eitaa logo
دستیار محقق
192 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
علت اختلاف نظر ها ، نوع احتمال پردازی هاست قدرت یک عالم در قدرت احتمال پردازی و انتخاب احتمال موجه است
۰
۰
۰
۰
۰
۰
۰
هویت شناسی روش شناسی»چیستی ، چرایی ، چگونگی الگوریتم سازی کار الگوریتم ، و ان به
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات از زبان آیت الله حسن زاده آملی نویسنده: آیة‌الله علامه حسن زاده آملی منبع: هزار و یک کلمه ،جلد ششم، کلمه 587 يكى از آثار قلمى اين خدوم علم حسن حسن‌ زاده آملى، كتابى به نام دروس معرفت نفس است كه به نظم و نضد خاصّى، بالفعل حاوى يكصد و پنجاه و سه درس است كه ساليانى براى عزيزانى طالب كمال، تحرير و در محضر انس و قدس آنان تقرير و تدريس مى‌شد. عصاره و خلاصه بسيارى از مطالب دروس معرفت نفس را به صورت «اصل» درآورده‌ايم كه اگر گاه نياز پيش آيد، از اين اصول يادآور شويم: اصولی درمعرفت نفس اصل ۱. هرچه هست، وجود است. اصل ۲. هرچه پديد آمده، از وجود پديد آمد. اصل ۳. نيرويى داريم كه در مى‌يابد و تميز مى‌دهد. اصل ۴. سراى هستى بى‌حقيقت و واقعيّت نيست؛ بلكه حقيقت و واقعيّت دارد؛ بلكه عين واقعيّت است. اصل ۵. حقيقت و واقعيّت هرچيز هستى است. اصل ۶. واسطه‌اى ميان وجود و عدم نيست. اصل ۷. هستيها با هم بى‌پيوستگى نيستند؛ بلكه هستيها با هم پيوستگى دارند. اصل ۸. آنچه اتفاقى نيست هدفى دارد و رفتار او بيهوده نيست. اصل ۹. هر آنچه از حركت به كمالى مى‌رسد، آيينى دارد. اصل ۱۰. علم وجود است. اصل ۱۱. حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد. اصل ۱۲. موجودى كه كمال مطلق است، حركت در او متصوّر نيست. اصل ۱۳. حركت فرع بر احتياج است (تلفيق اين اصل با اصل ۱۱: حركت در چيزى است كه فاقد كمالى باشد. پس حركت فرع بر احتياج است). اصل ۱۴. هر چه كه غايت و كمال متحرّكى است، برتر و فراتر از آن متحرّك است كه حركت ناقصى به سوى كاملى است. پس موجودات متحرك را درجات مراتب است. اصل ۱۵. اگر سلسله موجودات منتهى به موجودى شود، بايد آن موجود غايت غايات و كمال كمالات و نهايت منتهاى همه هستيها باشد و مادون او همه محتاج او، و در وى حركت متصوّر نبود. اصل ۱۶. هر موجودى در حدّ خود تامّ و كامل است؛ تامّ و اتمّ و كامل و اكمل از قياس پيش مى‌آيد. اصل ۱۷. هيچ چيز در حدّ خود و در عالم خود شرّ و بد نيست؛ ولى قياس و نسبت با اين و آن كه به ميان آمد، سخن از شرّ و بد به ميان مى‌آيد. خلاصه دو اصل اخير: هيچ موجودى در حدّ خود، نه ناقص است و نه شرّ. اصل ۱۸. نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولى‌اند كه در سعادت و شقاوت انسان دخلى بسزا دارند. اصل ۱۹. حركت: خارج شدن موضوعى است از فقدان صفتى و كمالى به سوى وجدان آن كمال و صفت به طور تدريج و وجود هرجزء بعد از جزء ديگر. و خلاصه، حركت عبارت است از خروج شى‌ء از قوّه در امرى به فعل تدريجا. اصل ۲۰. براى متحرّك بايد مخرجى باشد كه وى را از نقص به در برد و به كمال رساند. اصل ۲۱. ما با حركت و در حركت و در جهان حركتيم. اصل ۲۲. كتاب و آموزگار از وسائل و معدّات‌اند، دانش دهنده ديگرى است. اصل ۲۳. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مى‌كنيم، موجودى غير از بدن است. اصل ۲۴. انسان از مرتبه نفس تا مرحله بدنش يك موجود متشخّص ممتدّ است؛ و به عبارت ديگر انسان موجود ممتدّى است كه از مرحله أعلى تا به انزل مراتبش همه يك شخصيّت است. اصل ۲۵. جميع آثار بارز از بدن همه از اشراق و افاضه نفس است. «شيخ رئيس ابو على سينا گويد: مردم از جذب آهن ربا آهن را تعجّب مى‌كنند، و از جذب و تصرّف و تسخير نفس مر بدنشان را بى‌خبرند.» اصل ۲۶. آن گوهرى كه به لفظ «من» و «أنا» و مانند اينها بدان اشارت مى‌كنيم، به نامهاى گوناگون خوانده مى‌شود؛ چون: نفس، و نفس ناطقه، روح، عقل، قوّه عاقله، قوّه مميّزه، روان، جان، دل، جام جهان‌نما، جام جهان بين، و رقاء، طوطى، و نامهاى بسيار ديگر؛ ولى آنچه در كتب حكمت و السنه حكماء رواج دارد، همان پنج نام نخستين است. اصل ۲۷. بدن مرتبه نازله نفس است. اصل ۲۸. آن گاه كالبد تن، بدن نفس است كه نفس در او تصرّف و بدان تعلّق داشته باشد و آثار وجوديش را در او پياده كند. اصل ۲۹. نفس را هردم در كشور وجودش شئون بسیارى است كه هيچ شأنى او را از شأن ديگر باز نمى‌دارد. اصل ۳۰. در ميان انواع موجودات صاحب قوا و استعداد و هوش و بينش، انسان را كه با آنها مى‌سنجيم مى‌بينيم كه وى از همه آنها باهوشتر و زيركتر است؛ پس جوهر انسان از جنس جواهر آنها برتر و شريفتر است. اصل ۳۱. نفس ناطقه بسان درختى است كه جميع قواى او شاخه‌هاى اويند. النفس في وحدته كلّ القوى‌و فعلها في فعله قد انطوى ‌ اصل ۳۲. قوّه مصوّره به تنهايى صورتگر نطفه نيست. اصل ۳۳. فاقد شى‌ء، معطى آن به ديگرى نتواند بود؛ و به عبارت ديگر: معطى كمال، خود بايد أولا واجد آن باشد. اصل ۳۴. طلب مجهول مطلق محال است. اصل ۳۵. از آنجايى آمديم كه اوّل كار بود؛ زيرا چون علم مى‌آموزيم، پيشتر مى‌رويم. اصل ۳۶. فكر حركت نفس ن
اوّل جسم طبيعى آلى ذى حياة بالقوّة است. اصل ۷۲. ناظم امور عالم مطلقا، يعنى تشكيل دهنده و به نظم آورنده آن، عقل است؛ يعنى موجودى كه فعليّت محض و عين حيات و علم و قدرت و مبدأ حيات و هرگونه كمال، و محيط به اشياء از جميع جهات آنها، و عالم به آنها پيش از تحقّق آنها است، هم علّت موجودات است و هم نهايت مطالب. اصل ۷۳. طفره مطلقا چه در حسيّات و چه در معنويات، باطل و محال است. اصل ۷۴. تشكيك در ماهيت راه ندارد. اصل ۷۵. نور اسفهبد را كه نفس ناطقه است، مقام فوق تجرّد است؛ يعنى او را مقام معلوم و حدّ يقف نيست كه در نتيجه وحدت عددى ندارد. اين بود اصولى كه در يكصد و پنجاه و سه درس كتاب دروس معرفت نفس آمده است و هراصل، عصاره و خلاصه بحث و فحصى است كه تقرير و تحرير شده است. پیوند کوتاه عرفان و حکمت ، نور مجرد عرفان و حکمت
