #خانوادهها یا افراد که منجر به شکلگیری #تعاملات #حقوقی، #مالی، #انضباطی و #مدیریتی، #فرهنگی و #ارزشی شود. شکلگیری #جامعه تابعی از شکلگیری #ساختارهایارتباطی است.
#تاریخ = #توصیفزندگی و #تعاملاتافراد و #جوامع در گذشته (#افکار، #احساس و #رفتارها)
#عرف = #تشخیص، #احساس و #عملکرد #ناخودآگاهعمومی مردم در یک #جامعه (#اکثراغلب افراد آن جامعه)
♻️فرضیه بحث:
1)⏪#مفاهیماجتماعی مانند #ملکیت، #زوجیت، #حاکمیت و …، از جنس #معقولاتثانیفلسفی هستند و در عین اینکه #اعتبار شدهاند و #مابازاء مستقیم خارج از ذهن ندارند لکن دارای #منشاءانتزاع خارجی هستند و از نحوه رابطه میان پدیدههای واقعی انتزاع شدهاند.
2)⏪#پدیدههایاجتماعی، صرفاً محصول #کنشهای افراد نیستند که وابسته به #انگیزهها و #تمایلات آنها باشند بلکه از #قوانین و #قواعد #علّیمعلولی نهفته در #زیرساختهایشان پیروی میکنند.
3)⏪هدف از #تشکیلجامعه، #حفظ و #رشد «#فرد» است لذا تکتک افراد در مبانی و رویکردهای صحیح #جامعهشناسانه، موضوعیت دارند و چون افراد در «#شبکههستی» قرار دارند نه مستقل از این شبکه، لذا در بحث «#اصالتجامعه یا #اصالتفرد»، نظر مختار، «#اصالتفرددرشبکه» است، و این قاعده مبنی #دستگاههایحقوقی و #اخلاقی است.
4)⏪#تکاملاجتماعی = ایجاد توانایی برای تکتک افراد در جهت #رفعنیازهایشان در کلیه لایههای #هرمنیازها (تا لایه نهایی که #خودآگاهیبرتر است.)
♻️تبیین بحث:
در #تعریفجامعه تعابیر مختلفی ذکر شده است؛ جدول زیر نمونهای از این تعاریف است:
ردیف(1,2,3,4,5,6,7,8,9)
⏮#تعریفجامعه
1)⏮جامعه نتیجه #قراردادی است که بر اثر برخورد نیروهای اجتماعی در طول مدت به یک تعادل نیرو رسیده است. (#هابز)
2)⏮جامعه #موجودیزنده است که دارای #تولد، #رشد و #مرگ است و تحت قوانین طبیعی تولد، رشد و مرگ قرار دارد (#ارسطو)
3)⏮مجموعه افراد یا گروههایی که با یکدیگر #روابطمتقابل مبتنی بر وابستگی و همبستگی برقرار میکنند و دارای فعالیتی عام و ترکیبی هستند. (#بیرو)
4)⏮جامعه، دستهای از مردم که به اشتراک زندگی میکنند و میکوشند از طریق همکاری وسائل زندگی را فراهم کنند و نسل را استمرار بخشند (#آگبرن)
5)⏮جامعه، کارگاه وسیعی است که وظیفهاش #غلبهبرطبیعت است و از اتحاد آدمیان بهوجود میآید (#سنسیمون)
6)⏮جامعه، کاروانی است که از نسلهای گذشته و حال به سوی #ترقی و #تکامل میرود (#اگوستکنت)
7)⏮در جامعه، مجموعه افراد متمایز و مستقل از یکدیگر نیستند و فرهنگی یکپارچه بر آنها حاکم است. (#کوئن)
مجموعهای از افراد انسانی که با #نظامات و آداب خاص با یکدیگر پیوند خوردهاند و زندگی دستهجمعی دارند.