اطقه است؛ از مطلب به مبادى و دوباره از مبادى به مطلب. اصل ۳۷. وعاى علم وعائى است كه به خلاف همه ظرفها هرچه علم در او بيشتر قرار گيرد، گنجايش او بيشتر مى‌گردد و براى تحصيل علوم بالاتر و بيشتر آماده‌تر مى‌شود. اصل ۳۸. علم را با وعاء او يك نحو سنخيّت است. اصل ۳۹. نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، هر دو از موجودات ماوراى طبيعت‌اند. اصل ۴۰. انسان بهترين طريق، بلكه تنها طريق براى پى بردن به جهان هستى است. اصل ۴۱. مادّى قائل به موجودى حقيقى و واقعى به نام ماده است، بر خلاف سوفسطايى كه قائل به حقيقتى نيست. اصل ۴۲. مادّى مادّه را موجودى ازلى و ابدى و وجود آن را واجب بالذات مى‌داند. اصل ۴۳. هر صورت معقوله، فعليّت محض و مبرّاى از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است. اصل ۴۴. وعاء تحقّق صور معقوله، موجودى مبرّا از مادّه و اوصاف و احوال مادّه است. اصل ۴۵. هر يك از قوّه خيال و صور خيالى را تجرّد برزخى است. اصل ۴۶. هر يك از نفس ناطقه و مخرج او از نقص به كمال، موجودى وراى مادّه‌اند. اصل ۴۷. هر فرد انسان را يك شخصيت و هويّت است كه جميع قواى او شئون همان هويّت واحده اوست، و همه آثار وجوديش از آن منبعث مى‌شود؛ اگرچه‌ مظاهرش متكثّر است. اصل ۴۸. هر متحرّك در حركت خود به سوى چيزى مى‌رود كه فاقد آن است تا از حركت واجد آن شود و آن غايت و غرض اوست. اصل ۴۹. شيئيّت شى‌ء به صورتش است، نه به مادّه‌اش. اصل ۵۰. تنويم مغناطيسى و نوم هردو از يك اصل منشعب‌اند، و آن در حقيقت انصراف و تعطيل حواسّ ظاهره از تصرّف و دست در كار بودن به اين نشأه طبيعت است. اصل ۵۱. نفس ناطقه در همه حال از خويشتن آگاه و مدرك ذات خود و به خود داناست و هيچيك از حواسّ اين چنين نيست. اصل ۵۲. علم انسان‌ساز است: جان نباشد جز خبر در آزمونهر كه را افزون خبر جانش فزون؛ تو همان هوشى و باقى هوش پوش. اصل ۵۳. قوّه متخيله از شئون نفس است و تجرّد برزخى دارد، و در خواب و بيدارى بيدار و آگاه است، و دستگاه عكّاسى و صورتگرى نفس ناطقه است. اصل ۵۴. نفس ناطقه و مخرج او از قوّه به فعل، عارى از مادّه و احكام آن‌اند؛ يعنى هر دو از عالم غيب‌اند و صرف حيات‌اند، و حيات همان شعور و آگاهى است. اصل ۵۵. اشباحى كه در عالم رؤيا مى‌بينيم مطلقا پديد آمده از انشاء و ايجاد نفس و قائم به اويند، و همه ابدان مثالى برزخى‌اند. اصل ۵۶. همه آثار وجودى انسان اطوار ظهورات و تجلّيات نفس است، و قوام بدن به روح و تشخّص و وحدت و ظهور آثارش از اوست. اصل ۵۷. سعادت اين است كه نفس انسان در كمال وجوديش به جايى برسد كه در قوام خود به مادّه نياز نداشته باشد و در عداد موجودات مفارق از ماده درآيد و بر اين حال دائم و ابد باقى بماند. اصل ۵۸. روح انسان، خواه در مقام خيال باشد و خواه در مقام عقل، پس از ويرانى بدن تباه نمى‌شود. اصل ۵۹. همه مدركات انسان وراى طبيعت است. اصل ۶۰. هرچه بلا وضع است ممكن نيست در چيزى كه با وضع است، حاصل شود. اصل ۶۱. صورت علميه مطلقا كلّى وجودى مجرّد و عارى از مادّه است و ظرف تقرّر و تحقّق او با او مسانخ، و علم وجودى نورى قائم به خود است. اصل ۶۲. اسناد افعال صادره از انسان به بدن و اعضاء و جوارح مادّى وى، به مجاز است و حقيقة به نفس اسناد مى‌يابند. اصل ۶۳. آنچه را كه انسان ادراك كرده است، در صقع‌ ذات‌ خود يافته‌ است، و آن معلوم بالذات اوست، و اشياى خارجى كه به نحوى از انحاء به واسطه و اعداد قوى و آلات ادراكى خود با آنها تعلّق و ارتباط يافته كه از اين ارتباط به كسب علم نائل شده است، معلوم بالعرض‌اند. اصل ۶۴. مادّه تعلّق علّى بر نفس ناطقه ندارد بلكه معدّ حدوث اوست كه نفس حدوثا جسمانى و بقاء روحانى است. اصل ۶۵. هر يك از حواسّ واسطه و معدّ نفس براى ربط و تعلّق به خارج اوست، و كار هريك احساس محسوسى مخصوص است و لا غير كه اصلا نمى‌دانند محسوس خارجى است يا نه و اين حكم كار نفس است. اصل ۶۶. مرگ فقط قطع علاقه نفس از طبيعت و مادّه بدن است، نه تباهى و زوال نفس. اصل ۶۷. آنچه صورت شى‌ء را مانع از عقل و عاقل شدن و همچنين معقول بالفعل گرديدن است، مادّه‌اى است كه شى‌ء مذكور در آن موجود است. اصل ۶۸. الفاظ براى معانى اعمّ وضع شده‌اند و روزنه‌هايى به سوى معانى حقيقى اشيايند نه مبيّن و معرّف واقعى آنها، اعنى؛ معانى را آن چنان كه هستند نمى‌شود در قالبهاى الفاظ درآورد كه هرمعنى را در عالم خودش حكمى خاصّ و صورتى خاصّ است. اصل ۶۹. دار آخرت عين حيات است، و موجودى كه ذاتا حىّ است، محال است‌ كه ضدّ خود را بپذيرد؛ يعنى محال است كه موت بر او عارض شود و يا خواب و پينگى بر او دست يابد. اصل ۷۰. موجودى كه حدوث بر او صادق نيست، موجودى ازلى و ابدى است كه هيچگاه فناء و زوال در او راه ندارد. اصل ۷۱. جسم آلى جسم زنده است؛ يعنى صاحب نفس است، و نفس مبدأ حسّ و حركت به اراده است، و به تعبير اعمّ كه شامل نفوس ارضيه گردد، نفس كمال
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای هستی شناسانه دانشنامه, مبانی 13 دقیقه خواندن مبنای هستی شناسانه مبنای هستی شناسانه دانشنامه ♻️موضوع بحث: بسته گزاره‌های « » کدامند؟ () ♻️مساله بحث: هر گونه در زندگی فردی یا جمعی، وابسته به حاکم بر هستی است؛ پس هر گونه برنامه‌ریزی در زندگی بشر، باید در صورت پذیرد؛ دستگاه هستی‌شناسانه حاوی چه قواعد و قوانین و معادلاتی است؟ و چه نقشه و تصویری از هستی را ارائه می‌دهد؟ ♻️پیش فرض ها: فرضیه بحث: ۱. = شبکه وجودی گسترش یافته از وحدت (خداوند) به کثرت(مخلوقات)، ، دارای و از قوه به فعل و علت‌ومعلولی ۲. ،دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی و است. ۳.ساختارها و ، ، ارزش و حرکت موجودات هستند. ♻️تبیین بحث: فلسفه و حکمت عبارتست از: مجموعه قوانین و معادلات (علمی که از عوارض ذاتی موجود بما هو موجود بحث می‌کند.) (انتقال به توضیحات بیشتر) در یک تقسیم‌بندی کلی عبارتند از: (تقسیم‌بندی شهید مطهری رحمه‌الله‌علیه براساس گزارش آقای عبودیت با برخی تغییرات) ۱. مسائل مربوط به و عدم (،‌ ،‌ ، ، ) ۲. مسائل مربوط به (، ، ، ، ، ، ، ، ،، ، ، ، ) ۳. مسائل مربوط به (، ، ، و ) ۴. مسائل مربوط به ( یا ، یا ، یا ، یا ، و از لاهوت تا ناسوت) تصویر دیگری از را می‌توان به‌صورت زیر ترسیم کرد: 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: مساله:ایا واقعیتی وجود دارد ؟ حقیقت اشیاء چیست ؟ آیا وجود موجودات لایه‌ها و ابعاد و سطوح مختلفی دارد؟ 🔻عنوان جزئی: مساله: می توانم از واقعیت شناخت یقینی داشته باشم ؟ میزان احاطه ما بر واقعیت تا چه اندازه است ؟ چگونه می توانیم ادراکاتمان را از واقعیت افزایش دهیم ؟ 🔻عنوان جزئی: ( ) ، مساله: علم در هستی چیست ؟ ملاک معلومات در چیست ؟ ذهن چیست ؟ مکانیسم ؟ ارتباط ذهن با چگونه است ؟ ارتباط ذهن با علم چگونه است ؟ 🔻عنوان جزئی:( ) ، مساله: عالم هستی و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر چگونه است ؟ چه می باشد ؟ زاویه نگاه ما به عالم هستی ( اجزاء و ارتباطات آن ) چگونه باید باشد ؟ مراتب عالم هستی چه می باشد ؟ 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: و و مساله:آیا تمام وجودات هستند یا اینکه وجود نیز داریم ؟ چگونه می توان به اشیاء پی برد ؟ اگر وجود نامحدود نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ ( اگر سلسله وجودات محدود به یک وجود نامحدود ختم نشود ، چه اتفاقی می افتد ؟ ) دارای چه ویژه گی هایی است ؟ اگر وجود و نباشد ، چه اتفاقی می افتد ؟ آیا وجود خالق داریم ؟ چگونه می توان از زمان و مکان خارج شد ؟ آیا نهایت و اشیاء یک دست و یکپارچه و یک سنخ است ؟ 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: مساله: عالم علت دارد یا تصادفی است ؟ آیا موجودات تصادفی و بدون علت بوجود آمده اند ؟ آیا هر موجودی علتی دارد ؟ آیا به یک علت نهایی که خود معلول علتی نیست ختم می شوند ؟ 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: مساله:آیا من واقعیت دارم ؟ از کجا آمده ام ؟ هدف از آمدن من چه بوده است ؟ هدف از خلق من:موثره وجودی من چه هستند ؟ اجزاء وجودی من چه هستند ؟ فعل و انفعالات وجودی من در موقع احساس ورزیدن چه مواردی هستند ؟ نحوه حرکت و رشد من چگونه است ؟ علت تغییرات در من چه می باشد ؟ تاثیر دیگر وجودات در من چگونه است 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: مساله: چیست ؟ سرانجام عالم چیست ؟ قوانین جاری در عالم چیست ؟ چه موجوداتي در عالم بر زندگي من تاثير دارند؟
هدف از خلقت محيط: موجودات چگونه بر يكديگر تاثير دارند؟ سرانجام اين هستي چه مي‌شود؟ 🔴عنوان کلی: 🔻عنوان جزئی: ربط خالق و مخلوق ، کیفیت تدبیر عالم ،کیفیت خلق موجودات: مساله:منشا عالم کیست؟ ربط خالق به مخلوق چگونه است ؟ آیا بین خالق و مخلوق سنخیتی هست ؟ کیفیت تدبیر عالم چگونه است؟ کیفیت خلق موجودات چگونه است؟ 🔴عنوان‌کلی: 🔻عنوان‌جزئی: چگونه می توان در زندگی به هدف از خلقت رسید ؟ چگونه می توان زندگی را از احساس پوچی بیرون آورد ؟ چگونه می توان به زندگی معنی بخشید ؟ چگونه می توان از صحت نحوه حرکت در هستی اطمینان حاصل کرد ؟ ایا وجود در باعث اعتقاد به جبر در زندگی می شود ؟ 🔻عنوان جزئی:چگونگی وضعیت #سرانجام‌عالم چگونه می توان هدف از خلق شدن را در زندگی لمس کرد ؟ چگونه می توان زندگی را بر اساس تنظیم و هماهنگ کرد ؟ چگونه می توان در برابر (بخصوص ) برای زندگی از در زندگی جلوگیری کرد ؟ چگونه می توان مقدرات الهی را پذیرفت ؟ چگونه می توان بر اساس قضاء و قدر الهی زندگی هدفمند و معنی دار داشت ؟ یک زندگی هدفمند و معنی دار در برابر قضاء و قدر الهی چه عکس العملی نشان می دهد ؟ چگونه می توان به آرامش و اطمینان در زندگی رسید ؟ چگونه می توان با اعتقاد صحیح به قضاء و قدر مشکلات روحی افراد را درمان کرد ؟ فهرست در قسمت هستی‌شناسی (استخراج شده از اصول‌فلسفه،‌علامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه) ۱.ما واقعيت هستى را به همه اشياء به يك معنى اثبات مى‏كنيم. ۲.معنى غير ازمفهوم هر يك از موجودات واقعيت‌‏دار مى‏باشد ۳.ما از واقعيت‌هاى‌خارجى دو مفهوم مختلف انتزاع مى‏كنيم و ۴. در خارج از آنِ هستى بوده و پندارى و اعتبارى هستند ۵. بالذات معلوم است ۶.وجود يك است ۷.خواص ماهيات در وجود جارى نيست ۸.خواص ماهيات ازآن وجود است ولى در وى به شكل ديگرى در مى‏آيد ۹.موجود هيچگاه نمى‏شود ۱۰. در خارج است ۱۱. قابل و نيست ۱۲.ما در خارج زيادى داريم ۱۳.در مهيات نيز تركيب پيدا مى‏شود ۱۴.تركيب مهيات به واسطه و است ۱۵. نهايتا به منتهى مى‏شوند ۱۶.اجناس عالى به واسطه پيدا مى‏كنند ۱۷.ماهيت با انضمام تمام مى‏شود ۱۸. و نمى‏شود ۱۹.ماهيت منقسم مى‏شودبه و و هر دو قسم در خارج موجودند ۲۰. چهار نوع كلى دارد ۲۱. به سه قسم كلى منقسم مى‏شود ۲۲.دو به نام و در خارج داريم ۲۳. و منقسم مى‏شوند به و ۲۴.وحدت و كثرت منقسم‌اندبه و ۲۵.، وحدتى است كه بر كثرت استوار مى‏باشد ۲۶.