8)⏮مجموعهای که در #جبر یک سلسله #نیازها و تحت نفوذ یک سلسله #عقیده و #آرمان، بهطور مشترک زندگی میکنند. (#مطهری)
9)⏮مجموعهای از انسانها که با هم زندگی میکنند و کارهایشان مستقل از یکدیگر نیست بلکه تحت یک #نظامحاکمیتی و یک نظام #تقسیمکار با هم مرتبط هستند. (#مصباح یزدی)
جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای #هویتمستقل منتزع از افرادش میباشد و بههمین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد #تغییر وتحول در زندگی افراد میشود، لذا با #متغیر«#جامعه» و «#هویتجمعی» باید مانند یک #متغیرواقعی رفتار کرد و در کشف قوانین وقواعد و ساختارهایش کوشید. (#قانونمندیجامعه)در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «#اصالتفردِدرضمنشبکههستی» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه میخواهد #اِعمال کند بهشرطی که #ابدیتش، #روحش، #محیط و #دیگران #ضرر نکنند.
در #تعارض میان #اصالتفردوجمع، درصورتیکه #بقاءجمعِغیرمُجرم متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، #بقاءجمع #ترجیح داده میشود اما نه به دلیل #اصالتالجمع بلکه به دلیل اینکه اگر فرد ترجیح داده شود و این ترجیح در همه موارد اجرا شود، بقاء همان فرد به خطر میافتد.
#تاریخ مانند #جامعه دارای #ماهیتمستقل از #جوامع و #افراد نیست اما دارای ماهیت مستقل #منتزع از افرادش میباشد و برهمین اساس دارای #قانونمندی است و #قانونمندیتاریخ = وجود #قوانینپایه در #ساختارزندگی انسان که فارغ از بُعد زمانی و مکانی، بر #جوامعانسانی حاکم است و تا این «#سنتهایتاریخی» کشف نشود نمیتوان #پیشبینی و #کنترل بر #آینده را فعال کرد.
هر #اجتماعی، پس از مدتی بهطور ناخودآگاه «#عرف» ایجاد میکند؛ #عرف = #برآیندادراکاتناخودآگاهدارایساختاروجودیعمومی (#سیستمپایهذهن و تفکر و احساس و رفتار انسانی) + #تمایلات +#توهماتی که ذهن براساس تمایلات خلق میکند. لذا «#عرف» هم میتواند #صادق باشد(کاشف از واقعیتهای انسانی) و هم میتواند #کاذب باشد (وابسته به تمایلات و توهمات گروهی از افراد)
بنابراین «#عرف» #قانون و #ساختارپذیر است و قابل #کشف و #ضابطهمندی؛ و به همین دلیل قابل #ساختهشدن یا #تغییر برنامهریزی شده است.
#اشتراکعامانسانی در یک امر، نشاندهنده #زیرساختی بودن آن در تمام انسانهاست و #تغییرناپذیر است و پل ارتباط محتویات نسبی درونی افراد با واقعیات ثابت بیرونی. این مطلب با اصطلاح «#فطرت» در ادبیاتدینی تعبیر شده است
♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
#جامعه و #تاریخ و #عرف، قابلیت تغییرات #تکاملی و #اضمحلالی دارند؛ قوانین حاکم بر بشر و زندگی او ، بستری برای حرکت #ضابطهمند اوست که با قابلیت #رشد یا #افول طراحی شده است لذا #اختیار انسان، #متغیراصلی برای تعیین #جهتحرکتجامعه و تاریخ و عرف است. لکن طبق #نگرشاسلام، کلّیّت زندگی بشر در جهان، رو به تغییرات منجر به #اصلاح و #رشد زندگی بشر خواهد بود
#تاریخ و #عرف، #ضابطهمند است و لذا قابل #دقیقسازی است (گرچه بهصورت #طیفی باشد نه #نقطهای)؛ لذا میتوان #مدلهایتغییر، #اصلاح، #تکامل و #مهندسی برای #فرهنگ تعریف کرد.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
پارادایم شبکهای، جامعهشناسی، قانونمندی اجتماع، ضابطهمندی عرف، تحول در علوم انسانی، الگوی توسعه و پیشرفت
برچسب #الگوی توسعه و پیشرفت #پارادایم شبکهای #تحول در علوم انسانی #جامعه شناسی #جامعهشناسی #ضابطهمندی عرف #عرف #قانونمندی اجتماع
دانشنامه, مبانی