يكى از خواص است ۲۷.هر فعليتهاى ديگر را از خود مى‏راند ۲۸. محال است ۲۹. منقسم است به ذاتى و ۳۰.صفاتى خارجى به نام و و داريم ۳۱.هر تقدم و تاخرى،مشتمل بر است ۳۲.هر تقدم و تاخرى،ازجنس خود معيت ندارند ۳۳.هر متاخرى در مرتبه متقدم خود معدوم است ۳۴. و يك نوع تقدم و تاخر مى‏باشد ۳۵.حدوث و قدم مانندتقدم و تاخر اقسامى دارد كه از آن جمله و است ۳۶.جهان طبيعت است ۳۷.جهان طبيعت است ۳۸.ما نسبتى به نام داريم ۳۹.امكان نيازمند به فعليتى است كه آنرا نگه دارد ۴۰.هر فعليتى فعليت ديگر را از خود مى‏راند ۴۱.در هر واحد خارجى به جز يك فعليت فعليت‌هاى ديگر جزء ماده هستند ۴۲.حامل امكان شى‏ء ماده آن است نه صورتش ۴۳.با پيدايش آن از ميان مى‏رود ۴۴. امكان را دارا است ۴۵.ماده به واسطه امكان به دورى و نزديكى متصف مى‏شود ۴۶.نسبت و رابطه ميان و محال است ۴۷.ميان امكان و فعليت شى‏ء فاصله نيست ۴۸. اين است كه نسبت مكانى جسم و پيدا كند ۴۹.امكان و فعليت وجود وعدم تدريجى در حركت بهم آميخته هستند ۵۰.هر ،دريكى از ، است ۵۱.جهان مساوى است ۵۲.حركت مستلزم است ۵۳.حركت نمى‏شود ۵۴.حركت نمى‏شود ۵۵. با حركت خود مى‏پذيرد ۵۶. و است ۵۷. ، است ۵۸. نيز به تبع آن متحركند ۵۹.هر،قطعه حركتى است كه از قطعه‌‏هاى قبلى و بعدى خود منفصل نيست ۶۰.حركتهاى ديگر محسوس را بايد دانست
۶۱.، است. ۶۲.وجود در جهان وجود است. ۶۳.حركت به دو معنى است و و هر دو معنى موجودند. ۶۴. مى‏باشد. ۶۵.به عدد حركات موجوده جهان مى‏توان فرض كرد. ۶۶.، وجود است و پيش از آن و پس از آن محال است تحقق داشته باشد. ۶۷.در ميان يك نوع تقدم و تاخر ثابت است. ۶۸.يكى از اسباب و حركت، است. ۶۹. از خود و ندارد. ۷۰. شش چيز لازم دارد. ۷۱. در به معنى حقيقى محال است ۷۲.، تقسيمى نيز ازناحيه خود به و و دارد ۷۳.هر نيازمند بعلت مى‏باشد و با تعبير عمومى‏‌تر هر است. ۷۴.چنانكه #معلول است نيز است. ۷۵. با علت خود رابطه‌‏اى دارد كه با هيچ چيز غير او ندارد ۷۶. كه نسبتش با دو چيز بوده باشد نمى‏تواند يكى از آن دو تا را بوجود دهد و همچنين يكى از آن دو تا نيز نمى‏تواند با چنين علتى بوجود يابد. ۷۷. بمعناى تحقق ندارد. ۷۸. دو قسم است و ۷۹. ازجهت اوست نه از جهت و . ۸۰. و محال است. ۸۱.وجود ازوجود خود است. ۸۲. بر خود است و از وى . ۸۳. و همان استقلال و تماميت‌وجودى است. ۸۴.سلسله نمى‏تواند تا برود. ۸۵.دو ، را نمى‏شود كنند چنانكه دو را ۸۶. به چهار قسم منقسم مى‏شود#علت‌غائى ۸۷.هيچ بى ‏ نخواهد بود ۸۸.هر مى‏خواهد ۸۹.ماده ديگرى از بايد اثبات كرد ۹۰.هر #علت‌صورى مى‏خواهد ۹۱.هيچ بى ‏ نخواهد بود ۹۲. و وجودندارد ۹۳.در ميان نسبتى بنام داريم كه در مقابل نسبت ديگرى بنام واقع است. ۹۴.هر تا پيدا نكند نخواهد شد ۹۵.هر به مى‏باشد ۹۶. هر از ضرورت‌وجود مى‏كند ۹۷.هر يعنى بواسطه علت منتهى به مى‏باشد يعنى بر دو قسم است و ۹۸.هر سلسله از ،بالاخره است ۹۹.ضرورت ديگرى بنام داريم كه از پيدا مى‏شود و در امكان نيزامكانى بنام داريم ۱۰۰.بحث از است ۱۰۱. دارد ۱۰۲. يكى است ۱۰۳.،همه را دارد ۱۰۴.صفاتى كه با #وجود بر مى‏گردند براى ‏اند ۱۰۵.صفاتى كه به مى‏شوند از #منفى هستند ۱۰۶. ند ۱۰۷.نوعى ديگر از هستند كه از خارج هستند و آنها مى‏باشند ۱۰۸. از است ۱۰۹.هر اگر چه نبوده باشد نيازمند مى‏باشد ۱۱۰.براى بيرون از خودش هست ۱۱۱. است از سه مرتبه كه به ترتيب روي هم چيده شده‌‏اند ۱۱۲.پديده‏‌هاى‌ هر يك از اين سه مرتبه هم خود مى‏باشند ۱۱۳.مجموعه هر يك از اين مراتب خود مى‏باشند ۱۱۴.مجموعه همه اين مراتب و نسبت به وى نسبت مى‏باشد ۱۱۵. و هر جزء وى به روى استوار است و به قضا، منسوب نيست ۱۱۶. جهان ارتباط به نيز دارند و آن حوادث است ۱۱۷. دارد ۱۱۸. از سه مرتبه است كه به ترتيب از بالا به پائين روى هم چيده شده ۱۱۹.پديده‌‏هاى هر يك ازاين معلول عللى هستند كه از خودشان مى‏باشند معلول و معلول موجود مثالى و معلول موجودى از سنخ خود ۱۲۰. معلول خودش مى‏باشد ۱۲۱. معلول بوده و نسبت هر به وى نسبت دست را دارد به نويسنده نامه و نسبت زبان را دارد به گوينده سخن ۱۲۲. را به سه قسمت مى‏توان تقسيم كرده و طبقه‌‏بندى نمود۱ ۲ ۳ والبته وجود مادى كه با بوده و و در وى آغشته بهم مى‏باشدپست‏‌تر از مى‏باشد كه داشته و فعليت
۱۲۳.جهان آفرينش هر چه باشد و هر سر نوشتى در ذات و صفات و افعال خود داشته باشد يك واحد است زيرا از يك واحد است ۱۲۴. همه را دارد ۱۲۵. با همديگر دارند و اين ارتباط و بهم بستگى نه تنها در ميان يك دسته ويژه‏اى ازاجزاء جهان مى‏باشد بلكه تا هر جا باريك‌بين شده و پيش رفته و به بررسى پردازيم رشته ارتباط نامبرده را تابيده‌‏تر و محكم‌تر مى‏يابيم ۱۲۶.اين ارتباط و نيست بلكه ارتباطى است و از ذهن ما و در اثر آن جهان با اجزاء خود است ۱۲۷.اين واحد خارجى دروجود خود متغير و متحول مى‏باشد يعنى پس از نيستى هستى مى‏پذيرد زيرا از هر راهى به محاسبه بپردازيم سر انجام به و و يا خواهيم رسيد ۱۲۸.جهان و اجزاء جهان در خود و واقعيت‌‏دار بودن خود تكيه به يك واقعيتى دارند كه و بخودى خود واقعيت است ۱۲۹. كه در وى هيچ شك نداريم هرگز نفى نمى‏پذيرد و برنمى ‏دارد بعبارت ديگر بى‏ هيچ قيد و شرط واقعيت هستى است و با هيچ قيد و شرطى نمى‏شود تصویری از شبکه هستی براساس مفروضات فوق: ✳️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: ، دارای از پیش‌تعیین شده و است و البته ساختاری که مرز دارد و نظام بر آن حاکم است. هر ،‌ تحت صورت می‌پذیرد، لذا تمام تغییرات و حرکت‌های انسان، تابع قوانینی فوقانی است و ندارد. هر تفسیری از قابل پذیرش نیست در عین اینکه واقعیت و است و ممکن است تفسیر و ادراک انسان از یک پدیده مربوط به از آن باشد. انسان حرکت برای خروج از و و به است. تاثیر پدیده‌ها بر یکدیگر،‌ تاثیر نیست بلکه تاثیر و است که است.(انتقال به بحث «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ، نظریه وحدت وجود و نظریه تجلی) مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث: دین‌شناسی ، ، فلسفه ، حکمت متعالیه ،‌ پارادایم شبکه‌ای،‌ علوم انسانی اسلامی ، علم دینی ، الگوی پیشرفت [۱] مقالات فلسفي، شهيد مطهري، ج۳ ص۲۱ برچسب پیشرفت شبکه‌ای متعالیه هستی دینی انسانی اسلامی دانشنامه, مبانی
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای علم شناسانه دانشنامه, مبانی مبنای علم شناسانه 3 دقیقه خواندن 114 مبنای علم شناسانه مبنای علم شناسانه دانشنامه ♻️موضوع بحث: « مبانی علم‌شناسانه» در پارادایم شبکه‌ای ♻️مساله بحث: یک موجّه و کارآمد چگونه به‌وجود می‌آید؟ ♻️پیش فرض ها: 🔻فرضیه بحث: ◀️۱.= تک گزاره یا مجموعه گزاره‌هاییکه یا موجّة از واقعیت را ارائه می‌کنند. ◀️۲.= و پدیده‌های محسوس برای دست‌یابی به قدرت آنها ◀️۳.= و ابعادمختلف برای دست یابی به و آنها ◀️۴.= گزارش روشمند و نظام‌منداز و نسبت به پدیده‌های و ◀️۵.، و به واقع هستند. ◀️۶. در کلیه دارای و مشترک است. ♻️تبیین بحث: در تعریف «» تعابیر زیر ارائه شده است: (از ، ، ص۳۳) – مجموعه‌ای از قضایای تنظیم شده حول محور واحد – قضایای کلی در مورد یک موضوع – قضایای کلی حاصل از کاوش تجربی. ✳️ بدین‌گونه پیشنهاد می‌گردد: مجموعه قضایای کلی مبتنی بر اصول موضوعه مشخص که با روش مشخص می‌توانند با یکدیگر ترکیب شوند و قضیه جدیدی را تولید کنند. () در ارزشمند «» در مورد دانش چنین آمده است: (ص۵۳ و ۹۱) ، ممکن است یعنی سفسطه و شکِّ فراگیر درست نیست. دانش با در نظر داشتن همه محدودیت‌ها، در صورت کامیابی در واقع، مطلق است و عام را برنمی‌تابد. عبارتست از . و است و او به تدریج حاصل می‌شود. دارای روش‌های عام و مشترک برای هستند. تمامی موارد فوق مبتنی بر دیدگاه «» است که را «» می‌داند یعنی معرفت‌های عام مشترک بشری که مستقل از و و هستند. مراد از «» به‌معنی یک «» که دارای ، و است = که درباره یک موضوع به ، ، ، و می‌پردازند و براساس مبانی و قواعد آن می‌توان گزاره‌های علمی جدید تولید کرد. (انتقال به بحث ) هدف از ، است به‌طوری که بتوان براساس آن و ایجاد کرد. و از آنجایی که هم و هم فردی و اجتماعی، مبتنی بر ساختارهای از هستند لذا چه در و چه در ، هدف،‌ دست‌یابی به و است. ♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: براساس روش و و انجام‌پذیر است. (منابع معتبر و روش گزاره‌های علمی) به دلیل ،‌ و بودن ، ، برای رسیدن به از پدیده‌ها، باید به سمت روش‌های و حرکت‌ کنند. در ، به منظور و رسیدن به براساس و انجام می‌شود؛ ، است و در پی است. (از ، ص۱۱۰) ، است و براساس شدهٔ «» قابل دست‌یابی است و با تعبیر «» قابل ارائه است و معنی آن این است که: براساس ، شد که در مورد موضوع X چیست؟ چه از آن ارائه کرده است و چه در مورد آن به‌کار برده است. ✳️مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث: پارادایم شبکه‌ای ، علم‌شناسی ، فلسفه علم ، نظریات علمی ، دستگاه علمی ، رشته علمی ، موجه‌ سازی برچسب شبکه‌ای علمی علمی علم علمی دانشنامه, مبانی
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای معرفت شناسانه دانشنامه, مبانی 16 دقیقه خواندن 171 ♻️موضوع بحث: بسته « »مبتنی بر ، حاوی چه گزاره‌هایی است؟ (مبانی ) (اسلاید بحث) ♻️مساله بحث: صادق مُوجَّه چگونه به‌دست می‌آیند و چگونه می‌توان باورهای صحیح را از توهمات تفکیک کرد؟ ♻️پیش فرض ها: 🔻فرضیه بحث: کلیه پاسخگوی ده مساله هستند: ◀️۱. چیست؟ ◀️۲. چیست؟ ◀️۳. کدامند؟ ◀️۴. چیست؟ ◀️۵. چگونه و پیدامی‌کنند؟ ◀️۶. چگونه تولید می‌شوند؟ ◀️۷.ملاک و در چیست؟ ◀️۸.عوامل کدامند؟ ◀️۹.، است یا است؟ ◀️۱۰. و معرفتی چگونه حاصل می‌شود؟ ✳️بررسی این مسائل با دیدگاه و به نتایج زیر می‌رسد: ◀️۱. ما وجود دارد ( به و ما). ◀️۲.دست‌یابی به این است. ◀️۳.= ◀️۴.= ◀️۵.هر کسی مجموعه‌ای از را دارد ( و ) ◀️۶. است. ◀️۷.با استفاده از و (، )، می‌توان دیگری را تولید کرد. ( ) ◀️۸. = ◀️۹. به واقعیت، ممکن و معقول است== (در برابر به‌معنی ) بنابراین:⬇️ ◀️۱۰. ممکن است ◀️۱۱. یا نیست. ◀️۱۲.پس تنها راه ممکن نیست. ◀️۱۳. ( یا هر گونه و) نیستندو می‌توان در همه آنها را کشف کرد. ◀️۱۴. است و ما از واقعیت قابل است. ◀️۱۵.در نیز بالوجه ممکن است. (ضروری نیست که شود) ◀️۱۶. منحصر در نیست. ◀️۱۷. و و هم کشف از واقع دارند. ◀️۱۸. و و ، از هستند. ◀️۱۹. فقط را درک می‌کند. = با استفاده از ◀️۲۰.مهم‌ترین انسان است و دلیل موجه بودنِ آن، یا است. (ابتناء بر ) ◀️۲۱.روند و ، باپیگیری روند و ، کشف می‌شود. ◀️۲۲.مفاهیم به مواردی مانند «» ، «» ،«» ، «» ، «» ،«» ، «» ، «» تقسیم می‌شوند. ◀️۲۳.ابزار ایجاد ، است (فرآیندتولید و فرآیند تولید ) ۲۴. و می‌توانند دارای منشاء انتزاع حقیقی باشند و تابعی از آن منشاء باشند. ◀️۲۵. قضایای بدیهی، یا به‌دلیل ذاتی بودن محمول برای موضوع است یا به‌دلیل ارجاع آن بدیهی به علم حضوری. ◀️۲۶.پدیده‌ها دارای ابعاد و سطوح و لایه‌ها و مراتبی هستند پس معرفت نیز می‌تواند درعین اینکه هستهٔ ثابت دارد دارای مراتب و ابعادباشد. ◀️۲۷.به دلیل ذومراتب و ذواضلاع بودن پدیده‌ها، (یکسان و دریافت اولیه از هر پدیده) غلط است و (بررسی پدیده در شبکه هستی ازابعاد مختلف) بیشترین کشف از واقعیت را دارا می‌باشد. ◀️۲۸.به دلیل ، پارادایم‌های و و نمی‌توانندبه‌تنهایی کاشف از واقع باشند بلکه لازم است. (بررسی پدیده و آن در شبکه هستی) ◀️۲۹.پدیده‌ها از حیث وجودی محدودند لذا قرائت‌های مختلف از یک پدیده بی‌پایان نیست وصدق و کذب‌بردار است. ◀️۳۰. وقتی به حد خاصی در پدیده برسد، مفید قطع است، لذا در کسب معرفت قابل استفاده است. ◀️۳۱. و ، مانند و معنادار هستند و زبان آنها زبان توصیف و کشف واقع است. ◀️۳۲.معیار در علوم انسانی اسلامی، عبارتست از: مبتنی بر بدیهیات + روش بدیهی تولید معرفت‌ها + هماهنگی با اهداف و + هماهنگی با ♻️تبیین بحث:
(براساس درس‌های حجت‌الاسلام در موسسه مطالعات راهبردی) بحث در حوزه بر اساس ، بايد حول سه محور اساسي صورت پذيرد: ◀️ يا ، ◀️ يا ◀️و نهايتا، و [۱] :[۲] معرفت‌شناسي رابه‌طور کلي، مي‌توان به دو دسته معرفت‌شناسي مطلق و مقيد تقسيم نمود و بحث ازهردو گونه آن، در اين مقام ضرورت دارد. نوع ،گونه‌اي است که به يک حوزه خاص از معرفت بشري محدود نبوده و به قواعد و اصول معرفت‌شناختي هريک از معرفت‌هاي بشري مي‌پردازد. در مقابل آن، است که ناظر به حوزه‌هاي خاصي ازمعارف بشري بوده و گزاره‌هاي آن حوزه خاص را مورد توجه قرار مي‌دهد.مانند که ناظر به حوزه گزاره‌هاي ديني است و يا مانند معرفت‌شناسي گزاره‌هاي تجربي که بخش وسيعي از را پوشش مي‌دهند و يا که عمده مباحث آن، به معرفت‌شناسي گزاره‌هاي اخلاقي اختصاص دارد. البته ما از ميان اين انواع معرفت‌شناسي،بايد به نوع مطلق و از ميان انواع مقيد آن، به توجه نماييم ✳️ علوم انساني در : ⏪اصل اول: اولين اصلي که در حوزه معرفت‌شناسي مطلق بايد مبنا قرار گيرد، اصل «عقلانيت معرفت»[۳] است.کلمه ، واژه‌اي است که برداشت‌هاي گوناگوني از آن شده و مراد اين است که و غيرقابل انکار بوده و چنين انکاري، امري نامعقول و غيرعقلاني است.البته تبيين نامعقول‌بودن اين امر، نياز به تبيين درقالب مقدمه‌اي براي اين بحث دارد درحوزه معرفت‌شناسي‌هاي موجود، دست‌کم سه رويکرد را مي‌توان مشاهده نمود؛[۴] ◀️ که از يونان باستان آغاز مي‌شود ◀️ ◀️ قدما در رويکردخود به و ، معتقد بودند که ، معرفتي يقيني و قضيه‌اي مطابق باواقع است. بايد توجه داشت که اين تعريف براي حقيقت (گزاره مطابق باواقع)، يکي ازپايه‌هاي اساسي معرفت‌شناسي ما را تشکيل مي‌دهد؛ امري که محل گفتگوي بسياري درمعرفت‌شناسي‌ها قرار گرفته و خصوصا در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي،برخي‌ها که نتوانستند تصوری مناسب براي آن پيدا نمايند، صورت مساله را پاک نموده و آنرا انکار کردند ⏪اصل دوم: ⏪اصل سوم: هرکس مجموعه‌اي از دارد سومين اصل اين است که علی رغم امکان دست‌يابي به معرفت، هر شخصي، مجموعه‌اي از دارد که شامل ، و مي‌شود. به‌عنوان مثال، مفهوم انسان، مفهومي کلي است و مفهوم رضا، مفهومي جزئي که اين‌ها مسايلي بديهي هستند. يا شکل اول در منطق و برخي ديگر از مباحث های علم که بديهي هستند. ويا مانند ، و ، و يا اين گزاره که «واقعيتي وجود دارد»که همه اين‌ها بديهي هستند اين ديدگاه (اصل سوم) از تاکنون در ميان متفکران وجود دارد و لذا ما نام قدما را بر آن گذاشته‌ايم. البته بايد توجه داشت که انديشمندان اسلامي نيز در اين رويکرد تاثيرات بسزايي را داشته‌اند که مي‌توان از ميان آن‌ها، به آموزه علم حضوري اشاره نمود[۵] نتيجه‌اي که ازاين رويکرد قدما گرفته مي‌شود، اين است که ، است و قابليت انکار از سوي انسان را ندارد و ادعاي يا ، نامعقول است.زيرا تحقق معرفت يقيني، في الجمله غيرقابل انکار بوده و کسي نمي‌تواند آن‌هارا انکار نمايد. بايد توجه نمود که اصل و ساير بديهيات، بشريت مي‌باشند و زندگي بدون آن‌ها امکان‌پذير نيست و در نتيجه،انکار مطلق معرفت نيز معقول نيست. درمقابل اين رويکرد، وجود دارد که از [۶] آغازشده و در خلال آن، در همه چيز و حتي معرفت ما به خودمان، پذيرفته مي‌شود. البته معرفت به خود را مي‌پذيرد؛ اما را ابتدا پذيرفته و همين موضوع، نقطه اشتباه او مي‌باشد. مطلب زيبايي را در اين زمينه بيان مي‌نمايد:اگرکسي من را انکار نمايد، از هيچ راهي نمي‌تواند آن‌را اثبات نمايد و بايد در بماند. زيرا فردي اگر بخواهد فعلي از افعال انسان را اثبات نمايد و از راه آن من را اثبات نمايد، بايد تصميم و فاعلي وجود داشته باشد، حال اين فعل را مي‌خواهيدمطلق بگيريد يا مضاف به من، اگر مطلق باشد نتيجه‌اش فاعل «ما» مي‌باشد و «من» ثابت نمي‌شود و اگر آن‌را مضاف بر من ببينيد، پس من را پيش فرض دانسته‌ايد و باز هم نمي‌تواندمن را اثبات نمايد. که اين اصل در همان مقاله بيان شده و نقش علم حضوري در آن نيز،آورده شده است. و نيز گسترش‌هاي زيادي در اين زمينه به وجود آورد.
معتقدين به اين دو گروه، در عصر حاضر بسيار اندک‌اند و کسي را نمي‌توان يافت که اصل دوم رانپذيردو لذا اصول بعدي، خصوصا اصل سوم، از اهميت بيش‌تري در مباحث معرفت‌شناسي برخوردارند. [۷] نيز که بسيار گسترده مورد توجه قرار گرفته، به رويکرد اطلاق مي‌شودکه روش خاصي در معرفت‌شناسي دارند و تبيين آن‌ها در فصل اول «»، آمده است. ⏪اصل‌چهارم ⏪اصل پنجم: لزوم تعهد به حقيقت و رهايي ازگرايش‌ها ⏪اصل ششم: و ⏪ اصل هفتم: بطلان () براي کلمه «»، ترجمه‌هاي مختلفي در فارسي مانند: فاعل، موضوع وانفسي ارايه شده و حتی برخی از واژه فرانسوی سوژه به معنی موضوع برای آن استفاده می‌نمایند در مقابل ، قرار دارد که به معني و ترجمه شده است. است از اعتقاد به اين که ، اساس همه معيارها و قوانين است. هر شخص از ذهنيت خاص خويش برخوردار است و ذهنيت هر شخص بر اساس و متمايز از ذهنيت اشخاص ديگر است. در اين تلقي، احکام و گزاره‌ها نهايتاً به ،علايق و سلايق ذهني فرد باز مي‌گردد. در مقابل () و قرار مي‌گيرد آشنایی با ()این مفهوم که در معرفت‌شناسي و راه پيدا کرده،متاسفانه به اندازه بايسته، مورد توجه قرار نگرفته در حالي که يکي از کليدي‌ترين مسايل و مباحث مطرح در معرفت‌شناسي بوده و عمده انحرافاتي که امروزه در وجود دارد، از همين امر ناشي شده است نقطه شروع اين حرکت،[۱] بود که به اعتراف خودش، از حقيقت ارايه نموده و در معرفت‌شناسي به راه انداخت. وي اصل اول بحث ما، يعني حقيقت را تغيير داد و آن‌را عبارت از با دانست. به اعتقاد ، معناي حقيقت بايد و انساني شود. البته برخي اين ديدگاه را به هم نسبت داده‌اند که اونيز طبق نظر برخي از شارحان، اولين به وجود آورنده این انحراف در معناي حقيقت بود.البته اين امر خيلي اهميت ندارد و آن‌چه مورد اهميت است، اين است که بسياري از، امروزه گرفتار اين هستند. [۲] نيز است و براي توجيه معرفت‌شناسي ديني خود، به همين امر متمسک شده است.[۳] نيز که در فلسفه امروزه غرب و ، تاثير بسيار زيادي گذاشته، همين‌گونه است. بايد دقت شود که حتي واژه‌هايي مثل (به معناي و نه به معناي ) نيز، ناشي از به‌کارگيري ، درحوزه فلسفه علم است. او معتقد بود که علم به‌دنبال است نه مطابقت با واقع؛ و نسل بعداز او، تمام علوم را اين‌گونه دانسته‌اند و نهايتا منجر به شد(انتقال به فایل درس) ♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: و در یک نگاه: ردیف(1,2,3,4,5,6,7,8,9) مبنای معرفت شناسانۀ موجود در علوم انسانیِ رایج(⏮) مبنای معرفت شناسانۀ مبتنی بر نگرش اسلام(✅) دلیل تغییر دادن مبنای موجود(🔷) منبع(🔶) 1)⏮ = ✅اثبات اصل واقعیت () 🔹وجدان واقعیت 🔸اصول فلسفه و روش رئالیسم،‌ مقاله دوم؛ و درآمدی بر معرفت‌شناسی، ص۶۷ 2)⏮== تقسیم معرفت به: 🔹۱. معرِّف باید از معرَّف اعرف باشد ۲. تعریف دوری است (معنای باور) ۳. باور دخالتی در معرفت ندارد ۴. تردید بین صدق ثبوتی و اثباتی ۵. ابهام قید موجه 🔸پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، فصل دوم و سوم 3)⏮: : سودمندی و کارآیی و رضایت‌بخشی در مقام عمل : هماهنگی گزاره با دیگر گزاره‌ها : صدق مفهومی غیرواقعی است ✅ است 🔹نظریه مطابقت هیچ محذوری ندارد. شبهات مخالفین جواب داده شده است. مستلزم ،، مصادره به مطلوب و است. ابهام دارد و مستلزم و حقیقت بودن است. در دیدگاه بین و خلط شده است. 🔸همان،‌ فصل چهارم 4)⏮ (): و : با قابل اثبات باشد (تحقیق‌پذیر باشد) داده‌های حسی و قضایای تحلیلی، پایه و بدیهی‌اند. : سازواری و انسجام با شبکه‌ای از گزاره‌ها و باورها همهٔ باورها موجه‌اند. باورهای پایه و بدیهی وجود ندارد. ✅
صحت ارجاع آنها به است. ارجاع آنها به است. 🔹دیدگاه خود متناقض است. (خود این معیار با حس درک نمیشود) بدیهی و خطاناپذیر نیستند (معیار صدق آنها بازگشت آنها به ،‌ به همراه آزمایش و تکرار است. دیدگاه موارد نقض بسیاری دارد مانند افسانه‌ها و نظریه‌های باطلی که با معارف عصر خود سازگارند. معنای مبهم است. 🔸همان،‌ فصل ۶ و ۷ و ۸ و ۹؛‌ و درآمدی بر معرفت‌شناسی، ص۶۷ و ۶۸؛ و گامی به سوی علم دینی،‌ص۳۲ 5)⏮ در علوم تجربی انسانی: : : یافتن مناسب برای برآوردن ✅هدف اولیه: هدف ثانوی: تسلط و و جامعه و زندگی و تقویت 🔹بر اساس ، شناخت واقعیت به هدف صورت میگیرد. 🔸گامی به سوی علم دینی،‌ص۶۷ 6)⏮: ، و ✅توصیف و تبیین و پیش‌بینی در سطح تجربی وجود دارد (،‌ و ) در سطح هم تبیین علّی وجود دارد لذا پیش‌بینی و کنترل قابل تصور است. 🔹جنبه‌های منطقی و فلسفی در علوم انسانی اسلامی، نشان‌دهنده وجود روابط علّی معلولی میان مفاهیم و پدیده‌های است. 🔸گامی به سوی علم دینی،‌ص۶۹ و ص۱۵۳ 7)⏮: ، و ✅مطابقت با واقع در تمام موارد. و در 🔹 اگر امکان داشته باشد در سطح تجربی باید رعایت شود،‌ ولی برای و ارائة راهکار،‌ از ارزشها میتوان استفاده نمود. لزوم آزمون‌پذیری همگانی در تمام علوم محل تردید است 🔸گامی به سوی علم دینی،‌ص۷۸ و ص۱۵۷ و ۱۵۸ 8)⏮: : : و : + 🔹از تمام و مشترک می‌توان برای استفاده نمود. 🔸پارادایم اجتهادی دانش دینی، ص ۵۳ و ص۱۱۲ 9)⏮: : و : : () و ( و ) 🔹از تمام که خداوند در وجود انسان قرار داده می‌توان استفاده نمود. 🔸منابع معرفت، ص۱۶؛ پارادایم اجتهادی دانش دینی، ص ۱۱۳ ♻️ پاسخ به برخی به را می‌توان از نتایج این بحث برشمرد: ردیف(1,2,3,4,5,6) ⏮ معرفت شناسانه به 🔹حوزه اشکال ✅پاسخ 1)⏮گزاره های دینی در - در نیستند، پس علمی نیستند ( آنها قابل نیست) 🔹 ✅تنها معیار ، نیست. بلکه بر اساس این مطلب قابل اثبات است که: گزاره های حاصل از از نیز، قابلیت دارند. ✅وانگهی، خود بر اساس معیار ، مورد اتفاق نیست، و حداقل دو دیگر ( و ) دیدگاه متفاوتی دارند. 2)⏮ های‌دینی در ناحیه : است. یعنی به لحاظ معرفتی دامنه محدودی از حقایق را به ما نشان می‌دهند. و در نتیجه نباید به با تلقی حداکثری، وارد فهم گزاره های دین شد. 🔹 ✅کارکرد مورد توافق همگانیِ «» به است، ، صفتی است که به حالت جهت‌داده شده به‌سوی عدالت و جلب رضایت خداوند اطلاق می‌شود (شکل‌گیری دنیایی افراد، تاثیر معنی‌دار در شکل‌گیری شخصیت آنها دارد بنابراین اگر دین بخواهد عهده‌دار هدایت باشد باید نسبت به امور زندگانی دنیایی موضع مناسب اتخاذ کند و مناسب ارائه نماید. 3)⏮ 🔹 ✅نقدهای وارد بر دیدگاه . و مهمترین آن: . 4)⏮بر اساس از ، شناخت امور مانند ، ممکن نیست. 🔹 ✅نقدهای وارد بر ، پاسخ این اشکال است. از جمله: چگونگی کشف اصل دیدگاه ، خارج از حوزه پدیدارها؟ و در نتیجه اصل یا به بیان دیگر . 5)⏮ باید خود را با و هماهنگ کند. 🔹، در چهارچوب و قرار می‌گیرد و از است لذا و لو با شواهد زیاد، نمی‌توانند تعیین‌کننده صحت یا سقم فهم دینی باشند.
6)⏮: است، است، است لذا و نیست. 🔹 به‌معنی خاص آن که ، از (منبع و ) است، از یا پدیده‌ای در هستی را ارائه می‌کند و دارای شواهد صدق بر این کشف است لذا هر چه بر «» که کاشف از واقعیت است بار می‌شود بر نیز بار می‌شود. (قدرت و و بودن) ♻️ مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث: معرفت‌شناسی و شناخت ، پارادایم شبکه‌ای ، علوم انسانی اسلامی ، منطق فهم دین [۱] مانيفستی برای معرفت‌شناسي تهيه شده است که حول سه محور مذکور، اصول مختار در عرصه معرفت‌شناختي علوم انساني گردآوري گردیده است. عنوان اين اثر «مباني معرفت‌شناختي علوم انساني در انديشه اسلامي» تالیف حجت‌الاسلام حسین‌ِزاده است. [۲] تفصيل اين مطلب، در فصل اول کتاب «پژوهشي تطبيقي در معرفت‌شناسي معاصر» مورد بررسي قرارگرفته است. [۳] در رويکردمعرفت‌شناسي اسلامي و فلسفه‌هاي همگن، معرفت‌شناسي را با معرفت آغازمی‌شود و اين موضوع، نکته قابل توجهي در این بحث است. [۴]اين دسته‌بندي از ابداعات حجت‌الاسلام حسین‌زاده است که به اذعان خود وي هر چند مصطلح نيست، اما مي‌توان آن‌را از تاريخ فلسفه بشري به دست آورد. [۵]حجت‌الاسلام حسین‌زاده در شماره شش مجله «معارف عقلي»، مقاله‌اي را با عنوان «عقلانيت معرفت»،ارايه نموده‌اند که به تبيين اين سير تاريخي پرداخته و نقش انديشمندان مسلمان را در ايجاد تحول در اين عرصه بيان کرده است. ايشان، طرح اين آموزه را براي اولين بار به ابن‌سينا منسوب نموده است. [۶] رنه دِکارْت(زادهٔ ۳۱ مارس ۱۵۹۶ در دکارت(اندر الوآر) فرانسه — درگذشتهٔ ۱۱فوريهٔ ۱۶۵۰ در استکهلم سوئد، رياضي‌دان وفيلسوف فرانسوي بود. [۷]ميان شکاکيت و نسبت‌گرايي نيز تفاوت وجود دارد که مي‌توان آن‌را اين‌گونه تبيين نمود: شخص معتقد به شکاکيت مطلق، در همه معرفت‌ها شک و ترديد مي‌نمايد. در تاريخ اروپا،هشت يا نه دوره را مي‌توان پيدا نمود که چنين عقيده‌اي به اوج خود رسيد. امادرطول تاريخ اسلام در ميان مسلمانان کسي نبوده که به آن اعتقاد داشته باشد. البته اخيرا عده‌اي پيدا شده‌اند که ادعا مي‌کنند کساني مانند غزالي از شکاکين بوده‌اند. اما در نسبيت‌گرايي اين‌گونه مطرح مي‌شودکه امکان شناخت وجود دارد؛ اما اين شناخت مطلق نبوده و براساس ساختار خاص ذهني که هم‌اکنون وجود دارد، قابل قبول است و امکان تخلف آن‌ها در ساختاري ديگر،وجوددارد. مثلا قطر ماه از روي زمين ۲۵ سانتيمتر است و هر چه به آن نزديک‌تر مي‌شويم،آن‌رامتفاوت مي‌بينيم و هر دو نگاه نيز صحيح‌اند. به صورت مشخص در مثال اجتماع نقيضين،نسبيت‌گراي مطلق، اذعان به امتناع آن دارد؛ اما معتقد است که اين پذيرش،بر اساس ساختارهاي فعلي ذهن وي صورت گرفته و ممکن است در ساختاري ديگر، ممتنع هم نباشد. برچسب معرفتی شبکه‌ای انسانی اسلامی و شناخت فهم دین دانشنامه, مبانی
خانه > دانشنامه > مبانی > مبنای عرف شناسانه دانشنامه, مبانی 5 دقیقه خواندن 112 ♻️موضوع بحث: « بسته مبانی ، و » در ♻️مساله بحث: دیدگاه‌های جامعه‌شناسانه، تاریخ‌شناسانه و عرف‌شناسانه، چه تاثیری در علوم انسانی و و دارند؟ ♻️پیش فرض ها: = تعدادی از یا افراد که منجر به شکل‌گیری ، ، و ، و شود. شکل‌گیری تابعی از شکل‌گیری است. = و و در گذشته (، و ) = ، و مردم در یک ( افراد آن جامعه) ♻️فرضیه بحث: 1)⏪ مانند ، ، و …، از جنس هستند و در عین اینکه شده‌اند و مستقیم خارج از ذهن ندارند لکن دارای خارجی هستند و از نحوه رابطه میان پدیده‌های واقعی انتزاع شده‌اند. 2)⏪، صرفاً محصول افراد نیستند که وابسته به و آنها باشند بلکه از و نهفته در پیروی می‌کنند. 3)⏪هدف از ، و «» است لذا تک‌تک افراد در مبانی و رویکردهای صحیح ، موضوعیت دارند و چون افراد در «» قرار دارند نه مستقل از این شبکه، لذا در بحث « یا »، نظر مختار،‌ «» است، و این قاعده مبنی و است. 4)⏪ = ایجاد توانایی برای تک‌تک افراد در جهت در کلیه لایه‌های (تا لایه نهایی که است.) ♻️تبیین بحث: در تعابیر مختلفی ذکر شده است؛ جدول زیر نمونه‌ای از این تعاریف است: ردیف(1,2,3,4,5,6,7,8,9) ⏮ 1)⏮جامعه نتیجه است که بر اثر برخورد نیروهای اجتماعی در طول مدت به یک تعادل نیرو رسیده است. () 2)⏮جامعه است که دارای ، و است و تحت قوانین طبیعی تولد، رشد و مرگ قرار دارد () 3)⏮مجموعه افراد یا گروه‌هایی که با یکدیگر مبتنی بر وابستگی و همبستگی برقرار می‌کنند و دارای فعالیتی عام و ترکیبی هستند. () 4)⏮جامعه، دسته‌ای از مردم که به اشتراک زندگی می‌کنند و می‌کوشند از طریق همکاری وسائل زندگی را فراهم کنند و نسل را استمرار بخشند () 5)⏮جامعه، کارگاه وسیعی است که وظیفه‌اش است و از اتحاد آدمیان به‌وجود می‌آید () 6)⏮جامعه، کاروانی است که از نسل‌های گذشته و حال به سوی و می‌رود () 7)⏮در جامعه، مجموعه افراد متمایز و مستقل از یکدیگر نیستند و فرهنگی یکپارچه بر آنها حاکم است. () مجموعه‌ای از افراد انسانی که با و آداب خاص با یکدیگر پیوند خورده‌اند و زندگی دسته‌جمعی دارند. 8)⏮مجموعه‌ای که در یک سلسله و تحت نفوذ یک سلسله و ، به‌طور مشترک زندگی می‌کنند. () 9)⏮مجموعه‌ای از انسان‌ها که با هم زندگی می‌کنند و کارهایشان مستقل از یکدیگر نیست بلکه تحت یک و یک نظام با هم مرتبط هستند. ( یزدی) جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای منتزع از افرادش می‌باشد و به‌همین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد وتحول در زندگی افراد می‌شود، لذا با «» و «» باید مانند یک رفتار کرد و در کشف قوانین وقواعد و ساختارهایش کوشید. ()در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه می‌خواهد کند به‌شرطی که ، ، و نکنند. در میان ،‌ درصورتی‌که متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، داده می‌شود اما نه به دلیل بلکه به دلیل اینکه اگر فرد ترجیح داده شود و این ترجیح در همه موارد اجرا شود،‌ بقاء همان فرد به خطر می‌افتد.
مانند دارای از و نیست اما دارای ماهیت مستقل از افرادش می‌باشد و برهمین اساس دارای است و = وجود در انسان که فارغ از بُعد زمانی و مکانی، بر حاکم است و تا این «» کشف نشود نمی‌توان و بر را فعال کرد. هر ، پس از مدتی به‌طور ناخودآگاه «» ایجاد می‌کند؛ = ( و تفکر و احساس و رفتار انسانی) + + که ذهن براساس تمایلات خلق می‌کند. لذا «» هم می‌تواند باشد(کاشف از واقعیت‌های انسانی) و هم می‌تواند باشد (وابسته به تمایلات و توهمات گروهی از افراد) بنابراین «» و است و قابل و ؛ و به همین دلیل قابل یا برنامه‌ریزی شده است. در یک امر، نشان‌دهنده بودن آن در تمام انسان‌هاست و است و پل ارتباط محتویات نسبی درونی افراد با واقعیات ثابت بیرونی. این مطلب با اصطلاح «» در ادبیات‌دینی تعبیر شده است ♻️نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث: و و ، قابلیت تغییرات و دارند؛ قوانین حاکم بر بشر و زندگی او ، بستری برای حرکت اوست که با قابلیت یا طراحی شده است لذا انسان، برای تعیین و تاریخ و عرف است. لکن طبق ، کلّیّت زندگی بشر در جهان، رو به تغییرات منجر به و زندگی بشر خواهد بود و ، است و لذا قابل است (گرچه به‌صورت باشد نه )؛ لذا می‌توان ، ، و برای تعریف کرد. مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث: پارادایم شبکه‌ای، جامعه‌شناسی، قانونمندی اجتماع، ضابطه‌مندی عرف، تحول در علوم انسانی، الگوی توسعه و پیشرفت برچسب توسعه و پیشرفت شبکه‌ای در علوم انسانی شناسی عرف اجتماع دانشنامه, مبانی